🍃🌸
🌿توسل به امام زمان
مادر بزرگوار شهید توکلی، میگوید:
«حبیبالله، دوران نوجوانی و جوانی پرحادثهای داشت. حتی چندینبار هم طعم مرگ را چشید.»
تصادف شدید در خیابان و همچنین غرق شدن در دریا نمونههایی از حادثههای پرخطر این شهید بود.
یک روز حبیبالله حالش بد شده و بیماری سرخجه گرفته بود و بر اثر شدت بیماری در حال جان سپردن بود. مادر شهید توکلی میگوید من باور نداشتم و از خدا خواستم که حبیب را به من بازگرداند.
مادر حبیبالله دست به دامان صاحبالزمان (عج) میشود و با امام خود عهد میبندد که پسرش را تا وقت سربازی به او برگرداند و بعد از آن در راه خدا تقدیم کند...
📚موضوع مرتبط :
#شهید_حبیب_الله_توکلی
#شهید_دفاع_مقدس
#خاطره
#سالروزشهادت
@ahmadmashlab1995🌸🍃
#jihad
#martyr
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
#این_صاحبنا؟! #این_امامنا؟! #یاایهاالعزیز🌴 ❤️اَللّٰهُمَعَجْللوَلِیِّکَاَلفَرَج❤️ @AHMADMA
السلام علیک حین تصبح...
میگذرید و میگذرم...
شما مهربانانه از گناهانم
و من #غافلانه از نگاهتان
و چقدر درد دارد
تکرار این #گذشت_ها ....
#یاایهاالعزیز🌴
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
@AhmadMashlab1995
هدایت شده از پویش مردمی قرائت دعاهای سفارش شده توسط آقا
🌠☫﷽☫🌠
بی توجهی یا کم توجهی به توصیه رهبر حکیم انقلاب...
⁉️چرا به توصیه حضرت آقا توجه کافی نمی کنیم⁉️
🥀 هر کس به حاج قاسم سلیمانی ارادت داره دقت کنه...
حاج قاسم سلیمانی می گفت:
در جنگ ۳۳ روزه لبنان و اسرائیل، آقا(رهبری) گفتن به بچههای حزب الله لبنان بگو دعای جوشن صغیر بخونن.
از رادیو و تلویزیون حزب الله و منارههای مساجد و حتی کلیساهای ضاحیه جنوب، راه به راه، این دعا هر روز پخش می شد و در نهایت، حزب الله بر اسرائیل پیروز شد!
🤲🏻 در مملکت خودمون بعد از توصیه آقا به خواندن دعای هفتم صحیفه سجادیه برای برطرف شدن بیماری #کرونا چه اتفاقی افتاد⁉️چرا پیام آقا تبدیل به پویش نشد⁉️
╲\╭┓
╭🌺🍂🍃
┗╯\╲
#حتما_بخوانید
#دعای_هفتم_صحیفه_سجادیه
#نشر_حداکثری
فتــ🇺🇸ـنـــ🇬🇧ــ️ـه
#کرونا_را_شکست_میدهیم به یاری خدا
پویش مردمی قرائت دعای هفتم صحیفه سجادیه
May 11
✨🍂ما اَضْـيَقَ الْطــُّرُقَ
عَلـیٰ مَنْ لَـمْ تَـڪُنْ دَليـلَـهُ
چہ >تنگ🍃< استـــ راههـا
بر ڪسـيکـه #تو راهنمایش✨ نباشے...
#مناجـات🤲
#توخداےمنے
@Ahmadmashlab1995
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
•┈┈••✾•♥️•✾••┈┈• بـہ ایـن اصل☝️خیلی #اعتقاد داشت ڪه اگه #واقعـاً کاری رو بـرای خ
#سیره_شهدا
✨رفتارشان را توی هیئت🏴 برانداز میکردم. یکسره با هم میپریدند و حسابی جفتوجور بودند.💞 رفاقتشان رگوریشه داشت. محمدحسین و رفقایش آخر هیئت 🏴میماندند و با بچهها قاطی میشدند. میآمدند کفشها👞 را واکس میزدند. کار کوچکی بود، ولی بهچشم من خیلی بزرگ میآمد.🍃 دغدغه داشتند ما با چه برمیگردیم. وسیله داریم یا نه. اینکه کسی پیاده 🚶از هیئت برنگردد، برایشان مهم بود. محمدحسین میگفت: «اینها ماشین🚗 ندارن، تکتک برسونیدشون».
#همسرشهید
#شهید_محمدحسین_محمدخانے 🌹
#هر_روز_با_یک_شهید🍀
↧ʝσɨŋ↧
♡:) @AhmadMashlab1995∞♡
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
⬆معرفی شهید⬆ 😍شهید نعمت الله واحدی😍 😍جزء شهدای مدافع حرم😍 🍁ولادت:1فروردین سال1378🌷 🍁محل ولادت:افغانس
⬆معرفی شهید⬆
😍شهید رضا دامرودی😍
😍جزء شهدای مدافع حرم😍
🍁ولادت:سال1367🌷
🍁محل ولادت:سبزوار🌷
🍁شهادت:25مهرماه سال1394🌷
🍁محل شهادت:سوریه🌷
🍁نحوه شهادت:در درگیری با تروریست های داعشی و بر اثر اصابت تیر به ناحیه سر به فیض عظیم شهادت نائل آمد😔😔
پ.ن: به نظرم اگر خودتون برید و نحوه شهادت شهید دامرودی رو بخونید بهتره...🌹
نویسنــ✍🏻ــده:بانوےمحجبـه
کپی بدون نام نویسنده🚫
@AhmadMashlab1995
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
غروب شیطان بزرگ نزدیک است... #افول_آمریکا @AhmadMashlab1995
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•~✨🌱~•
#شهیدابومهدیمهندس🌸
آمریکابهدستترامپ
انشاءاللهخرابمیشود✌️🏻✊🏻
خونمظلوممیجوشههمینه..😌
#افول_آمریڪا💣
✅ @AhmadMashlab1995
#
" وَ بِجَنابِڪَ اَنْتَسِبُ فَلا تُبْعِدني... "
{وچهخوشبختممنڪهتـورادارم..}
#ـحسینــــــــــعجـــــــانم♥️
الان یهویےسلـام بدیم بہ آقامون 😍
🥀@Ahmadmashlab1995
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
#رمان_حجاب_من #قسمت_سی_و_یک نازنین پشت گوشی جیغ کشید گفتم آرومتر چرا جیغ میکشی گوشم کر شد. آره ف
#رمان_حجاب_من
#قسمت_سی_و_دو
همه ی وسایلام بااون برخورد اتفاقی پخش زمین شده بود خم و شد برشون داشت بلند وشد و گرفت سمتم و عذر خواهی کرد نگاهش کردم آقا محمد بود
منم در جواب گفتم
خواهش میکنم.
ازش گرفتم و تشکر کردم
رفتم کنار از سر راهش
رفتم پیش مریم از خجالت
آب شده بودم
مریم_ خاک تو سر دستو پا چلفتیت
من:به من چه اون خورد بهم
با هم رفتیم بیرون یه نیمکت تو حیاط دیدم همونجا نشستیم
چیپسامونو باز کردیم شروع کردیم به خوردن
وقتی همه ی خوراکی هامونو خوردیم و یکم حرف زدیم موقع اذان شد
من: مریم بریم نماز
مریم_ بریم
مریم باحجاب نیست اما همیشه نمازشو میخونه نميدونم چرا چادری نیست تا حالا نشده در مورد حجاب و چادری شدن باهاش حرف بزنم ...
با هم رفتیم نمازخونه رو پیدا کردیم
وضو داشتم ولی تجدید وضو کردم
مریم وضو گرفت و بعد رفتیم داخل نمازخونه
چادرمو با چادر نماز عوض کردم، مریمم یه چادر سر کرد و شروع کردیم به نماز خوندن
نمازمون تموم شد
خیلی آروم شدم
نشستم تسبیحمو از گردنم در آوردم و شروع کردم به ذکر گفتن
اصولا جاهایی که میدونم ممکنه با دیدن تسبیح تو دستم مسخرم کنن میندازمش به گردنم
تسبیحمو بوسیدم و دوباره انداختم به گردنم
دعا کردم. با خدای خودم دردو دل کردم
مریم گفت تموم نشد؟
از جام بلند شدم مهر و چادرو گذاشتم سر جاشون و چادر خودمو سر کردم
_ بریم
مریم گفت چه عجب
رفتیم بیرون که همزمان آقا محمد از طرف مردونه اومد بیرون
ای بابا عین جن میمونه هرجا میریم هست عجب گیری کردیما
رفت سمت کلاس که ماهم بهش رسیدیم درو باز کرد و کنار کشید مریم رفت تو بعدم من
آروم تشکر کردم
و گفت خواهش میکنم
پشت سرم اومد داخل و درو بست
#ادامه_دارد
#نویسنده_zeinab_z
@AhmadMashlab1995