eitaa logo
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
7.5هزار دنبال‌کننده
16.3هزار عکس
2.3هزار ویدیو
143 فایل
🌐کانال‌رسمے شهیداحمدمَشلَب🌐 🌸زیر نظر خانواده شهید🌸 هم زیبا بود😎 هم پولدار💸 نفر7دانشگاه👨🏻‍🎓 اما☝🏻 بہ‌ تموم‌ مادیات پشت پا زد❌ و فقط بہ یک نفر بلہ گفت✅ بہ #سیدھ_زینب❤ حالا کہ دعوتت کرده بمون @Hanin101 ادمین شرایط: @AHMADMASHLAB1374 #ڪپے‌بیوحـرام🚫
مشاهده در ایتا
دانلود
خدا می بیند ...: 🌹 متقین اهل گذشت کردن هستند 🌹 🌼🌼 ماشین که جوش میاره، تخته گاز میری یا کنار می‌زنی؟ معلومه که یه کناری میری تا از جوش بیفته. 🌸🌸 خودت هم همینطور باش. وقتی جوشی و عصبانی میشی، یه کناری برو و با خودت خلوت کن، آروم میشی. 🌺👇 قرآن درباره اوصاف میگه: 🌐💠⚜⚜💠🌐 🌴 آیه 134 سوره آل عمران 🌴 🕋 وَ اَلْكٰاظِمِينَ اَلْغَيْظَ وَ اَلْعٰافِينَ عَنِ اَلنّٰاسِ 👈 متقین کسانی هستند که خشم خود را فرو مى‌برند، و از مردم در مى‌گذرند. ☝️ تو خودت رو فرو ببر، و از دیگران بگذر، تا خدا هم از تو بگذره. ☝️ خدا عاشق آدمائیه که اهل باشند. 📢 اگر کسی با کوچیک میشد، خدا انقدر بزرگ نبود‌. 🌐💠⚜⚜💠🌐
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
‍ 🌹🕊🌹🕊 🕊🌹🕊 🌹🕊 🕊 #لات_های_بهشتی #شهیدغریب(شهید رامین تجویدی) پدرشان استاد دانشگاه تاریخ #پاریس بود
🌹🕊🌹🕊 🕊🌹🕊 🌹🕊 🕊 ۱ اسمش محمد صادق بود. در خانواده مرفه و شلوغی در مشهد به دنیا آمد. بچه سوم بود با قد و هیکلی بلند و ورزیده و هوشی بسیار.... درس نخواند و پیِ مهارتی هم نرفت... هر روز یک جای بدنش را مےکرد. پاتوقش هم کوهسنگی و طبرسی و قهوه خانه عرب بود... همیشه یک تیزی به مچ پایش مےبست و یک پنجه بوکس، بالای آرنجش... زمانی که مردم در تظاهرات انقلاب، کلانتری کوهسنگی را به آتش کشیدند، محمد مےخندید و مےگفت: "خدارو شکر!!! هفتاد هشتاد تا از پرونده هام سوختـــــ "!!!! با آن قد و قواره، نقش مهمی در دعواهای گروهی داشت... اما... اهل دعوای تک به تک نبود و معمولا در مشکلات شخصی، مےکرد. و اینکه روی ناموس محل بود و مےگفت: "ناموس محل، ناموس منه..." سالهای اول پیروزی انقلاب هم با توجه به قدرت بدنےاش، برای کل محل نان و نفت و... جور مےکرد و کار مردم را راه مےانداخت... جنگـــ شروع شد و عباس، برادر بزرگتر محمد به جبهه رفت... اردیبهشـت سال ۶۰ بود که محمد برای دیدن برادرش به جبهه رفت... دم مقر منتظر عباس ایستاده بود که یک جیپـــ جلوی پایش ترمز کرد. مردی از آن پیاده شد و از محمد پرسید: + "اینجا چکار مےکنی"؟؟؟ - "برای دیدن برادرم آمده ام" + "دوست داری بجنگی"؟؟؟ -"دوست دارم ولی بعیده بذارن"... آن مرد که تواضغ از ظاهرش مےبارید، کسی نبود جز دکتر و با لبخند از همراهش خواست تا محمد صادق را راهنمایی کند... شب وارد سنگری شدیم که انگار همه خلافکارهای تهران و اصفهان و مشهد و کردستان آنجا جمع شده بودند!!! چه حالی داشت!!!! همه سیگاری .... ... @AHMADMASHLAB1995