eitaa logo
⛅ امام زمان (عج) 🇮🇷
3.3هزار دنبال‌کننده
11.6هزار عکس
18.3هزار ویدیو
469 فایل
اقا جانم از خدا میخواهیم پرده های جهل و غفلت از دیدگان ما کنار رود تا جمال دلربای شما را بنگریم 🌥اللهم عجل لولیک الفرج تعجیل در ظهور اقا #صلوات ⚘ 🌟حتما به کانال کودک مهدوی سر بزنید: @montazer_koocholo تبادل: @tabadolmahdavi
مشاهده در ایتا
دانلود
4.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠استاد 📝 «امام حاضر و ناظر» 🔺 اگه امام زمان رو حَیّ و حاضر و ناظر میدونستیم اصلا جرات گناه می‌کردیم؟ 🏴🏴🏴 @mahdisahebazman
بخش پنجم: و اما برای توضیح سومین شرط عمومی برای یاوری امام زمان ارواحنا له الفداه به این مثال توجه بفرمایید. فرض کنید یک شخصی قصد دارد خیاطی کند و نداند که برای هر قسمت از لباس الگوهایی وجود دارد و لذا با فکر خود روشی را برای برش پارچه در نظر بگیرید مثلا پارچه را روی بدن فرد قرار داده و بر مبنای آن برش کاری را انجام بدهد و یا راه حل دیگری را پیدا کند. ملاحظه می کنید چنین شخصی هیچ گاه به مقصود نمی رسد. ✔ با این مثال روشن می شود که شرط سوم برای یاوری امام زمان روحی فداه، این است که بدانیم لازم است خودمان را با ولایت امیرالمومنین تطبیق بدهیم. به این تشخیص برسیم که امام الگوي ما است و بایستی اعتقادات، افکار و اعمالمان را با ایشان تطبیق بدهیم. عده ای چنان در مسائل پیش پا افتاده گرفتار شده اند که گاهی انسان تصور می کند که تمام عمر پیله ای به دور خود تنیده و در آن محبوس شده اند. بنابراین بایستی یک آمادگی ای در خودمان ایجاد کنیم که بتوانیم خواست امام را در تمام ارکان زندگیمان لحاظ کنیم. ◀️ ادامه دارد.....
4_6001197389967262124.mp3
زمان: حجم: 4.39M
🔊سخنرانی صوتی استاد 📝 «فرهنگ انتظار
النعمانی/150، عن الکاهلی، عن أبی عبد الله أنه قال: تواصلوا وتباروا وتراحموا فوالذی فلق الحبة وبرأ النسمة لیأتین علیکم وقت لا یجد أحدکم لدیناره ودرهمه موضعاً... از امام صادق است که فرمود: با یکدیگر پیوند داشته باشید و به یکدیگر نیکی و مهربانی کنید که به خدا، که بخواهید صدقه ای بدهید و فقیری نیابید. 🍃أللَّہُمَ؏َـجِّڸْ لِوَلیِڪَ ألْفَـرَج @mahdisahebazman
15.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔹 حکومت صالحان.. دولت مستضعفان.. 🔹سبک مدیریت مردان الهی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
13.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اهمیت‌ ویژه‌ تبلیغ‌ برای‌ امام‌ زمان(١١) 🔸هرکی اساسی پای امام و حجت زمانش بایسته، خدا هم اساسی جبران میکنه ❗️
30.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 ⭕️ ماهیت فضای مجازی در ۳ دقیقه! 🔻 چگونه فضای مجازی برای ما رایگان است؟ ما درفضای مجازی مشتری هستیم یا محصول ؟ 🔻تاحالا براتون سوال شده که شبکه‌های اجتماعی و فضای مجازی مثل فیسبوک وگوگل که برای ما رایگان است درآمد خود را از کجا کسب می‌کند؟ کانال رسمی موسسه مصاف و استاد رائفی پور @mahdisahebazman
5.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥حوادث آخرالزمان و شرایط ظهور امام زمان دارن سپاه جمع میکنن! نظر صهیونیستها راجع به دجال آخرالزمان @mahdisahebazman
@ostad_shojaeبشارتهای اربعین_1.mp3
زمان: حجم: 12.75M
۱ 🔲 اربعین جلوه‌ای از همان اتفاقی است که؛ پیش از تولد امام حسین "ع"، برای مقصدی بزرگ طراحی شده بود ... بطوریکه تمام نقشه‌های استکبار را نقش بر آب کرده، و بزودی نابود خواهد کرد! اربعین، همان اتفاقی است؛ که جنبه‌ی صلح‌طلبی اسلام را به عالمیان معرفی خواهد نمود. استاد
🔥 🔥 قسمت سیزدهم بهش آرام بخش دادم ... تمام شب رو خوابید اما خودم نتونستم ... نشسته بودم و نگاهش می کردم ... زندگی مثل یه فیلم جلوی چشمم پخش می شد .هیچ وقت، هیچ کسی دستش رو برای کمک به من بلند نکرده بود ... فردا صبح، با روشن شدن آسمون رفتم ماشین رو آوردم ... جز چند تا خراش جزئی سالم بو،راه افتادیم ... توی مسیر خیلی ساکت بود ... بالاخره سکوت رو شکست .. - چرا این کار رو کردی؟ ... زیر چشمی نگاهش کردم ... به خاطر تو نبود من به پدرت بدهکار بودم ... لیاقتش بیشتر از داشتن پسری مثل توئه ... - تو چی؟ لابد لیاقتش آدمی مثل توئه ... زدم بغل ... بعد از چند لحظه ... - من 13 سالم بود که خیابون خواب شدم ... بچه که بودم دلم می خواست دکتر بشم ... درس می خوندم، کار می کردم ... از خواهر و برادرهام مراقبت می کردم ... می خواستم از توی اون کثافت خودم و اونها رو بیرون بکشم اما بدتر توش غرق شدم ... هیچ وقت دلم نمی خواست اون طوری زندگی کنم،دیدن حنیف و پدر تو، تنها شانس کل زندگی من بود ... رسوندمش در خونه ... با ترمز ماشین، حاجی سریع از خونه اومد بیرون ... مشخص بود تمام شب، پشت پنجره، منتظر ما کشیک می کشیده ... وقتی احد داشت پیاده می شد ... رو کرد به من ... پدرم همیشه میگه، توی زندگی چیزی به اسم شانس وجود نداره ... زندگی ترکیب اراده ما و خواست خداست ... اینو گفت و از ماشین پیاده شد . برگشتم خونه ... تمام مدت، جمله احد توی ذهنم می چرخید ... یه لحظه به خودم اومدم ... استنلی، اگر واقعا چیزی به اسم شانس وجود نداشته باشه ... یعنی ... . تمام اتفاقات زندگیم ... آیات قرآن ... بلند شدم و با عجله رفتم سراغ قرآن ... دوباره برش داشتم و شروع کردم به خوندن ... از اول، این بار با دقت ... شب شده بود ... بی وقفه تا شب فقط قرآن خونده بودم ... بدون آب، بدون غذا ... بستمش ... ولو شدم روی تخت و قرآن رو گذاشتم روی سینه ام ... ما دست شما رو می گیریم ... شما رو تنها نمی گذاریم ... هدایت رو به سوی شما می فرستیم ... اما آیا چشمی برای دیدن و درک کردن نعمت های خدا هست... آیا شما هدایت رو می پذیرید یا چشم هاتون رو به روی اونها می بندید ... تازه می تونستم خدا رو توی زندگیم ببینم ... اشک قطره قطره از چشم هام پایین می اومد ... من داشتم خدا رو می دیدم ... نعمت ها ... و هدایتش رو ... برای اولین بار توی زندگیم خدا رو حس می کردم ... نزدیک صبح رفتم جلوی در ... منتظر شدم ... بچه ها یکی یکی رفتن مدرسه ... مادرشون اونها رو بدرقه کرد و برگشت داخل ... بعد از کلی دل دل کردن ... رفتم زنگ در رو زدم ... حاج آقا اومد دم در ... نگاهش سنگین بود ... - احد حالش چطوره؟ - کل دیروز توی اتاقش بود ... غذا هم نخورد ... امروز، صبح زود، رفت مدرسه ... از دیروز تا امروز فقط یه جمله حرف زد... موقع رفتن بهم گفت معذرت می خوام ... . - متاسفم ... مکث کرد ... حس کردم زمان خوبی برای حرف زدن نیست... سرم رو پایین انداختم و خداحافظی کردم ... - استنلی ... شبیه آدمی نیستی که برای احوال پرسی اومده باشه ... چرخیدم سمتش ... هیچی، فقط اومده بودم بگم من، گاو نیستم ... یعنی دیگه گاو نیستم 🏴🏴🏴 @mahdisahebazman