eitaa logo
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
7.4هزار دنبال‌کننده
16.8هزار عکس
2.4هزار ویدیو
145 فایل
🌐کانال‌رسمے شهیداحمدمَشلَب🌐 🌸زیر نظر خانواده شهید🌸 هم زیبا بود😎 هم پولدار💸 نفر7دانشگاه👨🏻‍🎓 اما☝🏻 بہ‌ تموم‌ مادیات پشت پا زد❌ و فقط بہ یک نفر بلہ گفت✅ بہ #سیدھ_زینب❤ حالا کہ دعوتت کرده بمون @Hanin101 ادمین شرایط: @AHMADMASHLAB1374 #ڪپے‌بیوحـرام🚫
مشاهده در ایتا
دانلود
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
@AHMADMASHLAB1995 🍃🌸🍃 مےخواست «جُوْن خادم المهدی» باشد و جون ، همان غلام سیاه اباعبدالله بود که در
#خاطرات_شهدا در استان اصفهان حسینیه‌ای وجود دارد که ۴۰ شب روضه💔 برگزار می‌کرد، #شهید_حججی به مدت دو سال جزو خادمان این حسینیه بود🍃. او از نجف‌آباد حدود ۵۰ کیلومتر را طی می‌کرد تا به اینجا بیاید، وقتی برای پذیرش آمد دو نکته گفت، یکی اینکه من را پشت قضایا بگذارید که جلوی چشم نباشم👌 و دوم هر چه کار سخت در این حسنیه هست را به من بگویید🙂 انجام دهم. بعضی از شب‌ها آنقدر خسته می‌شد که وقتی عذرخواهی می‌کردیم، می‌گفت برای امام حسین باید فقط سر داد.😔😭 #شهید_محسن_حججی #جون_الخادم_المهدی □●قرارگاه فرهنگی،مجازی،شهیدمشلب●□ @AHMADMASHLAB1995
دوستان از امروز با مجموعه داستان های در خدمتتون هستیم
🌹🕊🌹🕊 🕊🌹🕊 🌹🕊 🕊 ١ از دبستان تا آخر دبیرستان با هم بودیم. سه تا رفیق که از هم جدا نمےشدیم... درس خواندن و تفریحمان با هم بود. البته از همه باهوش تر بود، کمتر درس مےخواند و بالاترین نمره را مےگرفت... از همه ما هم بود. سال ۱۳۵۲ بود و بعد از گرفتن دیپلم، پدر مهیار، او را به انگلیس فرستاد و در رشته هوافضا مشغول تحصیل شد... سال ۵۶ که مهیار به ایران بازگشت دیدیم شده... بعد از انقلاب زمانی که آیت الله خلخالی با معتادان مواد مخدر برخورد مےکرد، مهیار دستگیر و زندانی شد. در زندان مسابقه ای بین معتادهایی که ترک کرده بودند برگزار شد و نفرات اول آن آزاد شدند و مهیار هم شد... در این فاصله من در جبهه مریوان مشغول فعالیت بودم... روزی به دیدن مهیار رفتم و گفتم: " مےخواهم به جبهه بروم میایی"؟ او که توی حال خودش نبود گفت باشه... خانواده مهیار از او قطع امید کرده بودند و مےخواستند به هر بهانه از دست او راحت شوند!! آنها هم از خدایشان بود مهیار جلوی چشمشان نباشد... صبح روز بعد، به خانه مهیار رفتم.. یک ساعتی طول کشید که از دستشویی بیرون بیاید!!! حسابی خودش را ساخت... پدرش یک شیشه آب سیاه به من داد و گفت: "این شیره سوخته تریاک است. هر روز سه بار به او بده تا ترک کند.... البته این چهاردهمین باره که مےخواد ترک کنه".... وقتی راه افتادیم با خودم گفتم عجب اشتباهی کردم!!! اینطوری آبروی خودمو مےبرم... به مهیار گفتم: "الکی هم شده باید کنار من دولا راست شوی و مثلا نماز بخوونی"!! مےدانستم با آن خانواده بی بند و باری که او دارد نماز خواندن بلد نیست... شب رسیدیم به یکی از مقرها و مهیار هم حسابی خمار بود. ایستادیم به نماز... بعد از نماز به من گفت: "ببین! نمازت اشتباه بود. تو یه بار دولا شدی اما دو بار سرت را روی زمین گذاشتی"!!! فهمیدم او اصلا اعمال نماز را بلد نیست!!! فردای آن روز رفتیم مقر مریوان، به همه هم مےگفتم رفیقم مریضه!!! و تا یک هفته او را جا به جا مےکردم تا کسی از مشکلش باخبر نشود از آن روز تا نماز مےخواندم مےپرسید: "توی نماز چی میگی؟ بین نمازات چه دعایی میخونی"؟؟ روز هفتم مهیار گفت: "من دیگه ترک کردم! دیگه خماری ندارم" پدرش گفته بود وقتی ترک کنه اشتهاش زیاد مےشه و به خوراک مےافته... من هم چند تا کارتن تن ماهی و روغن زیتون گرفتم و مهیار بود که ... حسابی مےخورد!!! مهیار را به یکی از مقرهای کوهستانی بردم که چند متر برفـــ نشسته بود و شرایط بسیار سختی داشت. ... @AHMADMASHLAB1995
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
@AHMADMASHLAB1995 🍃🌸🍃 مےخواست «جُوْن خادم المهدی» باشد و جون ، همان غلام سیاه اباعبدالله بود که در
‍ ‍ ‍ ⚠️شما را به خدا ببينيد⚠️ 😔نسل خونِ دل کردن پـــسر فاطمه😔 خیلــی حرفه ها!!!! خیلی بد دلِ آدمو میسوزونه موبايلت📱 رو بردار و چك كن ببين چه شماره ها و عکسها و...ذخيره كردي⁉️ چه كسایي را تو دل❤️ خودمون جا داديم❓ يك بار از خودمون پرسيدیم كه من شيعه بايد چجوری باشم؟؟؟؟ يك بار به اين فكر كردیم كه چقدر ازبرخی كارها ضرر مي بينيم؟؟؟ اين همه هوادار تو دل❤️ خودمون جا دادیم! يك بار پرسيدیم كه مهدي فاطمه كجاست!!!!؟؟؟؟ ميون اين همه هوادار خوب در دل خودمون جايي هم براي مولامون مهدي(عج) باز گذاشتيم؟!؟! مگه ميشه❓ دختر و پسر شيعه عشق مهدي را تو سينه نداشته باشه؟؟؟؟ چرا؟؟؟؟؟ مي دونید امام زمان(عج) از دست اين چنين كارهاي جوانای امروزي چقدر عذاب مي كشند؟؟؟😔 اون کسی مي فهمه كه دلش خدايیه و پاك. نه اون کس که فكر دنيا داره و تفكر شيطاني.⚡️🔥 به خودمون بيايم. ديگه اين همه گناه...😔 بيايیدبراي مولامون مهدي زهرا كاري بكنيم. مگه نمي خواي طعم خوشبختي را بچشي آي جوان دختر و پسر! به خدا اگر امام زمان (عج) بياد همه مون خوشبخت مي شیم.🍃✨ مگه آرزوي شما خوشبختي نيست!؟؟؟ بياييد كاري كنيم كه ظهور آقا از اين ديرتر نشه ‍ ‍✨عاشقان مهدیِ فاطمه: هر کجا دلتون شڪست هروقت اشڪے از چشمتون جارے شد... هرجا امید داشتین ڪه دعاتون مستجاب شه... 🌸بعد از هر نماز... 🍃 در قنوتت... 🌸 در کوچه پس کوچه های شهرت... 🍃 در زندگی روز مره ات... 🌸 در بین راه... 🍃میان سفره ها... یادتون نره براے ظهور امام زمانت دعا ڪنے... 🍂آنهم عاجزانه نه 🍁شعارگونه 🍃🌾 مثل مادرے دعا ڪنید ڪه براے فرزند بیمار ، دعا میڪند ☘🌸 مثل مرغ پرڪنده... گفته اند اَین طالِبُ بِدَمِ المَقتولِ بڪربلا گفته اند می آیی سحــر خیز مدینه کجایی😔😔😔 ⛅️ أللَّھُمَ عجل لِوَلیِڪْ ألْفَرَج ⛅️ ✍یا قَتْیلَ اَلْعَبَرْاَتْH 🌷کانال رسمی شهید احمد مشلب @AHMADMASHLAB1995
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
من مطمئن هستم که به نگاه حرام کند، خیلی چیزها رو از دست میدهد ؛ چشم لایق نیست. @AHMADMASHLAB1995
🍃🌸🍃 این عکس ها حرفها دارد با ما... این چشم انتظارےها این وداع های جانسوز این اشک ها این آهـــها اگـر برایت مهمـ نیست سری به قلبت بزن! بےشک مُرده ای‼️ #دلنوشته @AHMADMASHLAB1995
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
🌹🕊🌹🕊 🕊🌹🕊 🌹🕊 🕊 #لات_های_بهشتی #مهیار_مهرام١ از دبستان تا آخر دبیرستان با هم بودیم. سه تا رفیق که از
🌹🕊🌹🕊 🕊🌹🕊 🌹🕊 🌹 ۲ بعد از مدتی رفتم سراغ مهیار... با بسیجی های آنجا حسابی جور شده بود و از برخی آنها مسائل دینی اش را مےپرسید... نماز خواندنش را که دیدم وا رفتم... انگار عمری نمازخوان بوده ... عاشقانه نماز مےخواند یک ماه که گذشت از پاک بودن مهیار مطمئن شدم، بهش بی سیم زدم و گفتم بیا پایین مےخوایم بریم تهران... توی راه هم بهش گفتم: "تو دیگه پاکی! برو جایی استخدام شو"... عصر روز بعد مهیار با خانه تماس گرفت و با عصبانیت گفت: "امیر اگه نمیری منطقه من فردا برمےگردم!! این خواهرای من هیچی نمےفهمن!!! یه مشت جوون دارن اونجا جون میدن و نون خشک مےخورن تا اینا توی آرامش باشن اما اینا انگار توی این مملکت نیستن!!! هیچی نمےفهمن"... فردا با مهیار برگشتیم منطقه... نماز ترک نمےشد دیگر اهل جبهه شده بود و دور ماندن از آن محیط برایش سخت بود. بعضی شب ها که برای دیدنش مےرفتم شاهد خواندنش بودم حال و هوای عجیبی داشت... عجیب تر آنکه پسر تازه از فرنگ برگشته چه زیبا و باسوز، دعاهای بین نماز جماعت را مےخواند.. آن روزها گذشت تا اینکه قبل از عملیات ۴ بچه ها خبر دادن ظاهرا مهیار شهید شده!!! 🕊🌹🕊🌹 به ستاد شهدای سنندج رفتم و پرسیدم: "شهیدی به نام مهیار مهرام دارین"؟ گفت: " نه ولی.. چند تا شهید گمنام داریم که قرار است به عنوان گمنام دفن شوند"... رفتم دیدم هفت شهید هستند که تمام پیکرشان گلوله باران شده و با ماشین از روی سر آنها عبور کرده اند... مهیار را بین آنها از روی گردنبند نقره ای که در گردن مےانداخت شناختم😔 پیکر مهیار به تهران منتقل شد اما خانواده اش او را تشییع نکردند و گمنام و غریب دفن شد. در مراسم ختمش ١٣نفر شرکت کردند... ٢٨بهشت_زهرا_ردیف۶_شماره۴ در کنار شهدای گمنام، مزار غریب را خواهی دید... حتما سری به او بزنید @AHMADMASHLAB1995
مےگفٺ:↓ تو هیئت فدائیان حسین بودم؛ دستِ امید سوخٺ.. برگشت رو بہ ما گفٺ: فداےِ سر حضرٺ رقیه(س)~♡ #شهید_امید‌اڪبرے #مدافع_وطن @AHMADMASHLAB1995
🍃🌸🍃 این روزها غم تو مرا مے‌کشد حسین شب هاے ماتم تو مرا مے‌کشد حسین تا آن دمےکه منتقم تو نیامده ست سرخے پرچم تو مرا مےکشد حسین #پرچم_تفحص_شده_پس_۳۰_سال تاابدپرچم #اربابمان بالاست👌 @AHMADMASHLAB1995
#سربنـد يا حسينت نشان از #عشقی کهن دارد عشقی که تمام #مبتلايان را نيازمند #شفا می کند شفايی از جنس #شهـادت شهید مدافع حرم #احمدمشلب #لبیک_یا_حســین (ع) @AHMADMASHLAB1995