eitaa logo
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
7.5هزار دنبال‌کننده
16.5هزار عکس
2.3هزار ویدیو
144 فایل
🌐کانال‌رسمے شهیداحمدمَشلَب🌐 🌸زیر نظر خانواده شهید🌸 هم زیبا بود😎 هم پولدار💸 نفر7دانشگاه👨🏻‍🎓 اما☝🏻 بہ‌ تموم‌ مادیات پشت پا زد❌ و فقط بہ یک نفر بلہ گفت✅ بہ #سیدھ_زینب❤ حالا کہ دعوتت کرده بمون @Hanin101 ادمین شرایط: @AHMADMASHLAB1374 #ڪپے‌بیوحـرام🚫
مشاهده در ایتا
دانلود
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
يہ مذهبـے باید بـدونہ کہ رفیق شهـید داشتـن فقـط واسـہ‌ی خوشگلـے پروفـایل نیـس! باید یـاد بگیـره حـ
°•🥀💔•° دل‌ما‌تنگ‌همین ی‌لبخند وتودرخنده‌ مستانه‌خود میگذری! نوش‌جانت‌ اما..گاه‌گاهی... به‌دل‌خستـه ماهم‌نظری...! 💛🌿 @AHMADMASHLAB1995
⭕️ سالها بعد تاریخ نویسان مینویسند: انحطاط سیاسی ایران از زمانی شروع شد که غول برره، مهناز افشار، قلقلی و نقی معمولی آغاز به تحلیل سیاسی کردند. مخصوصاً اون خانمه که در برنامه آشپزی تلویزیون مسئولیت سبزی خرد کردن رو داشت!😏 🌸🍃 @ahmadmashlab1995💞
😂🤣 😌😉 یه بار تو پادگان شهید مصطفی خمینی تا پادگان وحدتی مسابقه دو🏃 استقامت برگزار شده بود و وسط راه خسته🚶 شدم. هم خودم خسته شده بودم😐 هم قیافه جدی بچه ها خیلی می زد تو ذوقم🤨 مونده بودم چه کار کنم🤔 که هم رفع خستگی باشه و هم ایجاد خنده کنه بین بچه ها و برادران بهداری که بی کار نگامون می کردن🤭😜 یه لحظه خودم رو به حالت بی حالی🤕 رو زمین انداختم و مثل غش کرده ها در آوردم😦 همه بچه ها داد می زدن بهداری 😱 بهداری!😱 برادران بهداری👨‍⚕ جلو چشم همه برا کمک بدو بدو🏃‍♂ اومدن. شاید از اینکه یه کاری براشون بوجود اومده خوشحالم شده بودن😍 همین‌که بدو بدو و با یه برانکارد نزدیکم رسیدن ، در یه لحظه بلند شدم و پا بفرار گذاشتم! 😂😂 صدای خنده😄😄 بچه ها در اومده بود و بچه های بهداری هاج و واج دنبالم میومدن. ✅ @AhmadMashlab1995
@AhmadMashlab1995.mp3
81.6K
💥 صوت کوتاهی از شهید مشلب🌷 ✨أماه إني راحل✨ ترجمه: مادرجان من به جهاد میرم و امام حسین را ملاقات میکنم، مادرجان روحم از شوق شهادت داره ذوب میشه. اگر مادرم این صوت و بشنوه از دستم عصبانی میشه. @Ahmadmashlab1995
🕊💌 در اگر چه منزل آخر شهادت است تکلیف اول است شهیدانه زیستن...😇 ✅ @AhmadMashlab1995
❤️ روز پنج شنبه 18 آبان 1374 به دنیا آمد و در پنج شنبه 21 آبان ماه 1394 و تنها 3 روز پس از قدم گذاشتن به سن 20 سالگی، در شهر حلب سوریه، جام شهادت را نوشید. او دانشجوی رشته مهندسی مکانیک از دانشگاه آزاد اسلامی واحد غرب بود که به عنوان بسیجی تکاور به سوریه رفت. پیکر مطهر این شهید والامقام در قطعه 26 ردیف 79 شماره 16 بهشت زهرا (س) آرام گرفته است. شهید مصطفی موسوی در زمان شهادتش لقب جوان‌ترین شهید مدافع حرم ایرانی را از آن خود کرد. کس نگذشت در دلم تا تو به خاطر مني يک نفس از درون من خيمه به در نمي زني ❤️ 🌸🍃 @ahmadmashlab1995💞
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
⬆معرفی شهید⬆ 😍شهید محمد اسدی😍 😍جزء شهدای مدافع حرم😍 🍁ولادت:30شهریور سال۱۳۶۴🌷 🍁محل ولادت:مشهد🌷 🍁شهادت
⬆معرفی شهید⬆ 😍شهید مجید صانعی😍 😍جزء شهدای مدافع حرم😍 🍁ولادت:28خرداد سال1358🌷 🍁محل ولادت:همدان🌷 🍁شهادت:25مهر سال1394🌷 🍁محل شهادت:حلب_سوریه🌷 🍁نحوه شهادت:بر اثر اصابت گلوله به پهلو به به فیض عظیم شهادت نائل آمد😔😔 نویسنــ✍🏻ــده:بانوےمحجبـه کپی بدون نام نویسنده🚫 join↧ఠ_ఠ↧ ♡✿ @AhmadMashlab1995✿♡
تو اگر نمک به زخمم بپراکنی نکوتر... که ز دست غیر گیرم من خسته مرهمی را ... 🌸🍃 @ahmadmashlab1995💞
بسیجےهاۍ خمینےوخامنہ‌اۍرا براۍحل‌سخت‌ترین‌مشڪلات‌عالم ‌آفریده‌اند...♥️ @AhmadMashlab1995
چیزﻫﺎﯾﯽ ﻫﺴﺖ ﮐﻪ؛ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺭﻓﺘﻨﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﻫﯿﭻ ﭼﯿﺰﯼ ﺩﺭ ﺩﻧﯿﺎ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﺍﻧﺪ ﺟﺒﺮﺍﻥ ﮐﻨﺪ ارسالی🌺 🍂 ✅ @AhmadMashlab1995
🔥 : درس بخوانید بدون درس خواندن نمیتوان خدمت کرد :) ✅ @AhmadMashlab1995
||ولاتحسبن الذین قتلو فی سبیل‌الله امواتا|| آن‌ها زنده‌اند و خود فرماندهی میکنند با این تفاوت که اینبار دستشان باز تر است. 🌱🌸 🌱🌸 ✅ @AhmadMashlab1995
@AhmadMashlab1995 .mp3
128.6K
💥 صوت کوتاهی از شهید مشلب🌷 ✨التماس دعای شهادت✨ ترجمه: محمد قلبم را نگاه کن، برام دعا کن، برام دعا کن شهید بشوم برای اینکه مشتاقم. @Ahmadmashlab1995
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
⬆معرفی شهید⬆ 😍شهید مجید صانعی😍 😍جزء شهدای مدافع حرم😍 🍁ولادت:28خرداد سال1358🌷 🍁محل ولادت:همدان🌷 🍁شهاد
⬆معرفی شهید⬆ 😍شهید جواد سنجه‌ونلی😍 😍جزء شهدای مدافع حرم😍 🍁ولادت:15خرداد سال1364🌷 🍁محل ولادت:مینودشت🌷 🍁شهادت:13بهمن سال1395🌷 🍁محل شهادت:حمص_سوریه🌷 🍁نحوه شهادت:براثر انفجار مین در اطراف فرودگاه تیفور در استان حمص سوریه به فیض شهادت نائل آمد😔😔 نویسنــ✍🏻ــده:بانوےمحجبـه کپی بدون نام نویسنده🚫 join↧ఠ_ఠ↧ ♡✿ @AhmadMashlab1995✿♡
آمریکاییه توییت زده از دست پدربزرگ و مادربزرگم ناراحتم به بایدن رای دادن دیگه نمیرم سر مزارشون😂 🌸🍃 @ahmadmashlab1995💞
💔 بی تو آوارم و بر خویش فرو ریخته ‌ام ای همه سقف و ستون و همه آبادیِ من ... 🌸🍃 @ahmadmashlab1995💞
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
هر‌کسی‌یک‌دلبـرجآنآنه‌داردمن‌تورا... #حضرت‌پدࢪ 🌸🍃 #یاایهاالعزیز🌱🌸 | #اللهـم‌عجـل‌لولیـڪ‌الفـرجـــ|
در التهابِ زمین؛ در اضطرابِ زمان؛ یادِ تو♡ چترِ امـــانِ من است زیر بارانِ دردها... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🌱🌸 | | ✅ @Ahmadmashlab1995
😂🤣 ؟😜 یه روز فرمانده گردانمون به بهانه دادن پتو همه بچه ها را جمع كرد و با صدای بلند گفت: كی خسته است؟☺ گفتیم: دشمن😄 صدا زد: كی ناراضیه؟😉 بلند گفتیم: دشمن😎 دوباره با صدای بلند صدا زد: كی سردشه؟😜 ما هم با صدای بلندتر گفتیم: دشمن👊🏻 بعدش فرماندمون گفت: خوب دمتون گرم، حالا كه سردتون نیست می خواستم بگم كه پتو به گردان ما نرسیده😂 "شادی روح شهدا " ✅ @AhmadMashlab1995
52روزتاسالروزشهادت‌مالک‌ اشترسیدعلی...💔 می‌گفتند: اگر تا ظهور (عج) هزار ڪیلومتر فاصله داشتیم با خون‌ ، این هزار ڪیلومتر، به ده متر رسید...🙃 🥀 🥀 ✅ @AhmadMashlab1995
♡ مائیمُ تو ای جآن که جِگر گوشه مآیی...(:♥️ ✅ @AhmadMashlab1995
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
#رمان_دلارام_من #قسمت_هفتادیکم برای رساندن منظورم ، پیامک را نشانش می دهم ، وقتی می خواند چهره اش
یکی ازچیزهایی که مادر یادمان داده ان تایم بودن است ، پدر نیما هم به وقت شناسی اهمیت زیادی میدهد ، اما نمی دانم چرا نیما دیر کرده ?حامد ساعتش را نگاه می کند و می گوید : - حالا این برادر کوچیکه ما چجور ادمی هست؟ نیشخند میزنم : به قول خودش پسری از جنس گیتار و قهوه و کتاب ! البته فقط من می تونم حریف زبونش بشم .... جوانی ژولیده با لباس سیاه به سمتمان می اید ، به چهره اش دقیق می شوم ، نیماست ! باورم نمی شود ، نیما هیچ وقت بااین وضع از در خانه هم نمی چرخید چه برسد به پارک..... به قول دختر خاله ام ثنا ، نیما ازان پسرهای دختر کش است ، من حرفش را قبول دارم نه به خاطر تیپش ، دخترها را بااخلاق مزخرفش دق می دهـد ! تا نمیا برسد به نیمکتمان بلند می شویم ، چشمانش سرخ و گود افتاده ، ته ریشش هم کمی بلند شده ، برای اولین بار دلم برایش می سوزد ، شاید اثر زندگی در خانواده ای ایرانی باشد ، ترس برم می دارد وتمام احوالات ممکن در ذهنم می گذرد .... نکند اتفاقی برای مادر یا همسرش افتاده؟ جلو می روم : نیما حالت خوبه ؟ لبخند بی رمقی می زند : به قول خودت علیک سلام ! -سلام ! نگاهی به حامد که پشت سرمان ایستاده می اندازد : داداشته ؟ چشم غره می روم : داداشمون حامد . حامد دستش را برای مصاحفه دراز می کند : -سلام خوشحالم که دیدمت... نیما بازهم به لبخند کم رنگی اکتفا می کند و دست می دهد : -سلام . منـم ... حامد می داند حال نیما زیاد خوب نیست برای همین زیاد خوش و بش نمی کند ، به خواست نیما روی نیمکتی می نشینیم ، حامد یک طرف من و نیما سمت دیگر . حالا که دقت می کنم هردو شبیه مادر هستن با این تفاوت که چشمان نیما سبز است.... مثل مادر ، در کل نیما شباهت بیشتری به مادر دارد ، از روی چهره شان باکمی دقت می توان فهمید برادرند.... ♥️@AhmadMashlab1995 |√←