#پیامبر_اعظم_ص_مدح_و_ولادت
#امام_صادق_ع_مدح_و_ولادت
لب نگار که باشد، رطب حرام بود
زمان واجبمان مستحب حرام بود
فقیه نیستم اما به تجربه دیدم
بدون عشق مناجاتِ شب حرام بود
اگر که هست طبیبم طبیب دوّاری
به من معالجهی در مطب حرام بود
برآنکه دشمن اولاد توست، نیست عجب
که نطفهاش نسب اندر نسب، حرام بود
تو را کمال نوشتند یا رسول الله
بزرگ آل نوشتند یا رسول الله
تو آفریده شدی و سرآمدت گفتند
هزار مرتبه اَحسن به ایزدت گفتند
تورا به سمت زمین با نسیم آوردند
توآمدی و ملائک خوش آمدت گفتند
نشان دهندهی معصومیِ قبیله توست
اگر که قّبهی خضرا به گنبدت گفتند
تمام آل عبا «کُلنا محمّد» بود
توعین نوری و در رفت و آمدت گفتند
اگر چه یک نفری، جمع چهارده نفری
تورا محمّد و آل محمّدت گفتند
شب ولادتت ای یار! میکنم خیرات
نثار مقدم خیر تو چارده صلوات
برای خُلق تو باید کنند تحسینت
نشد مشاهده شصت و سه سال نفرینت
از آن طرف تو اگر نور آخرین هستی
نوشتهاند از این سو تو را نخستینت
هزار و سیصد و هشتاد و چندمین سال است
شدیم کوچه نشینت، شدیم مسکینت
شدیم ریزهخور سفرههای سیّدیات
گدای سفرهی هر سال چهارده سینت
توآمدی که علی را فقط ببینی و بس
ندادهاند به جز دیدهی خدا بینت
یتیم مکهای اما بزرگ دنیایی
اگر چه خاک نشینی، همیشه بالایی
مرا اویس شدن در هوای تو کافیاست
اگر چه باز ندیدم، دعای تو کافیاست
همینکه بوی تو را در مدینه حس کردم
لبم رسید به خاک سرای تو کافیاست
چه حاجتی به پسر داری ای بزرگِ قریش
همینکه فاطمه داری برای تو کافیاست
همینکه اوّل هر صبح پیش زهرایی
برای روشنی لحظههای تو کافیاست
تو آن پیمبر دنباله داری و بعدت
اگر علی تو باشد به جای تو کافیاست
قسم به اشهد ان لااله الا الله
تو آمدی که بگویی علی ولی الله
تو آمدی و ترحّم شدند دخترها
چقدر صاحب دختر شدند مادرها
تو آمدی و رعیّت شکوه عبد گرفت
بدین طریق چه آقا شدند نوکرها
خدای خوب به جای خدای چوب نشست
و با اذان تو بالا گرفت باورها
بگو مدینهی علمی، علی درِ آن است
بگو که واجب عینیاست حرمت درها
بریز شیرهی پیغمبری به کام حسین
که از حسین بیاید علیِ اکبرها
زمان گذشت، زمانِ ظهور دیگر شد
حسینُ منی أنا من حسینِ اکبر شد
هزار حضرت مریم کنیز مادر توست
تورا بس است همینکه بتول، دختر توست
به دختران فلان و فلان نیازی نیست
اگر خدیجهی والامقام همسر توست
علی و فاطمه دو رحمت خداوندی
برای عالم دنیا و صبح محشر توست
به یک عروج تو جبرئیل از نفس افتاد
خبر نداشت که این تازه اوج یک پَر توست
به عرش رفتی و ماندی در آن تقّرب محض
خدا برابر تو یا علی برابر توست؟!
تو با علی جریانساز شیعهاید، اما
شناسنامهی شیعه به نام جعفر توست
همیشه شکر چنین نعمتی روی لب ماست
که جعفر بن محمد رئیس مذهب ماست
✍ #علی_اکبر_لطیفیان
https://eitaa.com/AhmadRahbari470
#پیامبر_اعظم_ص_مدح_و_ولادت
#امام_صادق_ع_مدح_و_ولادت
آفتاب از افق میمنه دل کند، آمد
بر لب آینهی غمزده لبخند آمد
کوچه از هَمهَمهی بال مَلَک بند آمد
آخرین برگهی پیغامِ خداوند آمد
میرسد از پَر قنداقهی سبزت، برکات
مَقدَم گلپسر آمنهخاتون #صلوات
روح تو خون به رگِ لوح و قلم میانداخت
چشم تو نور به اعماق عدم میانداخت
دست تو سفره به ایوان کرم میانداخت
نام تو لرزه به اندام ستم میانداخت
جذبهات را همه در وحشت خائن دیدیم
در ترک خوردن ایوان مدائن دیدیم
با تو هرگوشهی این خطّه حرم خواهد شد
مسجد بندگیِ خلق، علم خواهد شد
غم میان دل عشاق تو کم خواهد شد
کمر بتکدهها پیش تو خم خواهد شد
جهل را یکسره از بُن بِکَنی..، کیف کنیم
لات و عزیٰ و هُبَل را بزنی..، کیف کنیم
اصل توحیدِ وجودی و زوالیم همه
تو خودت پاسخ محضی و سؤالیم همه
با تو در جادهی پُر پیچ کمالیم همه
بردهی کوی تو هستیم..، بِلالیم همه
در دلِ کولهی دل، حُبِّ تو را بار زدیم
از سر ماذنهها عشق تو را جار زدیم
حرز تو بر جگر سوخته مرهم آورد
عطر تو روی گل باغچه شبنم آورد
مِهر تو عاطفه را در دل آدم آورد
در عروجات پَر جبریل امین کم آورد
شب معراج در آن اوج چه حظّی بُردی
سیب از دست علی جان خودت میخوردی
هر کجا قدرت ایمان تو ابراز شود
با کلام علوی دین تو ممتاز شود
در دل جنگ اگر فتنهای آغاز شود
گره کار به دستان علی باز شود
حیدرت آمد و فریاد زد و در را کَند
درِ خیبر!...، نه... بگو قلعهی خیبر را کند
عاشقی حس عجیبیست که حاشا نشود
گرچه هر عاطفه در قاعدهای جا نشود
باز هم رابطهی دختر و بابا نشود
مثل زهرا که کسی ام ابیها نشود
من مسلمان شدهام پایِ همین زمزمهات
ای به قربان دم فاطمه یا فاطمهات
لحن شیرین تو شد معجزهی قرآنم
هل اتای تو شده کُلّیَت ایمانم
عشق را من فقط این پنج نفر میدانم
عجمی زادهام و هموطن سلمانم
دست ما را برسان بر نخ تسبیحِ دعات
آه ای شاه عرب! جان عجمها به فدات
گرچه مانند اُویس تو بهدور از قرنم
در کنار تو که باشم بهخدا در وطنم
ای بزرگ بنی هاشم! بِشِنو این سخنم
من حسینی شدهی دست امام حسنم
شب میلاد تو از اشک غنیاند همه
گریهکنهای حسینات حسنیاند همه
کاخ مخروبهی محکوم به ویران شدنم
درد دارم بهخدا در پی درمان شدنم
ابرِ لبریز منم، تشنهی باران شدنم
سالها منتظر جابر حیان شدنم
پرچم شیعه بلند است به لطف علمت
صادق آل محمد! به فدای قلمت
شادی بعدِ هزاران غم و اندوه تویی
بین این طایفهی سبزقبا ،نوح تویی
آن کتابی که به منبر شده مفتوح، تویی
مکتب شیعه اگر جسم شود، روح تویی
خنجری کُند دلیل غم بسیار تو بود
گریه بر بی کفنِ کرببلا، کار تو بود
✍ #بردیا_محمدی
https://eitaa.com/AhmadRahbari470