eitaa logo
⛅ امام زمان (عج)
3.1هزار دنبال‌کننده
8.8هزار عکس
13.2هزار ویدیو
379 فایل
اقا جانم از خدا میخواهیم پرده های جهل و غفلت از دیدگان ما کنار رود تا جمال دلربای شما را بنگریم 🌥اللهم عجل لولیک الفرج تعجیل در ظهور اقا #صلوات ⚘ 🌟حتما به کانال کودک مهدوی سر بزنید: @montazer_koocholo تبادل: @tabadolmahdavi
مشاهده در ایتا
دانلود
🍀🌼🍀🌼🍀🌼🍀🌼 : ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ قسمت هفدهم: چـــــرا امام زمان(عج) معروف به قائم شده اند حال آنکه تمام ائمه (ع) قائم به حق هستند⁉ شیخ صدوق در کتاب از ابو حمزهٔ ثمالی نقل می کند: از حضرت امام محمد باقر (ع) پرسیدم:یابن رسول اللــّه، مگر شما ائمه، قائم به حق نیستید❓ فرمودند:بلی، عرض کردم: پس چرا فقط امام منتظر (عج) قائم نامیده شده است❓ فرمودند: چون جدم امام حسین (ع) شهید شدند فرشتگان به در گاه الهی نالیدند وگفتند:پروردگارا، آیا قاتلین بهترین بندگانت و زاده اشرف برگزیدگانت را به حال خود وا میگذاری❓ خداوند به آنها وحی فرستاد که ای فرشتگان من آرام گیرید. به عزت وجلالم سوگند،از آنها انتقام خواهم گرفت هر چند بعد از گذشت زمانها باشد. آنگاه پروردگار عالم ،امامان ِ اولاد امام حسین (ع) را به آنها نشان داد وفرشتگان مسرور گشتند. یکی از امامان ایستاده ونماز میگذارد. خداوند فرمود:به وسیله ی این قائم از آنها انتقام میگیرم. در کتای معانی الاخبار شیخ صدوق روایتی آمده ، از این جهت او را "قائم"می گویند که پس از فراموش شدن نامش قیام می کند 💖با ذڪر صلوات نشر دهید💖 💚یا مهدے (عج)ادرڪنے💚
⚡️🌸⚡️ حبه نور✨ «یَومَئِذٍ تُحَدِّثُ اَخبارَها» ای انسان....❕ مواظب قدم هایی که روی زمین بر میداری باش! چون فردا همین زمین شهادت خواهد داد» «در آن روز(قیامت)زمین تمام خبرهایش را بازگو می کند». (زلزال/4) @mahdisahebazman
🔸" حدیـــــث امام صادق (علیه السلام) : خف الله كأنك تراه و إن كنت لا تراه فإنه يراك . چنان از خدا بترس كه گويا او را مي بيني و اگر تو او را نمي بيني او تو را مي بيند . 📚اصول كافي ، جلد ٣ ، صفحه ١١٠ @Shahidhojatrahimi 🎊🎉🎊🎉🎊🎉🎊🎉
🌺✨خشتي از طلا و خشتي از نقره✨🌺 ✍🏻رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمود: وقتي مرا به معراج بردند، وارد بهشت شدم. در آنجا فرشتگاني ديدم كه با خشت طلا و خشت نقره ساختماني مي سازند ولي گاهي دست از كار مي كشند از فرشتگان پرسيدم: شما چرا گاهي كار مي كنيد و گاهي از كار دست مي كشيد؟ سبب چيست؟ ✨پاسخ دادند: هر وقت مصالح ساختماني به ما برسد مشغول مي شويم و هرگاه نرسد از كار باز مي ايستيم.گفتم: مصالح ساختماني شما چيست؟ ✨جواب دادند: سبحان الله و الحمدلله و لا اله الا الله و الله اكبر ✍🏻وقتي مؤمن اين ذكر را مي گويد ما ساختمان را مي سازيم. وقتي كه ساكت مي شود ما نيز دست از كار مي کنیم 📚بحار جلد ۷۳ صفحه صفحه ۲۴۶ 📚بحار جلد ۱۸ صفحه ۲۹۲ 📚بحار جلد ۹۳ صفحه ۸۳ @mahdisahebazman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📚 📑 قسمت 1⃣ 📚📖آن شب قرار بودبا چندتا از بچه‌های اطلاعاتی برای شناسایی محوری در گیلان غرب بریم. 🔰فرمانده ی اطلاعات عملیات گفته بود حسین یوسف اللهی لازم نیست به شناسایی بره بهتره در رده ی بالاتری فقط به عنوان مسئول عمل کند.اما قبول نکرد. ✅نمی تونست بچه‌ها رو به حال خودشون رها کنه، همیشه قبل اینکه نیروها وارد منطقه شوند باید می رفت وهمه ی راه کارهارو چک می کرد. ✅شب قبل از حرکت ما نیز این کارو کرده بودولی بازم می خواست با ما بیاد واصرار فایده نداشت،با حسین تیم ما پنج نفره می شد. 💠من،حسین،شهید مظهری صفات،یک تخریب چی و یک بلد چی. 🔴وظیفه ی تخریب چی شناسایی راهکارها در میدان مین بود.اینکه کدوم منطقه مین گذاری شده وکدوم نشده. 🔴بلدچی هم که از افراد بومی منطقه بود، کوه،تپه و شیارها رو می شناخت. ✅ما آماده بودیم،تجهیزات سبکی داشتیم،یه کلاش با خشاب اضافه،بقیه چندتا نارنجک،دوتا دوربین که یکی از آنها دید در شب بود وقطب نما. 🚫گفته بودند که حق درگیری نداریم واگر اتفاقی افتاد عقب نشینی کنیم. ➖فاصله ی مقر تا خط مقدم با ماشین،یک ساعت راه بود واز اونجا باید سه ساعت پیاده روی می کردیم تابه منطقه برسیم. 🕓حوالی ساعت 4بعدازظهر همگی سوار یه لندکروز شدیم وحرکت کردیم. ✅نزدیکی های غروب به خط رسیدیم که در اون موقع تحویل ارتش بود. ✅هماهنگی های لازم انجام گرفت،نماز مغرب وعشا را خواندیم وقتی هوا تاریک شد سمت محور حرکت کردیم. ✅حسین جلو بود بعد تخریب چی وبقیه پشت سر این دو نفر.ستون پنج نفره در دل تاریکی به طرف دشمن پیش می رفت. ✨طبق معمول همیشه بچه ها ذکر می گفتن و آیه ی و جعلنا....رو زمزمه می کردن. ادامه دارد..... ✔️به روایت ازعباس طرماحی 🔻 🌷 ...
‌ ‌ 📚 📑 قسمت 2⃣ 📚📖تاریکی محض بود...منطقه تقریبا کوهستانی بود وسنگلاخ.حرکت دراین شرایط کار ساده ای نبود وبا نزدیک شدن به دشمن شرایط حساس ترهم شده بود. ⁉️من یه کفش ورزشی پایم بود که کمی گشاد بود.موقع راه رفتن سنگریزه ها به داخل کفشم می ریخت.اذیتم می کرد و نمی تونستم به راحتی قدم بردارم،تقریبا به اولین کمین دشمن نزدیک شده بودیم. 🚫ستون در تاریکی محض و در نهایت سکوت پیش می رفت.حرکت،حساس تر و آهسته تر شد،چند سنگ ریزه زیر پایم تکان خورد سرو صدایی ایجاد کرد. ‼️حسین ستون را نگه داشت،سرش رو برگردوند و گفت:عباس مواظب باش سنگریزه ها زیر پایت صدا نکنند،عراقی ها همین حالا بالا سرمون هستند. ✅گفتم:چشم مراقبم.آهسته از پایین اولین کمین عراقی گذشتیم و وارد شیاری شدیم.دیگر در دل دشمن بودیم.نباید هیچ اشتباهی می کردیم. 🚫دو کمین عراقی در دوطرف شیار بالای سرمان بود.همچنان با احتیاط جلو می رفتیم، کنار بوته ی بزرگی که 2متر قد و2متر پهنا داشت، حسین توقف کرد وپشت سرش ستون ایستاد.و به ما گفت:مواظب باشین ،عراقی ها وسط این بوته یک مین منور کار گذاشته اند. ✅حسین آن را شب های قبل شناسایی کرده بود،از بوته گذشتیم و نزدیک میدان مین رسیده بودیم.سمت راست و به فاصله بیست متر،سرپیچِ شیار دیگری چند عراقی مشغول گفتگو بودند ما فقط صدای خنده هایشان را می شنیدیم. ✅ستون همانجا نشست.حسین تخریب چی رو به داخل میدان مین فرستاد وگفت:برو ببین وضعیت چطوره؟وتا کجا می تونیم پیش برویم. 🚫هر چهار طرفمان یک کمین عراقی بود.یعنی کاملا تو دل دشمن بودیم.تخریب چی وارد میدان مین شد،و پس از چند دقیقه برگشت.حسین پرسید:چه خبر؟تخریب چی جواب داد:توی میدون هیچ مینی نیست فقط سیم خاردار کشیده اند. 🔥حسین گفت:خودم هم بایدببینم و مطمئن شوم.بلند شد وهمراه تخریب چی جلو رفت.هنوز یکی دو دقیقه از رفتن آنها نگذشته بود که ناگهان صدای انفجار خیلی شدیدی به همراه شعله ی بزرگی به هوا بلند شد. 🔴لحظاتی سرجایمان میخکوب شدیم.نفسها توی سینه حبس شده بود،نمی دانستیم چه اتفاقی افتاده.صدای ناله‌ی تخریب چی رو شنیدیم وصدای حسین رو که مرتب سرفه می کرد.. ادامه دارد.... ✔️به روایت عباس طرماحی 🔻 🌷 ...
📚 📑 قسمت 3⃣ 📚📖صدای ناله ی تخریب چی رو شنیدیم و صدای حسین که مرتب سرفه می کرد.با عجله به طرف بچه‌ها دویدیم حسین همونطور که سرفه می زد به ما رسید خون دهنش رو بیرون ریخت. 🔴هرچه می خواست جلوی سرفه اش رو بگیره نمی تونست.نگاه کردم،ترکش زیر گلویش خورده بود. ⁉️مانده بودیم در اون شرایط خطرناک که هر لحظه ممکن بودعراقی ها بریزن سرمون چطور جلوی صدای حسین وتخریب چی رو بگیریم.عراقی ها در فاصله‌ی بیست متری ما حتما متوجه انفجار وشعله ی آتش شده بودند.همگی آیه ی و جعلنا رو می خوندیم. 🚫حسین به تخریب چی اشاره کرد.من وحمید بالای سرش رفتیم.ظاهرا مین منفجر شده پایدار بود،یعنی چیزی شبیه مین سوسکی(این مین چهل سانت از سطح زمین فاصله دارد و از چهار طرف به وسیله ی سیم،تله می شود.) 🔴منطقه کوهستانی بود و آب باران میدان رو شسته بود،مین هم کج شده و سیم تله روی زمین افتاده بود.برای همین تخریب چی اون رو ندید وپایش رو روی سیم گذاشته بود . 🔴یک ترکش به پای تخریب چی ویک ترکش به گلوی حسین اصابت کرده بود. 🚫به کمک حمید سعی کردیم تا تخریب چی رو از میدان مین خارج کنیم،قمقمه ی تخریب چی لای سیم خاردار گیر کرده بود،وقتی اون رو کشیدیم سروصدای قمقمه وسیم خاردار هم به بقیه‌ی صداها اضافه شد. 🚫حسابی ترسیده بودیم هرلحظه منتظر بودیم عراقی ها سر برسند،سعی می کردیم از مناطق خارج شویم.همه اسلحه ها رو آماده شلیک کردیم،بلدچی که خیلی بیشتر ترسیده بود بلند شد که بالای شیار بره وفرار کنه. ‼️حمید فوری دوید و پایش رو گرفت وکشید داخل شیار،گفت:کجا داری میری؟گفت:می خوام برم بالا عراقی ها الان می رسند.حمید گفت:بالا بری که بدتره،میری تو شکمشون.همین جا بمون،الان همه باهم میریم. 🚫و رو کرد به من وگفت:تو مواظب این بلد چی باش،یه وقت راه نیافته وبره تا من به بچه ها برسم. 🚫من اومدم کنار ایستادم.باید مواظب بلد چی می شدم وهم حواسم به اطراف که عراقی‌ها سر نرسند وهم بچه‌ها رو ببینم. ✅حمید موفق شد تخریب چی رو از لای سیم خاردار نجات بده،حمید به حسین وتخریب چی کمک می کرد تا راه بیفتند،من هم از پشت سر مواظب بچه‌ها وعراقی ها بودم.از شیار که عبور کردیم تازه وارد کفی شدیم.همگی باتمام وجود واز ته دل آیه ی و جعلنا می خواندند. ✅خیلی عجیب بود،هنوز کسی به تعقیب ما نیومده بود.گویا وجعلنا عراقی‌ها رو حسابی کور وکر کرده بود. ادامه دارد.... ✔️به روایت عباس طرماحی 🔻 🌷 ...
♨️ قابل توجه همه منتظران امام زمان از انجایی که قصد داریم فرهنگ را گسترش دهیم از امشب به بعد در قسمت ، رمان شهدایی قرار میگرد. خواندن این رمان زیبا خالی از لطف نیست. پس مثل همیشه تا پایان همراه ما باشید☺️ هر شب سه قسمت از رمان در کانال قرار میگیرد. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ جهت انتقادات و پیشنهادات در رابطه با مطالب کانال با @montazer_Al_mahdi73 در ارتباط باشید.
💚❤️🌹💚 🌺 🍃 باز آے تا عدل علے هم باز گردد در انتظار توسٺ دنیا یابن زهرا اَلصَّبر مفتاح الفرج، درمان غم‌هاسٺ بنماے مفتاح‌الفرج را یابن زهرا 😞 ❤️ 💚
! در اين 🌤 روز يكشنبه كه مزين به نام است با شما ميبنديم كه براي رضايت قلب مبارك شما خود را فرو ببريم و را از دل دور كنيم! یاریمان کن🤲
ای‌رفته سفر،یوسف گمگشته کجایی هیهات از این‌خون دل‌ودردجدایی💔 دنیاشده لبریز زظلم و ستم‌وجور🍁 ای کاش خدا امر کند تا که بیایی😔 .
! مگر میشود صبحی که با شما شروع شده نشود؟؟؟ به رسم هر صبح، دست به سينه و از روي ادب: .🌻 🌼
💌 زيارت اميرالمومنين در روز يكشنبه🌹
💓 زيارت حضرت زهرا در روز يكشنبه🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💚✨مرحوم دولابی 🌹🔹امیر المؤمنین علیه السلام فرمود: عَجِبْتُ لِمَنْ يَقْنَطُ وَ مَعَهُ اَلاِسْتِغْفَارُ . 🔸در شگفتم از کسی که پیشه می‌کند، درحالی‌که همراه اوست. . 🔹هر وقت شدید، برای خودتان و برای همه مؤمنین و مؤمنات از زنده ها و مرده‌ها و آنهایی که بعداً خواهند آمد، کنید. غصه‌دار که می‌شوید، گویا بدنتان می‌خورد و استغفار که می‌کنید، این چین‌ها می‌شود. 📙مصباح الهدی 264 و 💚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸🍃🌸🍃🌸🍃 ❣امام زمانے زندگے ڪنیم .... 💟 بہ عـ❤️ـشق امام زماڹ (ع) ٺو زماڹ مجردے خودموڹ رو از گناه حفظ ڪنیم ... 💟 بہ خاطر امام زماڹ (ع) ازدواج ڪنیم ...💞 💟 بہ خاطر آقا معیارهاے غـ❌ـلط رو ڪنار بزاریم ...⛔️ 💟 بہ عـ❤️ـشق پسر فاطمہ با همسرموڹ مهربونے ڪنیم...💑 💟 بہ عـ❤️ـشق امام زماڹ (ع) ٺو زندگے گذشٺ ڪنیم ... 💟 بہ نیٺ ٺربیٺ سرباز امام زماڹ (ع) بچہ دار بشیم ...👪 ❣ خدا میدونہ اگہ ایڹ نیٺا مخلصانہ باشہ چہ ٺاثیر عمیقے ٺو زندگیموڹ خواهد داشٺ ... ❣حداقل یہ بار نیٺٺوڹ رو قربہ الے الله ڪنید ، نیٺٺوڹ رو امام زمانے ڪنید ببینید ٺاثیر داره یا نہ ! ❣ اگہ نیٺ خدا باشہ : 👈 یا مشکلٺون حل میشہ و قلبٺوڹ راضے میشہ.😊 👈 یا مشکل حل نمیشہ اما شما میٺونے باهاش ڪنار بیاے و اذیٺ نمیشے چوڹ میدونے خدا داره میبینہ و دارے امتحاڹ میشے ، در ایڹ صورٺ هم قلبٺوڹ راضے میشہ.😊 ❗️اما در غیر ایڹ دو صورٺ هم خدا رو از دسٺ خواهید داد و هم خودٺوڹ اذیٺ میشید😕 ✌️🌷@mahdisahebazman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💐 امام زمان صراط مستقیم است. ما خودمون خواستیم اخر الزمان بدنیا بیاییم⁉️ پیشنهاد دانلود📲 @mahdisahebazman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
میگفت: ڪسے دوست نَداشته باشه، بیـٰاد ڪربلا نیست.. علامت مؤمن اینہ، هـَرچند وقت یڪبار، دلش تَنگ میشہ؛ برای بین‌ُالحرمین دلش تنگ میشِہ، میگہ نمیدونَم برای چے، ولے دلم مےخواد بـَرم ڪربلا.. . •.👤| @mahdisahebazman
•|☔️💜|• روزت مبارڪ امام زمانم... روزت مبآرڪ پدرِ شیعه خونه ی امام زمانم{حضرت آقا} روزت مبآرڪ سردار دلها... روزتون مبآرڪ تموم شهدایے که برامون پدرے ڪردین... سایتون ڪم نشه🌈🌿..... یه وقتایی اذیتتون ڪردیم با ڪارامون ،حرفامون... ببخشید ...... از روی نادونے و جوونی بوده... بچه که برای باباش پیر نمیشه که نه؟همیشه همون بچه هس...🙃 یه وقتایے بدون اینڪه بگیم حتی گره وا کردین.... حالِ دلمونو خوب کردین... دستمونو گرفتین... و عنایت هایے که لیاقتشو نداشتیم....♥️ دوستـون داااااریم زیآد🎈 🎊 @mahdisahebazman
🌼🍃🌼 قسمت هجدهم: تفاوت غيبت صغري و كبري 🍃 فــــــــرق غیبت صغری با غیبت کبری چیست⁉ امام زمان (عج) دو مرتبه غیبت نموده واز دیدگان مردم مخفی شدند: 💢مرتبه اول از سال تولد آن جناب یا سال شهادت پدر بزرگوارشان (یا از سال ۲۵۵هــــ. ق ) شروع شد وتا سال ۳۲۹هـــ. ق ادامه داشت. در طول این مدت گر چه از نظر عموم مردم غائب بودند، ولی ارتباط با آن حضرت کاملاً منقطع نبود و نائبان خاص آن حضرت خدمت ایشان رسیده واحتیاجات مردم را بر طرف می نمودند این ۶۹یا ۷۴سال را غیبت صغری میگویند 💢غیبت دوم از سال ۳۲۹هــــــ.ق شروع شد وتا زمان ظهور ادامه خواهد یافت که این را غیبت کبری می گویند و در روایات، به این دو غیبت اشاره شده است(۱) 📚۱.بحار: ج۵۲،ص۱۵۳. در غیبت صغری ، امام زمان (عج)نائبان خاصی برای خود تعیین کرده بودند که در تعداد آنها اختلاف است ولی چهار نفر در بین شیعیان، معروف هستند که عبارتند از: عثمان بن سعید، محمد بن عثمان ،حسین بن روح نوبختی، علی بن محمد سَمُری که هر یک از اینها هم در شهر های مختلف، نمایندگانی داشتند.(۲) 📚بحار:ج ۵۱،ص۳۶۲. چند روز قبل از وفات علی بن محمد سمری ،نامه ای از ناحیه ی مقدسه ی امام زمان (عج) صادر شده بود که :شش روز دیگر اجلت خواهد رسید ودیگر کسی را جانشین خود قرار مده. زیرا بعد از این، غیبت کامل واقع خواهد شد....(۳) 📚بحار:ج ۵۱،ص۳۶۱ در غیبت کبری نائب خاصی برای حضرت نیست وفقط آن حضرت ،فقهایی را حافظ نفس خود ،نگهبان دین خویش ،مخالف هوا وهوس ومطیع امر مولا باشند به عنوان مرجع معرفی نمود ودستور داده اند که مردم به آنها رجوع کرده واحکام دین را دریافت نمایند: در حوادثی که برای شما پیش می آید ،به راویان حدیث ما رجوع کنید. بدیهی وروشن است که این راویان در زمان غیبت کبری ، منحصر به فقها ومجتهدین ومراجع تقلید شیعه است. لازم به توضیح است که غیبت صغری مقدمه ی غیبت کبری وزمینه ساز آن بوده است چون ابتدای غیبت بود واذهان مردم ، اُنس به غیبت نداشت و اگر غیبت کبری ، ناگهانی وبدون مقدمه ، واقع می گردید موجب انکار وانحراف می شد؛لذا نزدیک به هفتاد سال،رابطه ی مردم با امام (عج) به وسیله ی نائبان خاص حفظ شد وبعد از آن غیبت تامــــــّه، صورت گرفت. 🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼@mahdisahebazman 💖نشـــــر با ذڪر صلوات💖 🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼
وقت نماز که می شود تمام کارهایت راازدسترس خارج کن دنیایت راکه برای خدا ازدسترس خارج کنی خداهم آخرتت راآباد می کند. نمازاول وقت التماس دعا @mahdisahebazman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📚 📑 قسمت 4⃣ 📚📖انگار آیه ی و جعلنا عراقی ها رو کور وکر کرده بود.با اون انفجار وشعله ی آتش با اون همه سرو صدای حسین و تخریب چی وبا اون موقعیتی که در دل دشمن وزیر گوش عراقی‌ها داشتیم می بایست دیگه کارمون ساخته شده باشه.اما هنوز از عراقی‌ها خبری نبود. ‼️با اینکه مجروح داشتیم اما سعی می کردیم سریع راه برویم.من همچنان مراقب اطراف و پشت سرمان بودم.هر لحظه منتظر گشتی های عراقی بودیم. 🚫بعد از گذشتن از کفی و آخرین کمین وارد شیار یک رودخانه شدیم،راه زیادی مونده بود.حداقل دوساعت دیگه باید راه می رفتیم.تواین فاصله سرفه‌های حسین قطع شده بود اما نمی تونست حرف بزنه. ‼️ما مصیبت دیگه ای هم داشتیم،خط مقدم خودی دست ارتش بود وما زودتر از موعد مقرر برمی گشتیم،این اتفاق باعث شد نتونیم کارمون رو انجام بدیم واگه می خواستیم بدون توجه به این مساله برگردیم نیروهای خودی مارو با عراقی ها اشتباه می گرفتن وبه رگبار می بستن البته حق داشتن چون نمی دونستن برای ما چه اتفاقی افتاده. ⛔️در بد مخمصه‌ای گیر کرده بودیم بچه‌ها مجروح بودن اگه می رفتیم نیروهای خودی مارو می‌زدند اگه می ماندیم گشتی های عراقی. ✅تصمیم گرفتیم تا جایی که میشه به خط خودی نزدیک بشیم،در جایی نه چندان دور از خط مقدم کنار تخت سنگی توقف کردیم. 🕐ساعت حدود یک نیمه شب بود،می بایست تا ساعت 3که زمان برگشتمون بود صبر می کردیم،دیگه از منطقه خطر دور شده بودیم که عراقی‌ها تازه شروع به منور زدن روی محور کردن.احتمالا داشتن منطقه رو برای گشتی ها روشن می کردن. 🚫با اینکه روی تخت سنگ استراحت می کردیم مراقب اطراف وسمت عراقی‌ها بودیم.حمید به من گفت:شما منتظر باشین من میرم نزدیک خط ،شاید بتونم ارتشی هاروبا خبر کنم. 🚫حسین وقتی اینو شنید مانع رفتن حمید شد،بعد لحظاتی حمید کنارم نشست وبه آرامی گفت:عباس توسر حسین رو گرم کن و مواظب باش نفهمه تا من بروم. 🚫گفتم:حمید نرو خطرناکه ممکنه ارتشی ها اشتباهی به رگبارت ببندن، خب حقم دارن،صبر کن باهم میریم.گفت:نمیشه صبر کرد،همینطور از بچه‌ها خون میره،ممکنه عراقی ها هم هرلحظه سر برسن.گفتم:من نمی دونم ولی حسین ناراحت میشه. 🔴این زمزمه آهسته رو حسین شنید.تا حمید خواست چیزی بگه،یه مرتبه بلند شد وایستاد.حرف که نمی تونست بزنه با دست جلوی حمید رو گرفت واشاره کرد که نباید بره. 🕒حدود دوساعت روی تخت سنگ نشستیم.نزدیکی های ساعت 3بود که حسین بلند شد واشاره کردراه بیفتیم.دیگه مشکلی نبود،ونیروهای خودی انتظارمون رو می کشیدن. ✅به خط که رسیدیم کلمه رمز رو گفتیم و وارد شدیم،بلافاصله سوار ماشین شده وبه طرف مقر خودمان حرکت کردیم. ✔️به روایت عباس طرماحی 🔻 🌷 ...