👁🗨ادمین کوثر رمان را لطفا بزارید خیلیا چشم انتظارن😊
👁🗨به به گلم دستات دردر نگرفت 😁
👁🗨 به به خب ترکشون نکن گناه دارن😂
👁🗨به به چه شانسی 😁😂
#ادمین_ریحانه
خیلی ممنون بابت جواب های فالتون 😊
شهادت آقا امام رضا را به همه شما دوستان تسلیت میگم
شبتون بخیر خوابای خوبی ببینید😊💥
#ادمین_ریحانه
😻بهنام خدا😻
🤞حکایت عشق🤞
پارت ۵۵🤝
محمد:یا خدا خدایا رسول رو میسبرم بع تو😞😞
ستاره:رسولللللللللللللللل😭😭😭😭
محمد:بلند شید ستاره خانم ما رسول رو سالم برمیگردونیم😊
فرزانه:خواهش میکنم انقدر خودتو اذیت نکن آبجی محمد مهدی داره گریه میکنه بگیرش😭
ستاره:بهم قول بدید اقا محمد رسولم و سالم برمیگردونید😭
محمد:من به شما قول میدم😊
سعید جان داوود خانم ها رو به تهران برسونید و خودتون برگردید که رسول تو خطره
چشم آقا☺️
شارلوت:چشماشو ببند تا نتونه ببینه 😡
چشم خانم😁
شارلوت :بزاریدش اینجا بمونه بهش اب و غذا ندید تا حقیقت رو بکه😊🤣
چشم خانم
رسول:الاهی بمیرم واسه محمد مهدی و ستاره😭😭😭😭
شارلوت:اگر مدارک رو بدی منم آزادت میکنم بری پیش خانوادت و اگر ندی کاری میکنم دیگه پسرتو نبینی😂
رسول:ای آشغال من هیچ وقت اون مدارک رو بهت نمیدم😡😡😡
شارلوت:پس مرک پسرتو تماشاکن😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂
محمد:بچه ها باید کاری کنیم رسول دوم نمیاره✊👊😡
من یک فکری دارم بیاین😫
تا پارت بعد خدانگهدار🧐🧐🧐
بچه من ازتون معذرت میخوام اونایی که رمان سربازان عاشق و دوست دارن.من دیگه نمیخوام این رمان و ادامه بدم خیلیا از رمان بدشون اومده.
میخوام ی رمان دیگه جایگزینش کنم که جذاب تره.
مثلا یکم از جذابیت رمان.اقا محمد قبل از عطیه خانم ی همسر دیگه داشت ک منسفانه از سر ی اتفاقاتی طلاق گرفتن و ی دختر دارن که اسمش...نمیگم فعلا🙊
و خانواده داوود از بین میرن و شارلوت گیر داده به اینکه خواهررو برادر داوود و نابوت کنه و بعد...دیکه نمیگم🙊
و سارا دختر سادیا را یکی از دلبرا بزرگ میکنه و سادیا هم...دیگه نمیگم🙊
بسه دبگه اگه دوست دارین همچین رمانی بنویسم لطفا نظر بدین.
https://harfeto.timefriend.net/16335938106686
اگه دوست دارین اینجا بگین👆