پدرانم همه سرگشته‌ی حیرت بودند من اگر راه به جایی بِبَرم ناخَلَفَ‌م

معلم گفت امتحان داریم جلسه‌ی بعد؛ بچه‌ها با لبخند نگاهش کردن و مثل همیشه سکوت کردن، تعجب کرد گفت کلاسای‌ دیگه رفتم اعتراض کردن گفتن مگه تازه امتحان نگرفتی شما چرا میخندید؟ دوباره بچه‌ها زل زدن بهش، یکی از ته کلاس سکوت مطلق کلاس و شکست و گفت: -به بدبختیامون میخندیم +مگه آدم به بدبختیاشم میخنده؟ با آرامش همیشگیش میگه: خنده بر لب میزنم تا کس نداند درد من ورنه این دنیا که ما دیدیم خندیدن نداشت و کف زدن بچه‌ها براش>>> معلم قهقه زد گفت اینجا کلاسِ تجربیاست؟دُرست اومدم؟زیاد تو فازِ فلسفه و شعر نیستید؟تمرکز کنید رو کنکورتون.

-

میدونم کسی نمیاد میخوام تجدیدِ همسایگی بکنم😔😂

داشتم این پیام و میخوندم و من اصلا اون روز و یادم نمیاد؛نتیجه‌ی اخلاقی⇦همش میگذره

سر کلاس فیزیک بودیم یهو کلِ کلاس و صدای اذان گرفت؛که صدای گوشی من بود همزمان گوشی یکی از بچه‌ها زنگ خورد و زنگ گوشیش از آهنگ های بی‌تی‌اس بود، ترکیب آهنگ بی‌تی‌اس و اذان چقد خنده‌دار بود که بچه‌ها اینجوری میخندیدن؟ نمیدونم.😂

مادر به تو از فاطمه اینگونه خطاب است ارزنده ترین زینت زن حفظ حجاب است

وابسته‌ شدی بهش؟بزرگ ترین اشتباهِ زندگیتو مرتکب شدی.

آهنگِ خونم افتاده ولی درس دارم😂

-به هر دلبستَنم عمری پشیمانی بدهکارم-