شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
#رمان_حجاب_من #قسمت_ششم دوستم فاطمه گفت معلمتون اومدن سارا_ کوفتت بشه پسره به این خوبی خوشگلی یه ا
#رمان_حجاب_من
#قسمت_هفتم
هنوزم درد دارم بله
همون. به پرستار میگم براتون مسکن بزنه ان شاالله دردتون خوب میشه چندتا دارو هم مینویسم براتون
تا گفت مسکن سکته کردم
با ترس آب دهنمو قورت دادم _ آمپول؟
همونجور که سرش پایین بود و داشت دارو مینوشت جواب داد
آره آمپول
همونجور داشتم با ترس نگاهش میکردم زبونم بند اومده بود
میگم چیزه دردم خوب شد
سرشو بلند کرد عاقل اندرسفیهانه نگاهم کرد
از آمپول میترسین
_ ن..ن..ن..نه
_ بله از حرف زدنتون معلومه. ولی به هر حال باید بزنید
_ نمیشه سرم بزنم؟
نه
رفت بیرون
ای خدا من از دست این بشر سر به کدوم بیابون بزارم آمپول نمیخوام خدا من میترسممم
همینجور داشتم با خدا حرف میزدم که یه پرستاره خانم اومد تو هرچی گفتم آمپول نمیخوام محلم نداد و زد اینقدر
دردم گرفت که خدا میدونه انگار ارث باباشو بالا کشیدم همچین با غرض زد
طبق معمول که وقتی آپول میزدم بی حال میشدم دوباره بی حال افتادم رو تخت الان به جای کمرم درد آمپول زده رو هم داشتم
و شروع کردم به نفرین
_الهی دستت بشکنه. الهی خدا لعنتت کنه طاها. الهی بری خونه غذا نداشته باشی از گشنگی تلف شی. الهی که تو
قهوت مرگ سوسک بریزن. الهی که یهو دیدم دکتر شمس باخنده میگه تموم نشد نفریناتون؟
خجالت کشیدم
یه چشم غره بهش رفتم سرمو برگردوندم
با کمال متانت و وقار ! اومد نشست رو صندلیه کنارم
#ادامه_دارد
#نویسنده_zeinab_z
@AhmadMashlab1995
8 خرداد ماه🍃🌸
سالروز تولد شهیده
زینب کمایی
مبارک باد
دختری که بخاطر حجابش،
منافقین با چادر خودش
خفه اش کرده و به شهادت رسوندنش
مادر این شهید 14 ساله درباره دفتر خودسازی زینب، این گونه روایت میکند:
زینب در دفتر خودسازی خود جدولی کشیده بود که بیست مورد داشت؛
از نماز به موقع، یاد مرگ، همیشه با وضو بودن، خواندن نماز شب، نماز غفیله و نماز امام زمان(عج)، ورزش صبحگاهی، قرآن خواندن بعد از نماز صبح، حفظ کردن سورههای قرآن کریم، دعا کردن در صبح و ظهر و شب، کمتر گناه کردن تا کمخوردن صبحانه، ناهار و شام.
دخترم جلوی این موارد ستونهایی کشیده بود و هر شب بعد از محاسبه کارهایش جدول را علامت میزد؛
من وقتی جدول را دیدم به یاد سادگی زینب در پوشیدن و خوردن افتادم به یاد آن اندام لاغر و نهیفش که چند تکه استخوان بود، به یاد آن روزههای مداوم و افطارهای ساده،
به یاد نماز شبهای طولانی و بیصدایش، به یاد گریههای او در سجدههایش و دعاهایی که در حق امام خمینی(ره) داشت.
زینب در عمل، تکتک موارد آن جدول خودسازی و خیلی از چیزهایی که در آن جدول نیامده بود را رعایت میکرد.
#سالروزولادت
🍃🌸
@Ahmadmashlab1995
هدایت شده از پویش مردمی قرائت دعاهای سفارش شده توسط آقا
همه با هم میخوانیم فرازی از
دعای سفارش شده توسط امام خامنه ای:
اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ
وَ لاَ تَرْفَعْنِی فِی النَّاسِ دَرَجَهً إِلاَّ حَطَطْتَنِی عِنْدَ نَفْسِی مِثْلَهَا
بار خدایا، درود بفرست بر محمد و خاندانش و هر گاه مرا در نظر مردم به درجتى فرا مىبرى به همان قدر در نفس خود خوارم گردان
وَ لاَ تُحْدِثْ لِی عِزّاً ظَاهِراً إِلاَّ أَحْدَثْتَ لِی ذِلَّهً بَاطِنَهً عِنْدَ نَفْسِی بِقَدَرِهَا
و هر گاه مرا به عزتى آشکار مى نوازى به همان قدر در نفس خود ذلیل گردان.
#دعای_مکارم_الاخلاق
نشر دهید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•~💔🍃~•
#شبجمعهشبزیارتیارباب🥀
مندلتنگم...
شبوروزمافکرحرم
میدونیپرکرده آقا..:^)
┅═══✼❤️✼═══┅┄
@AhmadMashlab1995
┅═══✼❤️✼═══┅┄
#سخن_بزرگان ✨
•|استـآدپناهیـاݩ|•
ڪسی که از خدا نترسه؛
خدا اونو از همــهچی مۍترسـونه... :)🥀
هدایت شده از پویش مردمی قرائت دعاهای سفارش شده توسط آقا
🌠☫﷽☫🌠
بی توجهی یا کم توجهی به توصیه رهبر حکیم انقلاب...
⁉️چرا به توصیه حضرت آقا توجه کافی نمی کنیم⁉️
🥀 هر کس به حاج قاسم سلیمانی ارادت داره دقت کنه...
حاج قاسم سلیمانی می گفت:
در جنگ ۳۳ روزه لبنان و اسرائیل، آقا(رهبری) گفتن به بچههای حزب الله لبنان بگو دعای جوشن صغیر بخونن.
از رادیو و تلویزیون حزب الله و منارههای مساجد و حتی کلیساهای ضاحیه جنوب، راه به راه، این دعا هر روز پخش می شد و در نهایت، حزب الله بر اسرائیل پیروز شد!
🤲🏻 در مملکت خودمون بعد از توصیه آقا به خواندن دعای هفتم صحیفه سجادیه برای برطرف شدن بیماری #کرونا چه اتفاقی افتاد⁉️چرا پیام آقا تبدیل به پویش نشد⁉️
╲\╭┓
╭🌺🍂🍃
┗╯\╲
#حتما_بخوانید
#دعای_هفتم_صحیفه_سجادیه
#نشر_حداکثری
فتــ🇺🇸ـنـــ🇬🇧ــ️ـه
#کرونا_را_شکست_میدهیم به یاری خدا
پویش مردمی قرائت دعای هفتم صحیفه سجادیه
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
•|با قطعهای ز چادر خاکی مادرت بالای خیمه گاه تو پرچم گذاشتند وقت ظهور چه شرمنده میشوند آنان که در د
بـا ندبـہ مـا نیامدے😭
حـرفـے نیسـت💔
یڪ جمـعــہ تـو ندبهـ ڪن🌱
کهـ مــا بـرگـردیم ...😔
#یاایهاالعزیز🌴
💖اَللّٰهُمَعَجْللوَلِیِّکَاَلفَرَج💖
@AHMADMASHLAB1995
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
#عاشقانهـ_به_سبک_شهدا💕 هرچے درست ڪنن میخوریم☺ حتے قلوہ سنگ!😅 ✍ اولین غذایے ڪہ بعدازعروسیمان درست
♥️🌱
#یـاد_شـهـدا
اوایل ازدواجمان برای شهادتش دعـا
میکرد.🌱میدیدم کہ بعداز نماز از خدا
طلب شهادت میکند.🌷
نمازهایش را همیشه اول وقت میخواند،
#نماز_شبش ترڪ نمیشد.♥️دیگر تحمل
نکردم ،یک شب آمدم و جانمازش راجمع
ڪردم.😔😶
به او گفتم: تـو این خونهـ حق نداری
نماز شب بخونی، شهید میشی.💔
حتی جلوی نماز اولوقت او را میگرفتم!
اما چیزی نمیگفت....دیگر هم #نماز_شب
نخواند؛😞
پرسیدم :
چرا دیگه نماز شب نمیخونی؟🤔
خندید و گفت :
کاریو کہ بـاعـث ناراحتی تـو بشهـ
تو این خونه انجام نمیدم.☺️
رضایت تو برام از عمل مستحبی مهمتره،
اینجوری امام زمان(عج)هم راضیتره.🙃
بعـداز مدتی بـرای #شهادت هم دعـا
نمیکرد.😶
پرسیدم:
دیگه دوست نداری #شهید بشی؟
گفت: چرا ، ولی براش دعا نمیکنم!
چون خودِ خـدا بـاید #عاشقم بشـهـ
تا بهـ شهادت برسم ...
گفتم : حالا اگه تو جوونی عاشقت بشه
چیکار کنیم؟؟😢
لبخندی☺️ زد و گفت:
مگه عشق پیر و جوون میشناسه؟!
راوی:همـسر شهـیـد
#شهید_مرتضی_حسینپور🌷
#هر_روز_با_یک_شهید🍀
@AHMADMASHLAB1995
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
#پای_درس_ولایت🔥 #امام_خامنه_ای: "فضای مجازی واقعاً یڪ دنیای رو بہ رشدِ غیر قابل توقّف است؛ آخر ندار
#پای_درس_ولایت🔥
#همسفر_تا_بہشٺ🌺🍃
سعی کنید از اول، زندگی را #سادہ و ہیتشریفات شروع کنید.
تشریفات هیچ ارزشی پیش خدا ندارد. ارزش در #ایمان و #تقوا است...
#مـقـام_مـعـظـم_رهـبـرے✍🏻💚
✅ @AhmadMashlab1995
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
#حدیث_معنوی🌸 🔅امام على علیه السلام: در راه خدا با دستهاى خود جهاد كنید، اگر نتوانستید با زبانهاى خو
#حدیث_معنوی🌸
🔅امام على عليه السلام:
🔺شنونده غيبت، مانند غيبت كننده است.
✅ @AhmadMashlab1995
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
⬆معرفی شهید⬆ 😍شهید علی شاهسنایی😍 😍جزء شهدای مدافع حرم😍 🍁ولادت:سال1364🌷 🍁محل ولادت:اصفهان🌷 🍁شهادت:10د
⬆️معرفی شهید⬆️
😍شهید علیرضا بریری😍
😍جزء شهدای مدافع حرم😍
🍁ولادت:30فروردین سال1366🌷
🍁محل ولادت:بابلسر(باتردید)🌷
🍁شهادت:16اردیبهشت سال1395🌷
🍁محل شهادت:سوریه🌷
🍁نحوه شهادت: در سحرگاه مبعث نبي اكرم ساعت 1:30 بامداد روز پنجشنبه به همراه 12 آلاله ديگر از لشكر 25 مازندران به طور مظلومانه در نقض آتشبس منطقه خان طومان به آرزويش رسيد و همنشين مادر سادات فاطمه زهرا(س) شد😔😔
نویسنــ✍🏻ــده:بانوےمحجبـه
کپی بدون نام نویسنده🚫
حرفـے، سخنـے👇🏻
@Banooye_mohajjabeh✨
join↧ఠ_ఠ↧
♡✿ @AhmadMashlab1995✿♡
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
°•|🌸🍃 شڪ ندارم نگاه به چهرههایشان عبادت است... عبادتی از جنس "مقبول به درگاه الهی" ڪاش شفاعتی شام
شهادت♡
داستانِ ماندگاری آنانیست کہ دانستند
دنیا جایِ ماندن نیسٺ(:
#شهید_احمد_مشلب🌸✨
#هر_روز_با_یک_عکس
@AHMADMASHLAB1995
•جمعهشدهاستومن
•کارےبراےشمانکردهام ...
آقاجـانبیا...🌱📿
•گرهےکورظهور...🖐🏻♥️
#یاصاحبالزمان✨
#اللّهمَّعَجِّللولیڪالفرج🤲🏻
┅═══✼❤️✼═══┅┄
@AhmadMashlab1995
┅═══✼❤️✼═══┅┄
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
•جمعهشدهاستومن •کارےبراےشمانکردهام ... آقاجـانبیا...🌱📿 •گرهےکورظهور...🖐🏻♥️ #یاصاحبالزمان✨ #
•|💔|•
إِنَّ الْإِنْسَانَ ؛
لَفِے خُسْرٍ ...
یعنے آدم بمیرد ⇓
و روے #ماهٺ را نبیند..؛
#أینَ_صاحِبُنا؟
#أینَ_امامنا؟
#مهدۍجآن
⇝❥ @AhmadMashlab1995 ❥⇜
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
#رمان_حجاب_من #قسمت_هفتم هنوزم درد دارم بله همون. به پرستار میگم براتون مسکن بزنه ان شاالله دردتون
#رمان_حجاب_من
#قسمت_هشتم
دکتر شمس برگشت سمت من و با خنده گفت با این آمپول ادب شدین
منم با اخم برگشتم سمتش
اینجوری نگاه نکنید تقصیره خودتون بود از بس شیطونید. این آمپول براتون درس عبرت بشه دیگه از این کارا نکنید
منم
بهش محل ندادم چشمامو بستم
کم کم مسکن اثر کرد و خوابم برد
.
.
به ساعت نگاه کردم 12 شب ولی خوابم نمیبره هدفون لبتابو گذاشتم رو گوشم و دارم اهنگ گوش میدم اهنگی که اینروزا
شده بود همدمم. با هر بیتش یاد کسی که دوسش داشتم میفتم یاد پسرعموم .عشقم
------------
یکی هست تو قلبم که هر شب واسه اون می نویسم و اون خوابه
نمیخوام بدونه واسه اونه که قلب من این همه بی تابه
نمیخوام. نمیخوام بدونه که چقدر دوسش دارم. نمیخوام بدونه که چقدر بی تابشم
یه کاغذ یه خودکار دوباره شده همدم این دل دیوونه
یه نامه که خیسه پر از اشکه و کسی بازم اونو نمیخونه
یه روز همینجا توی اتاقم یه دفعه گفت داره میره
یاد روزی افتادم که تو اتاقم داشتم رو شیشه نقاشی میکشیدم و اون بهم پیام داد خوب یادمه که گفت هیچ حسی بهم
نداره
چیزی نگفتم آخه نخواستم دلشو غصه بگیره
داشتم میمردم انگار قلبم میخواست از سینم بیاد بیرون یکی از بدترین روزهای عمرم بود
اون عزیزم بود نمی تونستم جلوی راشو بگیرم
اون تمام زندگیم بود نمیتونستم جلوشو بگیرم و از کسی که دوسش داره جداش کنم
میترسم از روزای بدون اون. تنها امیدم به اینه که فامیله و حداقل سالی یکبار هم که شده بالاخره میبینمش
خدایا کمک کن نمی خوام بدونه دارم جون میکنم اینجا
خدایا کمکم کن دلم نمیخواد هیچوقت حالمو بفهمه
اشکام همینجور میریختن برای تنهایی خودم. برای اینکه هیچ شونه ای برای اشکام ندارم. هیچکسو به جز خدا ندارم
که باهاش دردو دل کنم
دوباره نمیخواد بشه باور من که دیگه نمیاد انگار
هنوز نمیتونم باور کنم که دوستم نداره. هنوز دلم میخواد امید داشته باشم
یه روز همینجا توی اتاقم یه دفعه گفت داره میره
اهنگ رو قطع کردم بلند شدم جلوی آینه وایستادم
صورتم خیسه اشک بود. چشمام خون افتاده بود عادتم بود هروقت گریه میکردم این
شکلی میشدم
قاب عکسیو که رو کمدم بود برداشتم
من، مامان، بابا، مامان بزرگم و عرفان تو عکس بودیم
رو عکسش دست کشیدم
_ یادت باشه این اشکا برای تو دارن میریزن دارن دلتنگیمو برات میگن اما تو نمیبینیشون
ساعت 2 شده بود
رفتم صورتمو شستم و گرفتم خوابیدم
#ادامه_دارد
#نویسنده_zeinab_z
@AhmadMashlab1995
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
#رمان_حجاب_من #قسمت_هشتم دکتر شمس برگشت سمت من و با خنده گفت با این آمپول ادب شدین منم با اخم برگش
#رمان_حجاب_من
#قسمت_نهم
زینب
زینب
یهو از خواب پریدم
مگه تو نمیخواستی بری بیمارستان؟
به ساعت نگاه کردم
_ وای خواب موندم
واقعا که بدو سارا اینا سر کوچه منتظرن
_باشه باشه
سریع لباسمو پوشیدم بدون اینکه صبحانه و قرصمو بخورم از اتاق اومدم بیرون
مامان نبود از فرصت استفاده کردم قبل از اینکه بیاد بهم گیر بده بگه صبحانه نخوردی قرص نخوردی دویدم سمت
حیاط
میدویدم
موقع لباس پوشیدن به سارا زنگ زدم و گفتم بمونن الان میام بعد بدون اینکه فرصت حرف زدن بهش بدم قطع کردم
میدونم الان میخوان کلمو بِکَنن
از دور دیدمشون دست تکون دادم
اوه اوه سارا داره برام خطو نشون میکشه فاطمه هم که کال روشو برگردوند
رسیدم بهشون
سلام بچه ها
سارا_ سلامو درد چرا اینقدر دیر کردی
_ ببخشید خواب موندم زود باشین که دیر شد
با یه ربع تاخیر رسیدیم
رسما بدبخت شدیم خانم تقوی خیلی روی زمان حساسه حتما باید همه راس ساعت تو بیمارستان باشن
این سارا و فاطمه هم همینجور زیر لب دارن فحش بارونم میکنن
_ اه بسه دیگه به جای اینکه اینهمه فحش به منه بدبخت بدین مواظب باشین خانم تقوی نبینتمون
حواسشونو جمع کردن
سه نفری داشتیم یواشکی میرفتیم سمت اتاق هر کدوم هم به یه طرف نگاه میکردیم که خانم تقوی نبینتمون
همچین یواش رو نوُک پاهامون راه میرفتیم که هرکس میدید فکر میکرد اومدیم دزدی
رسیدیم به اتاق یه نفس راحت کشیدیم ولی هنوز نفسمونو بیرون نداده بودیم که یه صدایی باعث شد سکته ی خفیفو
بزنیم
خانم تقوی_ خانما تا حالا کجا تشریف داشتن؟
یه نگاه به هم کردیم و آب دهانمونو قورت دادیم
آروم و با ترس برگشتیم
خانم تقوی با قیافه ی عصبانی رو برومون وایساده بود
زمزمه کردم _ الان میخورتمون
سارا که کنارم ایستاده بود شنید چون یه لبخند بزرگ اومد رو لبش
تقوی_ حرف خنده داری زدم که داری میخندی؟ مثل اینکه اصلا براتون مهم نیست حرف های من، باید یه جور دیگه
باهاتون رفتار کنم. کم تو بیمارستان آتیش میسوزونید این دیر کردن هم بهش اضافه شد
_ خانم تقوی این اولین باری بود که ما دیر کردیم بعدش هم فردا روزه اخریه که ما میایم بیمارستان شما ببخشید
اخماش باز شد_ واقعا فردا روز آخره؟
آه کشیدم _ بله
دکتر شمس _ اینجا چه خبره؟
همه برگشتیم سمتش
سلام
_ ما هم سلام کردیم و گفتم خبری نیست
شنیدم داشتین میگفتین فردا روزه آخره آره؟
_ بله
روره آخره
گفت چه زود گذشت
بیشتر غمگین شدم اصلا دلم نمیخواد از بیمارستان برم. مشکلم اینه که خیلی زود وابسته میشم به اطرافیانم
_با اجازه
رفتم تو اتاق با چهره ی غمگین لباسمو عوض کردم
اون دوتا هم پشت سرم اومدن
در زدم
#ادامه_دارد
#نویسنده_zeinab_z
@Ahmadmashlab1995
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
#رمان_حجاب_من #قسمت_نهم زینبزینب یهو از خواب پریدم مگه تو نمیخواستی بری بیمارستان؟ به ساعت نگاه
#رمان_حجاب_من
#قسمت_دهم
دکتر شمس گفت بفرمایین
رفتم تو که سرشو بلند کرد
بفرمایید بشینین
نشستم. بی خیال داشت به کارش میرسید
2 یا 3 دقیقه که گذشت یه سوال اومد تو ذهنم
_ ببخشید شما تخصصتون چیه؟
با تعجب سرشو بلند کرد
و گفت
یعنی توی اینهمه مدت نفهمیدین؟
لبمو گزیدم _ نه راستش حواسم نبود از کسی بپرسم تو اتاقتون و رو در هم که چیزی ننوشته
به صندلیش تکیه داد و دست به سینه شد_ برای اینکه مریضارو معاینه نمیکنم تا رو در تخصصم نوشته باشه و جواب
سوالتون من متخصص قلب و عروقم دارم فوق تخصصمو میگیرم
تعجب کردم چرا مریضارو معاینه نمیکنه؟
سوالمو به زبون اوردم
_ چرا مریضارو معاینه نمیکنید؟
گفت
راستش من خواهر زاده ی رئیس بیمارستانم چون دایی و بچه هاشون کلا خانوادگی برای چند سال رفتن خارج از
کشور خواستن من بیام اینجا، منم الان به عنوان رئیس بیمارستان اینجا هستم نه دکتر
_ پس چرا لباس پزشکی میپوشین و تو اتاق مدیریت نیستین؟
خب تو جواب سوال اولتون باید بگم چون میخوام مثل بقیه باشم و تو اتاق مدیریت نیستم چون نمیخوام منو به
عنوان مدیر بشناسن میخوام باهام راحت باشن و از همون روز اول هم گفتم همه باید دکتر صدام کنن نه مدیر
سرمو به علامت فهمیدن تکون دادم _ آهان
راستش از جوابش خیلی خوشم اومد اصلا فکر نمیکردم همچین آدمی باشه
یه لبخند زد و سرشو پایین انداخت و به کاراش رسید
من گفتم
_ نمیخوایم شروع کنیم؟
گفت چرا چرا همین الان و رفتیم برای آموزش
...................................
بعد از آموزش خیلی خسته شده بودم از دکتر شمس خداحافظی کردم و با سارا اینا رفتیم خونه
همینکه در حالو باز کردم مامانم گفت فردا شب نامزدیه عرفانه
خشک شدم حس میکردم قلبم میخواد از سینم بیاد بیرون
به زور لبامو از هم باز کردم مثلاً بخندم ولی به هرچیزی شبیه بود جز لبخند و گفتم
_ مبارکه
میدونستم اگه همین الان نرم تو اتاق اشکام میریزن ولی اگه هم چیزی نمیگفتم مامانم میفهمید حالمو
رفتم تو اتاق و از همونجا چندتا سوال درباره ی اینکه کی بهت گفتو چی گفتو کیه و... از مامانم پرسیدم
واقعا داشتم جون میدادم مرگو جلوی چشمام میدیدم
دلم میخواست جیغ بکشم داد بزنم همه ی وسایلمو بشکنم
#ادامه_دارد
#نویسنده_zeinab_z
@AhmadMashlab1995
هدایت شده از پویش مردمی قرائت دعاهای سفارش شده توسط آقا
🌠☫﷽☫🌠
بی توجهی یا کم توجهی به توصیه رهبر حکیم انقلاب...
⁉️چرا به توصیه حضرت آقا توجه کافی نمی کنیم⁉️
🥀 هر کس به حاج قاسم سلیمانی ارادت داره دقت کنه...
حاج قاسم سلیمانی می گفت:
در جنگ ۳۳ روزه لبنان و اسرائیل، آقا(رهبری) گفتن به بچههای حزب الله لبنان بگو دعای جوشن صغیر بخونن.
از رادیو و تلویزیون حزب الله و منارههای مساجد و حتی کلیساهای ضاحیه جنوب، راه به راه، این دعا هر روز پخش می شد و در نهایت، حزب الله بر اسرائیل پیروز شد!
🤲🏻 در مملکت خودمون بعد از توصیه آقا به خواندن دعای هفتم صحیفه سجادیه برای برطرف شدن بیماری #کرونا چه اتفاقی افتاد⁉️چرا پیام آقا تبدیل به پویش نشد⁉️
╲\╭┓
╭🌺🍂🍃
┗╯\╲
#حتما_بخوانید
#دعای_هفتم_صحیفه_سجادیه
#نشر_حداکثری
فتــ🇺🇸ـنـــ🇬🇧ــ️ـه
#کرونا_را_شکست_میدهیم به یاری خدا
پویش مردمی قرائت دعای هفتم صحیفه سجادیه
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
بـا ندبـہ مـا نیامدے😭 حـرفـے نیسـت💔 یڪ جمـعــہ تـو ندبهـ ڪن🌱 کهـ مــا بـرگـردیم ...😔 #یاایهاالعزیز🌴
عمرێ اسٺ بہ دنبال توام
نیسٺ نشانے^^
اے خوبتر از خوبتر از خوب کجایے...؟💛
#القٰائِممَهدےعج🌱
#یاایهاالعزیز🌴
💝اَللّٰهُمَعَجْللوَلِیِّکَاَلفَرَج💝
@AHMADMASHLAB1995
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
♥️🌱 #یـاد_شـهـدا اوایل ازدواجمان برای شهادتش دعـا میکرد.🌱میدیدم کہ بعداز نماز از خدا طلب شهادت میکن
#عاشقانه_شهدا💕✨
#شهید_عبدالله_میثم🌸🌷
هادے و حسین، دوفرزند کوچکمان
دعوایشان شده بود، موهاے هم را
مے کشیدند، گفت: آماده شان کن
ببرمشان بیرون. یک ساعت بعد کہ
آمد، دیدم سَرِ دو تاے آنها را کچل کرده
است.
گفت: نمے خواهم [ من کہ نیستم و در جبهہ هستم ] تو حرص بخورے!؟
#هر_روز_با_یک_شهید🍀
@AHMADMASHLAB1995
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
#پای_درس_ولایت🔥 #همسفر_تا_بہشٺ🌺🍃 سعی کنید از اول، زندگی را #سادہ و ہیتشریفات شروع کنید. تشریف
#پای_درس_ولایت🔥
🎙امام خامنه ای حفظه اللہ:
#شهـــادت...💕
گلِ خوشبو و معطّری است
کہ جز دست برگزیدگان خداوند،
در میان انسانها به آن نمیرسد
و جز مشامِ آنها آن را بو نمیکند...💔
#یاد_شهدا_با_صلوات🌸
✅ @AhmadMashlab1995
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
#حدیث_معنوی🌸 🔅امام على عليه السلام: 🔺شنونده غيبت، مانند غيبت كننده است. ✅ @AhmadMashlab1995
#حدیث_معنوی🌸
🔅امام على عليه السلام:
🔺تعجّب است از كسى كه دعا مى كند واجابتِ آن را كُند مى شمارد، درحالى كه راه اجابت را با گناهان، بسته است!
✅ @AhmadMashlab1995
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
⬆️معرفی شهید⬆️ 😍شهید علیرضا بریری😍 😍جزء شهدای مدافع حرم😍 🍁ولادت:30فروردین سال1366🌷 🍁محل ولادت:بابلسر
⬆معرفی شهید⬆
😍شهید محمدرضا زارع الوانی😍
😍جزء شهدای مدافع حرم😍
🍁ولادت:2فروردین سال1361🌷
🍁محل ولادت:همدان(باتردید)🌷
🍁شهادت:7مهر سال1395🌷
🍁محل شهادت:سوریه🌷
🍁نحوه شهادت:بر اثر اصابت گلوله به پهلو به فیض عظیم شهادت نائل آمد😔😔
نویسنــ✍🏻ــده:بانوےمحجبـه
کپی بدون نام نویسنده🚫
join↧ఠ_ఠ↧
♡✿ @AhmadMashlab1995✿♡