من هنوز همهچیز را مثل روز اول به یاد دارم، و دردناکترین قسمتِ ماجرا همینجاست: )
هیچوقت به آدما نگید «چرا انقد میخوابی؟» شاید اون بین پریدن از یه ساختمون ۱۱ طبقه و خواب، خواب رو انتخاب کرده
‹اغمــٔـا›
توییت امشب:
عزیزِ من، از یاد مبر که هیچچیز
اعتبارِ چندانی برای تکیه کردن ندارد:))!
‹اغمــٔـا›
؛
کوچکتر از عشق بودم و بزرگتر از تنهایی؛ نه راهی به آغوش داشتم و نه قراری در انزوا؛ بیمیل به آنکه دوستم داشت و دوستدار آنکه میلی به من نداشت.