‹اغمــٔـا›
من خستم به اندازه تمام سالهای زندگیم که سعی کردم همه رو راضی نگه دارم تا از دستشون ندم.
ولی بالاخره باید می فهمیدم که رفتنی میره هرچقدم تو خودتو براش بکشی...
‹اغمــٔـا›
کار بزرگ خويش را کوچک مپندار از دوست دشمن ساختن کارکمی نيست . .
مرا دردیست اندردل، که گرگویم زبان سوزد
وگرپنهان کنم، ترسمکه مغزِاستخوان سوزد . .
‹اغمــٔـا›
توییت امشب:
ببین من خیلی دارم باهات راه میام که از چشمام نیوفتی، ولی خب تو داری میدویی:))!
‹اغمــٔـا›
عمق فاجعه اونجاس که دلت اونقد پره که شروع کردن گریه دست توعه ولی تموم شدنش دست خدا.! #دست_نوشته
بعضی وقتا باید دستتو بکنی تو سینت قلبتو بِکَنی پرتش کنی اونور تا ببینی چی به چیه و کار درست چیه:)))
#دست_نوشته