شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
#خاطرات_شهدا🔥 اعجله زیاد سمت بیمارستان راه افتادیم🏃♂️ خیلی دیر شده بود باید تاساعت ۷به بیمارستان م
گفتم: محمد..
این لباس جدیدت خیلی بهت میاد..
گفت: لباس شهادته
گفتم: زده به سرت؟!
گفت: میزنه انشاءالله
چند ثانیه بعد از انفجار
رسیدم بالای سرش نا نداشت
فقط آروم گفت: دیدی زد؟!
#شهید_محمد_مهدوی...
#هر_روز_با_یک_شهید🌾
@AHMADMASHLAB1995