📱#ویژه_استوری
📜#روایتی_خواندنی👇🏻
سعید، دربان متوکل...
مامور شده بود
شبانه، خانهات را غارت کند!
به خانه که رسید...
نردبان گذاشت
روی بام خانه رفت و در تاریکی...
دنبال جای پا گشت تا از بام...
پایین بیاید.
کسی به اسم صدایش زد!
صدای مهربان تو بود.❤️
گفتی: سعید! تاریک است...
صبر کن برایت چراغ بیاورم.
برداشتى از زندگى امامدهمشيعيان
امام علىالنقىالهادى(عليهمالسلام)
✍کمپین خبری_تحلیلی «بدون روتوش» | عضو شوید👇
🆔 @AkhbarBrotoush