شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
سید مےگفت: هیئت و مجلس امـام حسـین(ع) مثل یک گنج در یک جاے تاریک مےمونه... تا به روشنـایے نرسیم قدر
«بچه ها! باید از توی این قنات که روبرومونه عبور کنیم و از قنات بعدی بیایم بیرون!» سردار اباذری که این جملات را گفت همه با تعجب همدیگر را نگاه میکردند😳❗️
رفته بودیم هزاردره و این کار هم بخشی از یک برنامه نظامی بود که سردار برای یکی از گروهانها ترتیب داده بود.
بعضی ها میگفتند: «بهخاطر اینکه احتمال فرو ریختن قنات وجود دارد، رفتن به داخل قنات کار خطرناکی است!» بعضیها به سردار میگفتند: «تا بحال کسی داخل قنات نرفته است!»⛔️
سردار که دید همه با تردید نگاهش میکنند، گفت: «یه نفر داوطلب بشه!» عباس بلافاصله داوطلب شد. سردار لبخندی زد و گفت: «شما جثه لاغری داری راحت میتونی بری تو قنات!»👏🏻
هنوز دانشجو بودیم و آن موقع ها عباس کم سن و سال بود. وارد قنات شد. همه خیره نگاهش میکردند و به هم میگفتند: «یه وقت تو قنات گیر نکنه! اتفاقی براش نیفته!»😨
دقایقی گذشت و عباس از قنات دیگری بالا آمد. همه عباس را تشویق کردند. کسی باور نمیکرد که عباس بتواند این مسیر را طی کند. وقتی عباس رفت، بچهها هم دل و جرات پیدا کردند و آن مسیر را یکی یکی رفتند🏃🏻♂
عباس در دل و جرئت، درجه یک بود! در پریدن از قایق در حال حرکت نفر اول بود👌🏻
در زیباکنار وقتی سردار عباس را وسط دریا از قایق به آب انداخت، او با آن که فاصله زیادی با ساحل داشت اما با شنا کردن خودش را به ساحل رساند🏊🏻♂
#شهید_عباس_دانشگر🌸✨
مجتبی حسینپور ( #همکار_شهید)
#هر_روز_با_یک_شهید🌼☘
✅ @AhmadMashlab1995
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
سر سفره عقد میخواست بہم چیزے بگہ اما جمعیت زیاد بود خجالت میڪشید🙈 تو دستمال ڪاغذے نوشت داد
برای انجام کاری به دفتر سردار اباذری رفته بودم. حدود ساعت ۴ عصر بود. مراجعهکنندهای از عباس پرسید: «سردار تا کی هست؟»
عباس تبسم کرد و گفت: «سردار شیفتی کار میکنه...از ساعت ۶ صبح تا نماز ظهر و عصر، از نماز ظهر و عصر تا نماز مغرب، از نماز مغرب تا ساعت ۱۲ شب!»
این را گفت و تبسم کرد😊
راست میگفت و این یعنی عباس هم همپای سردار تلاش میکرد و در دفتر بود.
برای او ساعت کاری معنا نداشت🌱
این حجم از تلاش، علاوه بر این که از تعهد بالای عباس نسبت به وظیفهاش حکایت میکرد، ناشی از این بود که او فرماندهاش را با جان و دل قبول داشت💕
#شهید_عباس_دانشگر🌸✨
راوے: #همکار_شهید(حسین امین)
#سالروز_ولادت🌿
#هر_روز_با_یک_شهید🌼☘
✅ @AHMADMASHLAB1995
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
« يا حاج.. ما قلتلك طعم الجنة أطيب من أكلاتك !» الكلمات الأخيرة للشـ هيد مخاطبًا قائــده عبر الجهاز
موذن اذان میگفت و من حواسم به نماز اول وقت نبود. در آسایشگاه نشسته بودم.
عباس گفت: «بلند شو نمازت رو بخون! الان شیطون کنارت نشسته!»🤨
بعد گفت: «این جمله رو یک روزی پدرم به من گفت: بلند شو نمازت رو بخون که الان شیطون کنارت نشسته و تو رو از نماز اول وقتت دور میکنه!»⚠️
#شهید_عباس_دانشگر🌸🌷
#همکار_شهید(عباس محمدنیا)
#هر_روز_با_یک_شهید🌼☘
✅ @AHMADMASHLAB1995