eitaa logo
⛅ امام زمان (عج)
3.1هزار دنبال‌کننده
8.9هزار عکس
13.3هزار ویدیو
386 فایل
اقا جانم از خدا میخواهیم پرده های جهل و غفلت از دیدگان ما کنار رود تا جمال دلربای شما را بنگریم 🌥اللهم عجل لولیک الفرج تعجیل در ظهور اقا #صلوات ⚘ 🌟حتما به کانال کودک مهدوی سر بزنید: @montazer_koocholo تبادل: @tabadolmahdavi
مشاهده در ایتا
دانلود
14حوزه حاج آقا مجتهدی.mp3
10.69M
14 🇮🇷 این قسمت: حوزه حاج اقا مجتهدی 🌸 این مجموعه صوتی زیبا صدای یکی از منتظران امام زمان (عج) هسته حتما به دلتون میشینه👌 🌷 و هر تقدیم شما میگردد.. 🌹🍃🌹🍃 @Mahdisahebazman
💐🍃🌿🌸🍃🌼 🍃🌺🍂 🌿🍂 🌸 ✍کنار یک بستنی فروشی ایستاد و با دو ظرف پر از فالوده برگشت. مشغول خوردن بودیم که هرازگاهی نگاهی پرتشویش به ساقِ بیرون زده از آستین مانتوام میانداخت. دلیلش را نمیفهمیدم. پس بی توجه از کنارش عبور کردم مدام شوخی میکرد و مهربانی حراج تا اینکه از مراسم عروسی پرسید. اینکه چه روزی مناسبتر است. هل شدم.. یعنی حالا باید برایش توضیح میدادم که دوست ندارم عروسی کچل باشم؟ نفسم را با آه بیرون دادم. کاش اصلا مجلسی به نام عروسی به پا نمیکردیم. انگار نگاهم را خواندسارا خانوم.. مادرم فقط منوداره و هزارتا آرزویِ مادرانه واسه عروسیم. پس نمیخوام دلشو بشکنمو تو حسرت بذارمش. اما شرایط شمارو هم کاملا درک میکنم منتظر میمونم هر وقت آماده بودین، مجلس رو به پا کنم.. نگران هیچ چیز نباشین.. چقدر سخاوتمندانه به فریادِ نگاه و آهِ بلند شده از نهادم پاسخ داد و بزرگوارانه به رویم نیاورد که مانندِ تمام عروسهایِ دنیا نیستم.. نواده ی علی که انقدر خوب باشد.. دیگر تکلیفِ حدِ اعلایِ خودش مشخص است. با ماشین در حال حرکت بودیم که ناگهان توقف کرد و با گفتنِ چند لحظه صبر کنید الان میام به سرعت پیاده شد. با چشم دنبالش کردم، وارد یک مغازه شد و چند دقیقه بعد با بسته ایی در دست برگشت. بسته را باز کرد و دو تکه پارچه ی مشکی اما نگین کاری شده را از آن بیرون کشید. با تعجب پرسیدم که اینها چیست؟ و او با لبخند پاسخ داد اگه دستتونو بدین، متوجه میشین.. از رفتارش سردرنمیاوردم دستم را به سمتش دراز کردم مچم را به نرمی گرفت و پارچه را به آرامی رویِ ساقِ دستم پوشاند.. این اولین برخورده فیزیکی مان بود و چقدر مردانگی انگشتانش دلچسب، سنجاق میشد به گوشِ حسِ لامسه ام با تعجب به ساقِ دستم خیره شدم. حالا چیزی شبیهِ یک آستینِ کشی رویِ آن را پوشانده بود. اینکار را در مورد دست دیگر هم تکرار کرد. به دستانم که حالا توسط این آستین هایِ اضافه و نگین کاری شده؛ فقط تا مچشان مشخص بود، نگاه کردم اینا چیه؟ کمی سرش را خاراند والا اسم دقیقشو نمیدونم اما فکر کنم بهش میگن ساق دست.. آستین مانتوام را رویشان کشید و مرتب کرد. اما دلیل اینکار چه بود؟ خب به چه درد میخورن؟ واسه چی اینارو دستم کردین؟ لبخند بامزه ایی روی صورتش نشاند و ابرویی بالا داد آخه آستین های مانتوتون کوتاه بود.. تا دستاتونو یه کوچولو تکون میدادین، ساق تون کاملا مشخص میشد.. متوجه منظورش نمیشدم خب مگه چیه؟ مهربانتر از همیشه پاسخ داد بانوی زیبا حد حجاب گردی صورت و دستها تا مچِ حیفِ که چشمِ هر رهگذری به طلایِ وجودتون بیوفته.. شما نابی.. تاج سری.. کدوم پادشاهی تاجشو وسط بازار رها میکنه تا هر کس و ناکسی حظ ببره و کیف کنه؟ حالا دلیل آن نگاههایِ پر تشویش را میفهمیدم. شاید اگر یک سال پیش کسی از حجاب و حدودش میگفت، سر به تنش نمیگذاشتم. اما حالا با عشق سر به اطاعت خدا فرود میآوردم. راست میگفت. من ارزان نبود که ارزان حراج شوم.. وقتی لبخندم را دید بسته ایی دیگر را به سمتم گرفت اینم جائزه ی خنده هایِ دلبرونه تون.. مذهبی ها عاشقانه هایشان بویِ هوس نمیداد.. عطرشِ مثله نسیمِ دریا خنک بود.. خنکه خنک بسته را باز کردم. یک روسریِ زیبا و پر نقش و نگار.. دست در جیبش کرد و سنجاقی زیبا و آویز از آن در آورداینم سنجاقش که وقتی لبنانی میبندین، با این محکمش کنید تا یه وقت باز نشد و این یعنی روسری ایت را زیبا سرکن شبیه به دخترکانِ عروسِ خاورمیانه.. ⏪ ... 🍃🌺 @mahdisahebazman ‌ 🌸 🌿🍂 🍃🌺🍂 💐🍃🌿🌸🍃🌼
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
1_14676328.mp3
1.21M
صبح می رسد .... وهمچنان جای خالی تورا به رخ مان میکشد... کجایی!؟عزیزدل زهرا (س) امام غریبم !..... امروز محکم تر سربازی و یاریم را تمدید میکنم. 🌤الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج🌤 🏴🏴 @mahdisahebazman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از ⛅ امام زمان (عج)
4_6001048002414772713.mp3
3.25M
چه مانند عباس از آغاز همراه امام باشی، چه مانند وهب از میانه ی راه و یا مانند حُر در آخرین لحظات... امام با آغوش باز تو را می پذیرد. مهم تا آخرین نفس پای امام ماندن است.. ◾️ به عشق یاریت میخوانیم تعجيل در ظهور مولا ٥ 🎤 🏴🏴🏴🏴 @mahdisahebazman
شرح دعای ندبه_15.mp3
10.74M
۱۵ ✨ لا إلهَ إلّا الله ؛ یعنی اله و دلبری جز خدا نیست! ... آیا محبت و شیفتگی ما نسبت به اهل بیت علیهم‌السلام، "لا إلهَ إلّا الله" را نقض نمی‌کند؟ آیا ماجرای توسلات ما به اهل بیت علیهم‌السلام، مغایرِ نیست؟ 🎤
🌸🍃انتظارش،انتظارم سيرکرد 🍃🌸آنکه ميخواهدبيايد ديرکرد 🌸🍃تابه کى درانتظارش ديده بردردوختن؟ 🍃🌸آمدن 🌸🍃رفتن 🍃🌸نديدن 🌸🍃سوختن... 🍃🌸اي که دستت ميرسدبرزلف يار 🌸🍃درحضورش نام ماراهم بيار.. @mahdisahebazman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⁉️ازنبرد قرقیسیا در آستانه ظهور چه می دانید؟ ⭕️کانون فتنه سوریه ⭕️فتح سوریه توسط سفیانی ⭕️منطقه محل مشترک مرزی عراق ،سوریه،ترکیه ⭕️کشته شدن عده ی زیادی در قرقسیا ⭕️به جان هم افتادن دشمنان شیعه در نزدیکی ظهور ⭕️پرچم های سیاه خراسان ⭕️خسف بیدا در مکه و فرو رفتن لشکر سفیانی @mahdisahebazman
💐🍃🌿🌸🍃🌼 🍃🌺🍂 🌿🍂 🌸 ✍حالا دیگر روزهایِ زندگیم، معمولی و روتین نمیگذشت. پر بود از شبیه به هیچ کس نبودن. مدام حسرت میخوردم که ای کاش سرطان و مرگ، فرصتِ بیشتریِ برایِ ماندن کنار این مرد جنگ ارزانیم کند. مردی که لباسش از زره بود و قلبش از طلا.. به کمر سلاح میبست و با دست باغی از عشق میکاشت.. این بود اعجازِ شیعه، و پدر در گرمابه و گلستانش، رفاقت میکرد با ابلیس.. اسلام چیزی جز انسانیت نبود و شیعه شاهی جز علی.. علی خط به خطِ نفسهایش انسان نوازی میکرد.. چه بر پیشانیِ دوست، چه بر قلبِ دشمن. بیچاره پدر که بوته ی احساسش را سوزاند و کینه ی پر حماقت به جایش نشاند. اصلا مگر میشود علی را شناخت و دوست نداشت؟ و چیزی که در این بین سوال میشد بر لوحِ افکار، مطالبی بود که از بعضی شیعیان در مورد عدم برادری و وحدت بینِ شیعه و سنی، در شبکه هایِ اینترنتی میخواندم و تعجب، آفت میشد در جانم. مگر میشد پیرو علی باشی و رسمِ بد دهانی و آزردن بدانی؟ مگر میشد شیعه ی امیر بود و دل خنک کرد به کشتارِ مظلومانِ سنی در یمن و فلسطین و سوریه؟ اصلا مگر امکان دارد که سنگ مولا را به سینه زد و دهان باز کرد به زنازاده خواندنِ هر چه پیروِ اهل سنت است؟ دلی که علی پادشاهش باشد، زبان قلاف میکند و پنجه مشت.. علی، ابن ملجم را دایه گی کرد. پیرو اهل سنت که دیگر جای خود دارد. اگر حرامزاده ایی هم باشد از قبیله ی وهابیت است. نه مادر و برادرِ سنی من، که حب علی لقمه به لقمه در کام جانشان نشسته بود. من معنی برادری را بینِ پنجه هایِ گره خورده ی حسامِ علی پیرو، در انگشتانِ دانیالِ سنی دیدم. در بند پوتینی که هر دو گره زدند و عزم ایستادن کردن در مقابل حیوان صفتانِ داعشی. در زندگیِ من که حسامِ شیعه نجاتش داد و عملیاتی که دانیالِ سنی انجام اش.. این بود رسمِ برادریِ شیعه و اهل سنت… روزها میدویید و کام عمرم ملس میشد به شیرینیِ محبتهایِ حسام و تلخ از مرگی که عطرِ کافورش را در چند قدمی ام حس میکردم.. حسام یک روز درمیان بعد از کار، قبل از رفتن به خانه خودشان، به دیدنم میآمد و چشمه ایی جدید از محبتش را ارزانی ام میداشت. و صبورانه، صبر به خرج میداد محضِ تحملِ کج خلقی هایِ منوط به روزهایِ بی حالی و دردم. هربار که بی قراریم را میدید، صوتِ قرآنش را مسکنی میکرد بر بی تابیم.. و من قطره میشدم از فرطِ خجالت که او سالم است و جوانی هدر میدهد به پایِ نفس هایِ یکی در میانم. مردهایِ مذهبی عاشقترند اما فقط مهربانی شان گره خوردست با حجب و حیا مدتی به همین منوال گذشت و از نبض نبضِ احساسم، آذین بستم خاطراتم را تا اینکه به ایام محرم نزدیک میشدیم و به واسطه ی حضورِ پروین در خانه، مدام تلوزیون روشن بود و نوایِ عزاداری در فضا میپیچید. ⏪ ... 🍃🌺 @mahdisahebazman ‌ 🌸 🌿🍂 🍃🌺🍂 💐🍃🌿🌸🍃🌼
1_14676328.mp3
1.21M
صبح می رسد .... وهمچنان جای خالی تورا به رخ مان میکشد... کجایی!؟عزیزدل زهرا (س) امام غریبم !..... امروز محکم تر سربازی و یاریم را تمدید میکنم. 🌤الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج🌤 🏴🏴 @mahdisahebazman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹 زیارت مختصر (صلّی اللّه علیه و آله) در روز : السَّلامُ عَلَیْکَ یَا رَسُولَ اللهِ وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَکَاتُهُ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا مُحَمَّدَ بْنَ عَبْدِ اللهِ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا خِیَرَةَ اللهِ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا حَبِیبَ اللهِ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا صِفْوَةَ اللهِ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا أَمِینَ اللهِ أَشْهَدُ أَنَّکَ رَسُولُ اللهِ وَ أَشْهَدُ أَنَّکَ مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللهِ وَ أَشْهَدُ أَنَّکَ قَدْ نَصَحْتَ لِأُمَّتِکَ وَ جَاهَدْتَ فِی سَبِیلِ رَبِّکَ وَ عَبَدْتَهُ حَتَّى أَتَاکَ الْیَقِینُ فَجَزَاکَ اللهُ یَا رَسُولَ اللهِ أَفْضَلَ مَا جَزَى نَبِیّا عَنْ أُمَّتِهِ اللهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ أَفْضَلَ مَا صَلَّیْتَ عَلَى إِبْرَاهِیمَ وَ آلِ إِبْرَاهِیمَ إِنَّکَ حَمِیدٌ مَجِیدٌ.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️اصول کافی : اتفاقی میافتد؟؟ 🔶رشد علم وعقلانیت 🔶آشکار شدن موهبت زمین 🔷افزایش نعمتها و رفع فقر 🔶اجرای کامل اسلام 🔷تنبیه ظالمان و اصلاح جامعه 🔶رفع ظلم و ستم 🔷صلح پایدار،عدالت واقعی 🔶اشکار شدن دروغ گویی کشورهای مدعی آزادی @mahdisahebazman
1_818646753.mp3
31.48M
🔊 گفتگوی‌ زنده با استاد علی اکبر رائفی‌_پور 📝 با موضوع: بررسی اوضاع سیاسی کشور در اواخر دولت آقای روحانی 📆 دوشنبه ۱۳ بهمن ماه ۱۳۹۹ 🎧 کیفیت 32kbps
☘‌مهدی شناسی ۴۲☘ 🔷اسامی عج الله فرجه🔷 🌹ابوتراب🌹 ⬅️مرحوم نهاوندی در کتاب عبقری الحسان به نام ابو‌تراب حضرت بقية الله اشاره می‌ کنند و می‌فرمايند: اين لقب منسوب به جدشان حضرت اميرالمومنين(علیه السلام) است. ⬅️ابوتراب کنيه اميرالمومنين علی (علیه السلام) بوده است. ابوتراب از دو لغت ابو و تراب تشکيل شده است. در ظاهر به معنای پدر خاک و يا دمساز خاک و يا پدر و رئيس خاکيان است. ⬅️نام ابوتراب اميرالمومنين(علیه السلام) از نيکوترين نامهای ايشان بود. عبد‌الله بن عباس می‌گويد: رسول الله (صلی الله علیه و آله) اميرالمومنين(علیه السلام) را با اين نام صدا می‌کردند و اين نامگذاری از آن رو بود که علی (ع) صاحب زمين و حجت خدا بر اهل آن پس از رسول خداست، و بقای زمين و آرامش آن وابسته به وجود اوست و از رسول خدا(ص) شنيدم می‌فرمود: چون روز قيامت شود و کافران پاداش و نزديکی و کرامتی را که خدای متعال برای شيعيان علی آماده نموده ببينند می‌گويند: « ای کاش من ترابی بودم» يعنی کاش از شيعيان علی (ابو تراب) بودم. ⬅️علامه مجلسی: شايد علت ديگری که برای نامگذاری اميرالمؤمنين به نام ابوتراب وجود دارد اين باشد که شيعيان او به جهت تذلل و تواضع بيش از اندازه در برابر فرامين خداوند سبحان، تراب ناميده شده‌اند. اين روايت اشاره به ميزان تسليم بودن شيعيان حضرت علی علیه السلام در مقابل خدای سبحان است. ⬅️ابوتراب را مربی و پرورش دهنده خاک نيز گفته‌اند، خاک مکانی مناسب برای پرورش هر سبزينه‌ای است كه هم از دامن خاک می‌رويد و هم در آن مدفون می‌شود. در هر دو وضعيت چرخه ی موجودات متصل به خاک است. از خاک می‌رويد و به خاک بر می‌گردد. ⬅️امام صادق(ع) می‌فرمايند: گِل شيعه از اضافه گِل وجود ما خلق شده است. اگر اين معنای ابوتراب و روايت امام صادق(علیه السلام) را کنار يکديگر قرار دهيم خواهيم گفت: چون خاکِ وجوديِ ما برگرفته از اضافه گل حضرات معصومین است، ذاتاً براي هر رشد و نموی آماده است و برای کاشت و برداشت هر نوع بذر معرفتی‌ای آمادگی لازم را دارد. ⬅️اگر همين روايت را از زاويه ديگر بررسی کنيم می‌گوئيم: هر كس بعد از فوت به دامن خاك باز مي‌گردد. در عالم معنا هركس به سوي امام زمانش رجعت مي‌كند حساب و كتاب هركس با امام زمان اوست، مرگ سفري است كه مسافر مي‌طلبد، مسافر اين سفر بايد براي رفتن از پدر خويش اجازه بگيرد، امضاي هر رجعتي از عالم خلق به سوي قيامت به دست امام زمان صورت مي‌گيرد ويا به عبارتي ديگر امضاي هر مرگي به دست مبارك ابوتراب نقش مي‌بندد.اين پدر است که اجازه مي‌دهد تا فرزندش سفر ماندگار قيامت را آغاز كند. ادامه دارد... @mahdisahebazman
❣﷽❣ 🔻 * .... * 17 💕◈•══•💖•══•◈💞 16 ✅ اگه ما آدما اهل پذیرش رنج باشیم، اون وقت متوجه میشیم که چقدر خداوند متعال مهربان هست ✔️ و بسیاری از رنج هایی که امکان داشت ما دچارش بشیم رو از پیش روی ما برداشته، 🌷 به طوری که حس میکنیم انگار خدا دوست نداره حتی یه دونه رنج هم به ما بده...😌 ✅ خداوند مهربان انقدر بهت فرصت میده که باورت نمیشه... 😊 🌺تازه چشمات باز میشه که نعمت ها رو ببینی... 🌷 انقدر رحم میکنه بهت که تعجب میکنی... 🌹 اگه اصلِ رنج کشیدن رو برای خودت جا بندازی، «توی دنیا فقط الطاف خداوند مهربان رو می بینی» و برای همین سرشارِ از شکر خواهی شد. ✔️اگه مسألۀ رنج رو برای خودت حل کرده باشی، توی دعا کردنات هم مدام شکر میکنی. 🌷همش با چشمان پر از اشکِ شوق، میگی ممنونتم خدا....😭 💞فهم شکر باعث میشه که بهترین درِ بهشت برات باز بشه.... ... 🌹🍃🌹🍃 @mahdisahebazman
14.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 💫 امام باقر علیه‌السلام؛ اگر من قیام مردم مشرق را درک می‌کردم؛ خود را برای صاحب این امر حفظ می‌نمودم. ـ منظور از این روایت امام باقر 'ع' چیست؟ ـ آیا فتنه‌ها قیام مردم شرق را، از حرکت بسمت ظهور، منحرف نمی‌کنند؟ aparat.com/v/wa7nx youtu.be/0gsb8oM-xG8
💐🍃🌿🌸🍃🌼 🍃🌺🍂 🌿🍂 🌸 ✍حالا من هم شیعه بودم اما مریدی که غریبی میکرد و گنگ، تماشا.. گاهی پای تلوزیون مینشستم و به پیاده روی مردم خیره میشدم. اینها به کجا میرفتند..؟ این همه عشق دقیقا از کدام منبع انرژی ساطع میشد که دل، پا خسته کند برایِ رسیدن به معشوق.. امیرمهدی و دانیال گوشه ایی از سالن به بحث در مورد مسائل کاری مشغول بودند و من هر ازگاه گوش تیز میکردم که حرف از رفتن به ماموریت نباشد، که اگر باشد ریه تنگ میکنم، محضه مردن تلوزیون مستندی از پیاده روی میلیونی به سویِ کربلا را پخش میکرد. به طرز عجیبی دلم پرنده شد، بال گشود و میل پریدن کرد. چقدر تا مرگ فاصله داشتم؟ یعنی میتونستم برایِ یکبار هم که شده قدم زدن در آن مسیر را امتحان کنم؟ با افکاری پیچیده و درگیر به اتاقم رفتم در اینترنت پیاده روی عاشقان حسینی را سرچ کردم. عکسها هواییت میکرداین همه یک رنگی از کدام جعبه ی مداد رنگی به عاریت گرفته شده بود؟ چند ضربه به در خورد و حسام وارد شد لبخند زد و کنارم نشست خانوم اینجوری شوهر داری نمیکننا.. منو با اون برادرِ اژدهات تنها گذاشتی اومدی اینجا لب تاپ را به سمتش چرخاندم اینا رو ببین.. خیلی خوبه نمیشه ما هم بریم؟ نگاهش که به عکسها افتاد، مردمک چشمانش سراسر برق شد دعوت نامه ات که امضا بشه رفتی ساده لوحانه و عجول پرسیدم خب بیا بگیریم، دوتایی بریم.. حسام من خیلی دلم میخواد برم.. تا به حال همچین چیزی ندیده بودم. لبخند زد والا ارباب خودش باید بطلبه نطلبه تا خودِ مرزم بری، برتمیگردونن واسه خودمم پیش اومده. با تعجب نگاهش کردم واااه… حرفا میزنیاااا.. خب ویزا میگیری، میری دیگه.. بطلبه دیگه چه صیغه اییه؟ با انگشت ضربه ایی به بینی ام زد صیغه ی طلبیدن، صیغه ی عجیبیه.. به این راحتیا نمیشه صرفش کرد.. نمونه اش خودم که لب مرز پاسپورتم گم شدو اجازه ندادن که برم کربلا.. تا آقا امام حسین زیرِ نامه اتو امضا نزنه، همه ی دنیا هم جمع شن، نمیتونن بفرستنت حرمش.. چیز زیادی از حرفهایش متوجه نمیشدم. او از دعوتی ماورایی حرف میزد که برایِ من تازه مسلمان ملموس و قابل درک نبود. دستی به محاسنش کشید اما ظاهرا آقا طلبیده.. از چه حرف میزد؟ با چشمانی پر سوال خیره اش شدم.. انگار جملاتش را مزه مزه میکرد تا خوب بیانشان کند. تعلل اش نگرانم کرد. منظورش را پرسیدم و او دستانم را درمشتش گرفت. کلماتش شمرده شمرده و با آرامش بیان شد راستش سارا خانوم.. من باید برم ماموریت دنیا بر سرم آوار شد آخرین بار دو روز در سوریه گم شد و من به جایِ مادرش جان به لب شدم. اخم هایم در هم کشیدم با انگشت اشاره گره پیشانیم را باز کرد اینجوری اصلا خوشگل نمیشینا و نرم و مهربان ادامه داد من یه نظامی ام.. و شما تاجِ سرِ یه مردِ نظامی.. چند روز دیگه باید برم عراق.. تامین امنیت کربلا تو این ایام رو دوش بچه های سپاهه… از سراسرِ دنیا زائر میاد.. پیاده و سواره.. چشم خیلیا به این جمعیت میلیونیه.. باید امنیتِ حریم امام حسین رو حفظ کرد.. نباید خار به پایِ زوار بره منم امسال طلبیده شدم.. باید برم عصبی و پر تشویش بودم عراق؟ امنیت؟ در چند قدمیِ داعشیان؟ ناخودآگاه جواب داد منم میام.. منم با خودت ببر.. عاشق که دل سپرده باشد با پا میرود وقتی سر سپرده شد، جان بر کف میگیرد حسام دل داده بود یا سر؟ ⏪ ... 🍃🌺 @mahdisahebazman ‌ 🌸 🌿🍂 🍃🌺🍂 💐🍃🌿🌸🍃🌼
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
1_14676328.mp3
1.21M
صبح می رسد .... وهمچنان جای خالی تورا به رخ مان میکشد... کجایی!؟عزیزدل زهرا (س) امام غریبم !..... امروز محکم تر سربازی و یاریم را تمدید میکنم. 🌤الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج🌤 🏴🏴 @mahdisahebazman
🌹روز روز زیارتی علیه السلام و زهرا سلام الله علیها🌹 زیارت امیرالمومنین علیه السلام در روز یکشنبه: السَّلامُ عَلَى الشَّجَرَةِ النَّبَوِيَّةِ وَ الدَّوْحَةِ الْهَاشِمِيَّةِ الْمُضِيئَةِ الْمُثْمِرَةِ بِالنُّبُوَّةِ الْمُونِقَةِ [الْمُونِعَةِ] بِالْإِمَامَةِ وَ عَلَى ضَجِيعَيْكَ آدَمَ وَ نُوحٍ عَلَيْهِمَا السَّلامُ السَّلامُ عَلَيْكَ وَ عَلَى أَهْلِ بَيْتِكَ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ السَّلامُ عَلَيْكَ وَ عَلَى الْمَلائِكَةِ الْمُحْدِقِينَ بِكَ وَ الْحَافِّينَ بِقَبْرِكَ يَا مَوْلايَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ هَذَا يَوْمُ الْأَحَدِ وَ هُوَ يَوْمُكَ وَ بِاسْمِكَ وَ أَنَا ضَيْفُكَ فِيهِ وَ جَارُكَ فَأَضِفْنِي يَا مَوْلايَ وَ أَجِرْنِي فَإِنَّكَ كَرِيمٌ تُحِبُّ الضِّيَافَةَ وَ مَأْمُورٌ بِالْإِجَارَةِ فَافْعَلْ مَا رَغِبْتُ إِلَيْكَ فِيهِ وَ رَجَوْتُهُ مِنْكَ بِمَنْزِلَتِكَ وَ آلِ بَيْتِكَ عِنْدَ اللَّهِ وَ مَنْزِلَتِهِ عِنْدَكُمْ وَ بِحَقِّ ابْنِ عَمِّكَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ وَ عَلَيْهِمْ [عَلَيْكُمْ] أَجْمَعِينَ. ✨🌙✨🌙✨🌙✨🌙✨🌙✨ زیارت حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها در روز یکشنبه: اَلسَّلاَمُ عَلَيْكِ يَا مُمْتَحَنَةُ امْتَحَنَكِ الَّذِي خَلَقَكِ فَوَجَدَكِ لِمَا امْتَحَنَكِ صَابِرَةً أَنَا لَكِ مُصَدِّقٌ صَابِرٌ عَلَى مَا أَتَى بِهِ أَبُوكِ وَ وَصِيُّهُ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمَا وَ أَنَا أَسْأَلُكِ إِنْ كُنْتُ صَدَّقْتُكِ إِلاَّ أَلْحَقْتِنِي بِتَصْدِيقِي لَهُمَا لِتُسَرَّ نَفْسِي فَاشْهَدِي أَنِّي ظَاهِرٌ(طَاهِرٌ) بِوِلاَيَتِكِ وَ وِلاَيَةِ آلِ بَيْتِكِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ أَجْمَعِينَ.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬کلیپ 💠استاد 📝 خلاصهٔ سخنرانی افق مهدوی در گام دوم انقلاب 🔺قسمت اول 🔹چه ربطی بین قیام امام حسین ع و ظهور امام زمان است؟ 🔸تفاوت امام خمینی و رهبری نسبت به بقیه ی افراد 📥 دانلود با کیفیت بالا @mahdisahebazman
━═━⊰✾❀◎❀✾⊱━═━ ⭐️⭐️وظایف منتظران 48⭐️⭐️ تقیّه کردن از اشرار و اغیار ♦️شبهه:♦️ چرا در میان وظایف منتظران تناقض وجود دارد؟ هم هم (وظیفه 48) به چه معناست؟ 🔸پاسخ شبهه:🔸 🔺مردم دو دسته اند: ۱. عالِم ۲. غیر عالِم(که هشت دسته اند) 1⃣ افراد عامی جاهلی که اگر حق را بشناسند می پذیرند. 2⃣ افرادی که در شبهه و سرگردانی افتاده اند که دوست دارند و می‌خواهند حق را بشناسند ولی در شبهه و حیرتند 3⃣ اهل ضلالت و گمراهی که به خاطر همنشینی با افراد گمراه کننده یا در راه رسیدن به علم و معرفت و... گمراه شده اند 🔰بر شخص عالِم واجب است این سه دسته را ارشاد کند و هدایت و دعوت نماید. 4⃣ منکران و معاندان با حق کسانیکه اگر حق نزد آنان یاد شود آن را إستهزاء کرده و امام و دعوت کننده به حق را مسخره می نمایند. 5⃣ منکران و معاندانی که اظهار کردن حق نزد آنها سبب ضرر و زیان بر جان یا آبرو و یا مال می‌شود. 6⃣ افرادی که عقل و معرفتشان ضعیف است مؤمنانی که نمی‌توانند حق را تحمل و قبول یا حفظ و مخفی کنند 7⃣ کسانیکه به خاطر روی گرداندشان از حق و برگزیدن باطل، خداوند بر دلها و گوشهایشان مهر زده است که دعوت به حق در آنها مؤثر نیست و نصیحتشان سودی ندارد هر چند ضرری به شخص نمی رسانند ولی دعوتشان فایده ای ندارد. 🔰در مواجهه با این چهار دسته تقیّه واجب است و باید زبان از گفتگو با آنان بست. 8⃣ این افراد وضعشان مشخص نیست، یعنی نمی‌دانی که اهل دعوت و پذیرش حق هست یا نه؟ 🔰در مورد دسته هشتم باید اندکی حق را آشکار کرد اگر حق را شناخت، بیشتر گفته می‌شود ولی اگر انکار کرد باید از ادامه خودداری نمود. 📚مکیال‌المکارم،جلددوم📚 ━═━⊰✾❀◎❀✾⊱━═━ 💠اللَّهُـــم‌َّعَـــجِّل‌لِــوَلـِـیِّک‌َالــــفَــرَج💠 🆔@Mahdisahebazman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
࿐❅᪥•﷽•᪥❅࿐ ♨️زندگی بدون امام زمان(عج) یعنی مغضوب علیهم بودن استاد اللَّهُـــم‌َّعَـــجِّل‌لِــوَلـِـیِّک‌َالــــفَــرَج @mahdisahebazman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬کلیپ 💠استاد 📝والعصر (سوگند به عصر ...) 🔹شرح قسمتی از دعای عهد 🔹بیعت با امام زمان عج اللَّهُـــم‌َّعَـــجِّل‌لِــوَلـِـیِّک‌َالــــفَــرَج @mahdisahebazman
💐🍃🌿🌸🍃🌼 🍃🌺🍂 🌿🍂 🌸 ✍باید آماده میشدم آماده برایِ گذراندنِ روزهایی از جنسِ نبودنِ حسام. او راست میگفت، من همسر یک نظامی بودم و باید یاد میگرفتم، تحملِ دوری اش را.. کاشِ فرشته ی مرگ هم در کنارم می نشست وصبوری می آموخت محضِ نگرفتنِ جانم. آن شب وقتی الله اکبر نمازش را سر داد، رویِ تخت چمپاتمه زدم و تماشایش کردم. جانمازش را گوشه ی اتاقم پهن کرد و در حالیکه آستین هایِ لباسش را پایین میآورد رویِ سجاده ایستاد. در مدت کوتاهی که میشناختمش، هیچ وقت ندیدم نمازش غیر از اول وقت خوانده شود. صدایش زدم حسام.. چرا واسه خووندن نماز انقدر عجله داری؟ به سمتم برگشت. صورتش هنوز نم داشت و موهایِ خیسش، رویِ پیشانی اش ریخته بودند لبخندی بر لب نشاند چایی تا وقتیکه داغه، میچسبه.. همچین که سرد شد از دهن میوفته.. نمازم تا وقتی داغه به بند بندِ روحت گره میخوره.. بعدشم، الله اکبرِ اذون که بلند میشه؛ امام زمان اقامه میبنده اونوقت کسایی که اول وقت نماز میخوونن، انگار به حضرت اقتدا کردن و نمازشون با نماز مولا میره بالا .. آدم که فقط نباید تو جمع کردنِ پول و ثروت، اقتصادی فکر کنه.. اگه واسه داراییِ اون دنیات مقتصد بودی، هنر کردی.. با خنده سری تکان دادم او در تمامِ جزئیات زندگیش، عملیاتی و حساب شده حرکت میکرد الحق که مرد جنگ بود.. هوسانه از تخت پایین آمدم و به سمت در رفتم دو دقیقه صبر کن.. منم میخوام باهات نماز بخوونم.. باید رسم تجارت ازت یاد بگیرم، استاااااد.. با لحنی پر خنده، (چشمی ) کشدار گفت و من برایِ گرفتنِ وضو از اتاق خارج شدم. جلویِ آینه مقنعه ی سفید و گلدار، سر میکردم و ادکلن میزد و حسام تسبیح به دست به دیوار تکیه داده بود و لبخندی دلنشین تماشایم میکرد خانوم.. عجله کن دیگه.. این فرشته ها دیوونم کردن.. یکی از اینور شماره میده.. یکی از اونور هی چشمک میزنه.. بدو تا آقاتونو ندزدین.. از حرفهایش به خنده افتادم و در حالیکه چادر سر میکردم پرسیدم والا ما خودمونو کشتیم تا روز عقد نفهمیدیم چشمای آقامون چه رنگیه.. خیالم راحته، از آقامون، آّبی گرم نمیشه.. بی بخاره بی بخااار ریز ریز میخندید عجب.. پس بگو، خانووم داشتن خودشونو میکشتن و ما بی خبر بودیم.. خب میگفتی.. دیگه چی؟ به سمتش برگشتم، دست به کمر زدمو اخمی ساختگی بر صورتم نشاندم تا حالا اونِ رویِ خانومتونو دیدین یا یه چشمه اشو نشون تون بدم.. صدای خنده اش بلد شد و دست بر گونه اش کشید والا هنوز خانوممون نشده بودی؛ دو تا چشمه اشو نشونمون دادی دیگه وای به حالِ الان.. ولی سارا خانوم خدایی دستتون خیلی سنگینه هاا.. اون روز تو حیاط وقتی زدی زیر گوشم، برق سه فاز از کله ام پرید.. اصلا فکرشم نمیکردم، نیم وجب دختر انقدر زور داشته باشه سپس با انگشت اشاره ایی به سینه اش کرد این یادگاری تونم که جاش حسابی مونده.. بعد از اون ماجرا، هر وقت تو آینه جایِ کنده کاریتونو میبینم، کلی میخندم.. میگم من هی سالم میرم سوریه و هی سالم برمیگردم، دریغ از یه خط.. اما ببین نیم مثقال جنسِ لطیف چه بلایی سرم آورده آخه.. چنان زَدَتمَ که تا عمر دارم یادم نره چه روزهایِ سختی بود، اما به لطفِ خدا و دوستیِ این مرد، همه اش گذشت معجونی از خجالت و خنده به صورتم هجوم آوردند هنوز آن سیلی و برش رویِ سینه اش را به خاطر داشت. به سمت جانمازم رفتم و کمی عقب تر از سجاده یِ حسام، پهنش کردم بلندشو جنابِ امیرمهدی.. بلند شو که ظاهرا زیادم سر به زیر نیستی.. پاشو نمازمونو بخوونم تا این فرشته ها بدبختم نکردن.. با تبسم مقابلم ایستاد و پیشانی ام را بوسید خیالت تخت.. از هیچ کدومشون شماره نگرفتم.. تا حوری مثه سارا خانوم دارم، اونا به چه کارم میان آخه..؟ چقدر ساده بود سارایِ آلمان نشین، که عشق را در روابطِ بدونِ مرز با جنس مخالف میدید. ⏪ ... 🍃🌺 @mahdisahebzman ‌ 🌸 🌿🍂 🍃🌺🍂 💐🍃🌿🌸🍃🌼
لبریزِ استجابت هر چه دعا بزودی یا سامـع ٱلشکـایا؛ رفع بـلا بزودی کار جهان گره خورد عجّل علی ظهورک برگــرد ای امـامِ مشکـل گشـا بزودی تعجیل در ظهور صلوات اللهم عجل لولیک الفرج @mahdisahebazman