eitaa logo
🌸 آخرین خورشید ولایت 🌸
197 دنبال‌کننده
2.4هزار عکس
1.5هزار ویدیو
33 فایل
🔸بی اذن توهرگز عددی صد نشود بر هرکه نظر کنی دگر بد نشود 🔹زهرا، تو دعا کن که بیاید مهدی زیرا تو اگر دعا کنی، رد نشود اَلَّلهُم‌عجِّل‌‌لِوَلیِڪَ‌‌الفرَج کانال شهدایی ما: @shohaday_110 خادم کانال: @abasaleh_almahdi313 تبادلات : @La_15h
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹🔹🔷🔹💙🔹🔷🔹🔹 🌀اگرکسی گره‌ای دارد¿¡ وتوراهش رامیدانی سکوت نکن😶 🔵اگردستت به جایی میرسدکاری کن... 🔷معجزه‌ی زندگی دیگران باش🔷 😊بی شک فرد دیگری 💙 معجزه زندگی توخواهد بود. 🌺🍃 @Akharinkhorshid
خبری بزرگ در راه است... #همه_حواسشان_را_جمع_کنند #فتنه_اکبر #فــــــــــــــــــــــــــــــــــتنه_اکبر ➖➖➖➖ ✅ @Akharinkhorshid
💓 #سلام_آقای_من💓 🍃🌸من چه میخواهم از این عمر ؛ 🌸🍃اگر یک روزی قدمت بر سر این دیده تر بنشیند 😭 پدر مهربانم #العجل😔💕 🌹تعجیل درفرج #پنج صلوات🌹 @Akharinkhorshid
پنجشنبہ ڪہ میشود✨ مے‌رویم تاخالے شویم پنجشنبہ حڪایتےدیگر دارد؛ ازفراق و دلتنگے مے‌توان عبورڪردازمیان تمام خاطره‌ها ولبخندها مے‌توان باسبدے از نور💫 یاد آنهایے بود ڪہ در آسمان خانه دارند😔 #فاتحه و #صلوات 🌺🍃 @Akharinkhorshid
با خیال رخ زیبای تو ای راحت جان فارغ از دیدن روی دگرانیم هنوز تا که تو کی برسی زین سفر دور و دراز حیف و صد حیف که از بی خبرانیم هنوز #سلام_امام_زمانم 💕 #اللهم‌عجل‌الولیک‌الفرج @Akharinkhorshid
🏮 آزاده باش... قیمتی خواهی شد... آنقدر قیمتی که خداوند خریدارت شود آن هم به بالاترین قیمت؛ یعنی «ولایت» سلمانش را با «مِنّا اهلَ البِیت» خرید حُرَّش را با «حَلَّت بفِنائِک» و یقین بدان تو را با «انتظار» خواهد خرید و چه مقامیست این ... @Akharinkhorshid
امام زمانت رو به چی میفروشی؟.mp3
1.48M
🔹امام زمانت رو به چی میفروشی؟ ‼️پیشنهادویژه دانلود‼️ 🎤 خطیب استاد 👌 ♻️ ♻️ ✼═══┅🔶🍁┅═══✼ @Akharinkhorshid
#سلام_آقای_من💔💔 هرگز بجز دو پای گریزان نداشتیم جز حرف و ادعای فراوان نداشتیم این یک حقیقت است چرا مخفیش کنیم ما بهر انتظار شما جان نداشتیم #العجل یا صاحب الزمان😔 🌹تعجیل درفرج #پنج صلوات🌹 @Akharinkhorshid
🔹 باد نسبتا شدیدی از یک ساعت قبل شروع به وزیدن کرده بود، زوزه وحشتناک باد در فضای سرد و خاموش آنجا طنین می افکند، خود را در جاده ای تاریک و وحشتناک تنها میدید، گویی گم شده بود... 🔘 از کناره های این جاده بی انتها که چشم به سختی قادر به تشخیص آن بود، بوی خون به مشام میرسید، چشمانش را دائم باز و بسته میکرد، شاید بتواند چیزی ببیند. اشکهایش بی اختیار جاری بود و احساس میکرد کالبُدش ظرفیت این همه مصیبت را ندارد، به دنبال کسی سرگردان در میان تاریکی پیش می رفت. 🔸 کنار یکی از جنازه ها بی اختیار زانو زد، سعی می کرد خونهای روی صورت او را پاک کند اما دستهایش یخ زده بود، دلش گواهی میداد که خودش است، او را در آغوش گرفت و به سینه چسباند. صدای هق هق گریه اش سکوت مرگبار آنجا را میشکست ، اسمی را فریاد می زد که برای خودش هم تا آن لحظه آشنا نبود. در حالت در ماندگی و بی پناهی بر زمین سرد و نمناک زانو زده بود که شعاع نوری از دور دستها تابیدن گرفت. 🔺 ترسیده بود، اما ترسی همراه با بُهت و حیرت! خداوند و عیسی مسیح را زیر لب صدا میزد، نفسهایش به شماره افتاده بود، لحظه ای بعد متوجه شد که دستی به طرفش دراز شده، همان مرد نورانی، با خودش گفت: یعنی او عیسی مسیح است؟ محبت و اطمینان عظیمی در دلش نسبت به آن مرد احساس کرد، ناخودآگاه دستش را دراز کرد... و با صدای بر هم خوردن درب های پنجره از خواب پرید... 📚 رمان تالیف آمنه پازوکی 🔄 با ادموند همراه باشید تا ابعاد جدید و جذابی از این زندگی عجیب روشن‌ شود... ۱ @Akharinkhorshid
چیکار کنم شراب نخورم؟.mp3
2.93M
‼️سوال جوان از‌استاددانشمند ❓چیکار کنم دیگه مشروب نخورم؟؟؟🤔 👆 جواب شنیدنی وزیبااستادبه‌این جوان 🎤 خطیب استاد 👌 ♻️ @Akharinkhorshid