eitaa logo
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
7.4هزار دنبال‌کننده
16.8هزار عکس
2.4هزار ویدیو
145 فایل
🌐کانال‌رسمے شهیداحمدمَشلَب🌐 🌸زیر نظر خانواده شهید🌸 هم زیبا بود😎 هم پولدار💸 نفر7دانشگاه👨🏻‍🎓 اما☝🏻 بہ‌ تموم‌ مادیات پشت پا زد❌ و فقط بہ یک نفر بلہ گفت✅ بہ #سیدھ_زینب❤ حالا کہ دعوتت کرده بمون @Hanin101 ادمین شرایط: @AHMADMASHLAB1374 #ڪپے‌بیوحـرام🚫
مشاهده در ایتا
دانلود
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
#داستانک ◀️ ملا نصرالدین و دیگ همسایه ▶️ می گویند ملانصرالدین از همسایه اش دیگی را قرض گرفت . چن
◀️ داستان سخن و فيلتر ▶️ شخصی نزد همسایه اش رفت و گفت : گوش کن ! می خواهم چیزی برایت تعریف کنم . دوستی به تازگی در مورد تو می گفت ... همسایه حرف او را قطع کرد و گفت : قبل از اینکه تعریف کنی ، بگو آیا حرفت را از میان سه صافی گذرانده ای یا نه ؟ - کدام سه صافی ؟ - اول از میان صافی واقعیت . آیا مطمئنی چیزی که تعریف می کنی واقعیت دارد ؟ - نه من فقط آن را شنیده ام . شخصی آن را برایم تعریف کرده است . - سری تکان داد و گفت : پس حتما آن را از میان صافی دوم یعنی خوشحالی گذرانده ای . مسلما چیزی که می خواهی تعریف کنی ، حتی اگر واقعیت نداشته باشد ، باعث خوشحالیم می شود . - دوست عزیز فکر نکنم تو را خوشحال کند . - پس اگر مرا خوشحال نمی کند حتما از صافی سوم ، یعنی فایده ، رد شده است . آیا چیزی که می خواهی تعریف کنی ، برایم مفید است و به دردم می خورد ؟ - نه ، به هیچ وجه ! - همسایه گفت : پس اگر این حرف ، نه واقعیت دارد ، نه خوشحال کننده است و نه مفید ، آن را پیش خود نگهدار و سعی کن خودت هم زود فراموشش کنی ! ! @AHMADMASHLAB1995
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
#خاطرات_شهدا🔥 🌷🌷 السلام علیک یا عطشان🌷🌷 دریکی از ماموریت ها مسلحین را درمحاصره قرارداده بودیم تا
#خاطرات_شهدا 💢 #در_محضر_شهید ◽️خود محمدجواد میگفت «در لحظه‌ای که صدای انفجار بر اثر اصابت موشک یا خمپاره دشمن بر گوشم طنین‌افکن شد ناگهان به مدت ۲۰ ثانیه خود را در آسمان مشاهده کردم و از بالا به بدن خود نگاه کردم و فهمیدم به شهادت رسیده‌ام که ناگهان به یاد همسر و فرزندانم افتادم. ◽️به‌محض خطور این فکر در من به ناگاه از آسمان در کنار پیکر خود نزول کردم و دوباره درون پیکرم وارد شدم و دوستانم را صدا زدم.» #شهید_محمد_جواد_قربانی #سالروز_شھادت #هر_روز_با_یک_شهید @AHMADMASHLAB1995
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
🌸🕊🌸🕊 🕊🌸🕊 🌸🕊 🕊 #لات_های_بهشتی #محسن۴ محسن گفت: " تو این سه روز ڪه تنها بودم خیلی فڪر ڪردم🤔 به گذش
🕊🌹🕊🌹 🌹🕊🌹 🕊🌹 🌹 ۱ تا آمد توی محوطه با همان لهجه غلیظ لاتی گفت: " "!✋ همه سرها چرخید طرفش!!!! هیکل درشتی داشت با قد بلند و ورزیده. ابروهای پر ، موهای فر و وزوزی و دو چشم کاملا سیاه . لباس شخصی تنش بود و های_قیصری. ریش هایش سیخ سیخ در آمده بود و نشان می دادتا همین یکی دو روز پیش ، روزی ۲بار آنها را می تراشیده!!!🙄 فکر کردم مراجعه کننده است و گذری آمده 🤔همان طور که نگاهش مےکردیم گفت: «اینجا کیه؟»🤔 گفتم : «بفرمایین چه کار دارید؟»☺️ نیم نگاهی به من کرد و با صدای غلیظ تری گفت: «مگه نگفتم رئیس مئیس اینجا کیه؟لابد خودش و کار داریم دیگه»!🙄 یکی از بچه ها منو نشان داد و گفت : «ایشونه»😐 پوز خندی زد و گفت: «این رئیسه؟!😏 برو بابا»😂😂 بلند شدم و گفتم: "پسر خوب! ادب داشته باش!😐 این چه طرز حرف زدنه"؟؟؟!!!😒 گفت: "ببین!!☝️ خوش ندارم با من این طوری صحبت کنی!!😤 اگه راس راسی رئیسی ... من معرفی شدم به گروهان شما😏... ! تا حالام جبهه نبودم! آموزش رفتمو همه تونو حریفم"💪... برگه معرفی از داشت!!!!😫😩 @AHMADMASHLAB1995
#۲۵_آبان سالروز حماسه و ایثار مردم #اصفهان #اشک_بود_و_افتخار @AHMADMASHLAB1995
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
#۲۵_آبان سالروز حماسه و ایثار مردم #اصفهان #اشک_بود_و_افتخار @AHMADMASHLAB1995
۳۷ سال پیش در چنین روزی ۳۷۰تابوت شهید بر روی دستان مردم اصفهان تشییع شد و #اصفهان میهمان لاله های پرپر بود شاید راحت بتوان به زبان آورد اما با کمی دقت خواهی فهمید ۳۷۰ خانواده ی داغدار ۳۷۰ مادر و پدری که جوانهایشان پرپر شده بود داغ ۳۷۰جوان آتشی به جان خواهد انداخت که خاموش شدنی نیست و آن موقع که است که باید گفت #امان_از_دل_زینب خواهری که در یک روز ۷ برادرش مقابل چشمانش #شهید_شدند #لايومك_يوم_ك_يا_اباعبدالله #سالروز_حماسه_و_ايثار_مردم_اصفهان #اشک_بود_و_افتخار #خوش_به_سعادتتان @AHMADMASHLAB1995
9evU8Ati7c1gt8CMQ.pdf
946K
📣🔊رزمایش تلفنی لیست نمایندگان مجلس دهم و شماره های تماس👆👆 از نماینده ات مطالبه کن حق خود و هموطنانت را روابط عمومی مجلس021-39931 وب سایت parliran.ir #توقف_گرانی_بنزین #طرح_سه_فوریت_توقف_گرانی_بنزین 👈👈الان تکلیف اینه که به نمایندگان مجلس فشار بیارید تا این طرح به صورت قانونی حذف بشه ⭕️ تجمعاتی هم اگه قراره شکل بگیره فقط روبروی فرمانداری ها و دفاتر نمایندگان مجلس در هر شهر باید باشه نه در کف خیابون ها
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
#داستانک ◀️ داستان سخن و فيلتر ▶️ شخصی نزد همسایه اش رفت و گفت : گوش کن ! می خواهم چیزی برایت تعر
◀️مرد خسیس▶️ آورده‌اند که شخصی به مهمانی دوست خسیس رفت. به محض این که مهمان وارد شد. میزبان پسرش را صدا زد و گفت: پسرم امروز مهمان عزیزی داریم، برو و نیم کیلو از بهترین گوشتی که در بازار است برای او بخر. پسر رفت و بعد از ساعتی دست خالی بازگشت. پدر از او پرسید: پس گوشت چه شد؟! پسر گفت: به نزد قصاب رفتم وبه او گفتم از بهترین گوشتی که در مغازه داری به ما بده، قصاب گفت: گوشتی به تو خواهم داد که مانند کره باشد. با خودم گفتم اگر این طور است پس چرا به جای گوشت کره نخرم، پس به نزد بقال رفتم و به او گفتم: از بهترین کره ای که داری به ما بده. او گفت: کره ای به تو خواهم داد که مثل شیره ی انگور باشد، با خود گفتم اگر این طور است چرا به جای کره شیره ی انگور نخرم پس به قصد خرید آن وارد دکان شدم، و گفتم از بهترین شیره ی انگورت به ما بده، او گفت: شیره ای به تو خواهم داد که چون آب صاف و زلال باشد، با خود گفتم اگر این طور است چرا به خانه نروم، زیرا که ما در خانه به قدر کفایت آب داریم. این گونه بود که دست خالی برگشتم. پدر گفت: چه پسر زرنگ و باهوشی هستی؛ اما یک چیز را از دست دادی، آنقدر از این مغازه به آن مغازه رفتی که کفشت مستهلک شد. پسر گفت: نه پدر، کفش های مهمان را پوشیده بودم. ‌‎‌‌‌‎‌‌@AHMADMASHLAB1995
قرائت دو رکعت نماز زیارت حضرت علی بن موس الرضا در حریم امن اللهی مشهد به نیابت از شما بزرگواران و همه جوانان عزیز کشور و شهید والا مقام #شهید_مشلب❤️
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
#خاطرات_شهدا 💢 #در_محضر_شهید ◽️خود محمدجواد میگفت «در لحظه‌ای که صدای انفجار بر اثر اصابت موشک یا خ
🔴«رنا العجیلی» خبرنگار جنگی نیروهای الحشد الشعبی عراق بود بعد از سه سال فعالیت بی وقفه و خبرهايي گوناگون در انفجار بمب دست‌ساز تروریست های داعش در سال ۱۳۹۶ در عراق به شهادت رسید. شهیده رنا العجیلی به ما نشان داد شهادت مرد و زن نمیشناسد. @AHMADMASHLAB1995
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
🕊🌹🕊🌹 🌹🕊🌹 🕊🌹 🌹 #لات_های_بهشتی #تهرانی۱ تا آمد توی محوطه با همان لهجه غلیظ لاتی گفت: " #ساملیکم"!✋
🕊🌹🕊🌹 🌹🕊🌹 🕊🌹 🌹 ۲ گفتم: «برو یه گشتی بزن و نیم ساعت دیگه بیا»...😐 زنگ زدم به کارگزینی و گفتم: «این کیه برای ما فرستادید؟😫 اومده اینجا گروهان و ریخته بهم و برای همه شاخ و شونه می کشه »😩😫.. گفتند: «اینجا هم با همه دعوا کرد که من حتما باید برم گردان رزمی توی خط »😡😠 معمولا اعزامی اولی ها را مےفرستادند توی اما او با دعوا ، برای ، نامه گرفته بود.🙄😒 پیش خودم گفتم: «چه میشه کرد؟🙄 حالا که آمده بگذار بماند اگر نقطه ضعفی ازش دیدم جوابش مےکنم.😉 وقتی برگشت پرسیدم: «چه کاری بلدی؟»🤔 گفت: «هرکاری که بگین مےکنم🙃. بلدم ، مےکشم، تمیز مےکنم، مےپزم، همتونو میشورم ولی...☝️ کارم . یعنی هرجوریه یه اسلحه بهم بدین.»🔫 یه ژ-۳قنداق دار تحویلش دادیم و بند حمایل و فانوسقه و قمقمه و کوله پشتی . دوتا هم جیب خشاب که توی هر کدامش دوتا خشاب ژ-۳جا مےگرفت . دوباره جلوی در تسلیحات راه انداخت که : «من شش تا جیب خشاب میخام و ۱۲تا خشاب»😠🙃 مےخواست دور تا دور کمرش را پر کند از خشاب . 🙄🙄 بهش گفتن: «سنگین میشی نمیتونی با این همه خشاب از ارتفاع بالا بری»😐 گفت: «شما کاری به این کارها نداشته باشین😠 اگه گفتم میخام حتما مےتونم ببرم.»😏 اشاره کردم بهش بدهند . بعد کشیدمش کنار و دوستانه گفتم: «ببین اقای تهرانی عزیز !😊 مواظب باش نزنی یکی و بکشی😒! توی خط و موقع درگیری حتما به حرف من گوش کن»!🙃 سرش را پایین انداخت و چیزی نگفت . بعد از مدتی دیدم واقعا زبر و زرنگ است ...گفتم: «بیا پیک من باش.»☺️ ... @AHMADMASHLAB1995