سلام عزیزان خوبین امیدوارم حالتون خوب باشه✨💎 عزیزان ادمینی که رمان تشنه شهادت رو می نوشتم چند روزی هس که آنلاین نیس دیدم شما ادامه ی رمان تشنه شهادت و خواسته بودین بخاطر همین گفتم ادامه شو من براتون بنویسم بعد دیدم خیلی قاطی یعنی من کل رمان سو نخوندم فقط خلاصه وار یه نفر برام توضیح داد و دیدم خیلی قاطی میشی اینطوری چون من هم رمان تشنه شهادت و نخونده بودم هم نمیدونستم که نویسنده رمان میخوان آخر رمان چی بشه بخاطر همین با مدیر تصمیم گرفتیم یه رمان که من نوشتم و بذارم من رمان رو در چند کانال دیگر هم گذاشتم و خوش شون اومده امروز یه پارت از رمان مو میذارم تا ببینم چی میشه #ادمین_علی_افشار

پارت ۲۳ حکایت عشق❤️

به نام خدا پارت ۲۳ حکایت عشق داوود:صبح بخیر مامان جان خوبی حالت خوبه من میرم پیش فرزانه😞 مادر:سلام قربونت برم آره خوبم برو پیش فرزانه تنها نباشه دلداریش بده داوود:چشم حتما☺️ داوود:فرزانه ،فرزانه عزیزم سلام صبحت بخیر خوبی بهتری بچه خوبه فرزانه:سلام داوود جان اره خوبم عزیزم بریم خونه من وسیله هامو بیارم داوود:باشه بریم؟ دردت بخوره تو سرم بمیرم برات عزیزم😔 فرزانه:دیگه ازین حرفا نزن عزیزم تو مرد خونه ایی قویی باش داوود:حتماااااااا ۴۰ روز بعد🌹🌹 محمد:سلام داوود جان خوبی فرزانه خانم خوبن داوود:سلام آقا محمد بله همه خوبن برای ۴۰ بابا تشریف بیارین حتما محمد:باشه حتما مراقب خودت باش😢 داوود:چشم آقا داوود:سلام فرزانه جان خوبی میکم فرزانه بیا بشین باهات حرف بزنم عزیزم بیا 😊 فرزانه:الان میام داوود جان ؟؟ فرزانه:جونم؟ داوود:میگم بیا چل پدرت رو دادن کمی گذشت بریم کربلا شاید حالت بهتر شه اونجام زیارت کن بچمونم یک حالی میکنه هنوز نیومده فرزانه:باشه حتما بچمون تا ۱ ماه و ۲۰ روز دیگه دنیا میاد داوود:روز دقیقشم حساب کردی بگو ببینم دلت برای بابایی تنگ نیس فرزانه:به بابا سلام کن بگو دلم برات تنگ شده بابا همش میری سر کار شب میای مامان و تنها میزاری 😍 داوود:شما بیا مامان دیگه تنها نیس😂 ۴۰ گذشت❤️ ستاره :مراقب خودت باش آبجی اونجا آخه میزاشتی بچه به دنیا میومد بعد میرفتین فرزانه:آبجی دیگه وقتی داوود گفته بریم من بگم نه ستاره:خیلی مراقب باش😊 فرزانه:مراقب مامان باش ستاره❤️ ستاره:چشم حتما خدا به همراهتون برو داوود:آماده ایی فرزانه بریم؟ سعید ما رو میرسونع فرزانه:سلام آقا سعید ببخشید ضحمت دادیم به شما شرمنده سعید:سلام فرزانه خانم نه اینجه حرفیه وظیفس بفرماید اینم فرودگاه به سلامت انشا الله همیشه به سفر داوود:ممنون سعید برو ما خودمون‌چمدون ها رو میبریم سعید:بزار بیارم بابا فرزانه خانم نمیتونن داوود:دستت درد نکنه محمد:رسول چک کن جون داوود معمور امنیتی هست با خیال راحت برن سفر خطر نباشه رسول:چشم آقا داوود:بفرما فرزانه خانم شما اینجا بشین خوبی ؟ فرزانه:اره خوبم فقط یکم میترسم داوود:نترس من همیشه کنارتم عزیزم😊 فرزانه:ممنونم که هستی رسول:یا خدااااا آقا مورد داریم محمد:چیه رسول 😱 رسول:دارم چک میکنم نباید هوا پیما بلد شه زود خبر بدین فرشید،سعید،:بله آقا محمد:هوا پیما نباید بلد شه بدو به داوود خبر بده بدووووو😱 فرشید:چی شد فرشید سعید فرشید:هواپیما بلند شده آقا سعید خودشو رسونده به هوا پیما چیزی شده چه اتفاقی افتاده محمد:بلد شو رسول میریم فرودگاه محمد:برو شارلوت توی هواپیما بنب کار گزاشته😱😱 فرشید:یا خدا داوودددددددد فرزانه خانمممممممم😱😱😱 محمد:الو داوود خوب گوش کن حول نشو تو هواپیما بنب کار گزاشتن یواش برو سعید و پیدا کن برین ببین میتونین بمب رو خنسا کنین برو بدو فقطططط😭 داوود:یا خدا چشم آقااااااا فرزانه:چی شده داوود داوود:چیزی نشده فرزانه بشین تکون نخور من هستم فرزانه:چی شده داوود میترسم😭 داوود:نگران نباش عزیزم من پیشتم داود:سعید خوبی چی شدی بمب کجاست سعید:خوبم فقط پام زخمی شده اونجا برو منم الان میام داوود:یا خدا امام حسین فرزانهههههه حسینننننننن حالا چیکار کنم😭😭 داوود:حالا چیکار کنم رسول بگو رسول:آروم باش آرامشتو حفظ کن برو الان بهت میکم چنتا سیم اونجاست داوود:دوتا قرمز و سفید کدومش رسول:صبر کن داوود:بدو رسول ۱۰ سانیههههه😭😭 تا پارت ۲۴ خدانگهدار

ســلام صبح بخــیر

ســــ✋ــــــلام بہ همی گاندویی های عزیز💪 اونایی واقعـا طرفدار گاندوهستن امروز براشون یه گروه گپ معرفی میکنم😍 گروه گپ گاندویی ها👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/1106641031C5906afb6a3 بیــایین خوشحال میشیم 💓ببینیم چندنفر طرفدارسریال زیبایی گاندو هستن😉 [•هیچ وقت یک طرفدار لــ❎ــــف نمیده•]

مجیدوووووووو😍 #ادمین_بهار کپی ممنوع❌ فقط فورواد❎ @aliafshar1400

#استوری_عوامل_گاندو #استوری_پیج_رسمی_سریال #جواد_افشار . . #گاندو #جوانان_گاندو @javanan_gando