اخباروحوادث(بدون روتوش)📡
نجف که رسیدیم، برای اسکان خواستیم به منزل هر ساله بریم؛ وقتی رفتیم دیدیم اونجا زائر زودتر از ما اوم
نجف که رسیدیم، برای اسکان خواستیم به منزل هر ساله بریم؛ وقتی رفتیم دیدیم اونجا زائر زودتر از ما اومدن و جا رو گرفته بودن😩
چندین ساعت تو ماشین بودیم تا رسیدیم نجف. بعدشم یکساعتی پیادهروی کرده بودیم و حسابی خسته بودیم🥴
از فرط خستگی، ناامیدانه توی گرما نشستیم
یهو صدای ماشین کپسولی شنیدیم (عراق چون هنوز خونههاش گازکشی نشده، بالاجبار از کپسول استفاده میکنن. جالبه بدونین این ماشینا در کل کشور عراق از یک موزیک واحد استفاده میکنن. راستی قدر کشور خودمونو بدونیم رفقا. کوچکترین و دور افتادهترین روستاهای ما هم از نعمت گاز برخوردارن)
و همزمان خانمی مسن از درب یک خونه خارج شد. کمکش دادیم و کپسول خالی رو تحویل ماشین کپسولی دادیم و کپسول پُر را بردیم خونشون.😎
شاید خدا میخواست که این اتفاق بیفته و ما بواسطهی همون خانم، محل اسکانمون هم جور بشه😍
اگه گفتین چطوری؟!😇
و اما ماجرای پیدا شدنِ سروکلهی ماشین کپسولی:
در حالی که خسته و کوفته بودیم، تو اون گرما رو زمین افتاده بودیم و لم داده بودیم.
یکی از رفقا گفت: خدایا! به حق فلانی (یکی از اعضای مجموعه) که #کربلا_اولی است، یه جایی برامون جور کن🤲
شاید باورتون نشه ولی به دو دقیقه نکشید سروکلهی ماشین کپسولی پیدا شد که داستانشو بالا براتون گفتم.
کپسولشو که جابجا کردیم، اون خانم مسن عراقی از ما پرسید: چیزی خوردین؟ مکان دارین؟ آب میخواین؟
ما هم که خداخواسته😁
رفت خونه هم آب تگری آورد؛ هم خونهی همسایشون بهمون اسکان داد؛ و هم غذای دلچسبی خوردیم😋
دوتا نکتهی کوتاه میخوام براتون بگم رفقا:
۱_ سعی کنین هر سال که میاین اربعین، هر جور شده یه #کربلا_اولی با خودتون بیارین. برکتهای زیادی از این کار دیدم.
۲_ وقتی میایم اربعین، فقط مصرفکننده نباشیم. گاهی با یه کار کوچیک (مثل کمک برا تعویض کپسول که ما انجام دادیم) کلی حس خوب و #صمیمیت بین دو ملت (ایران و عراق)، ایجاد و عمیق میکنه. این نکتهی مهمیه و ازش غافل نشیم.
خلاصه به #خانه_پدری رسیدیم🥰
ما به کربلا نمیرویم، ما به کربلا برمیگردیم💔
#لحظه_به_لحظه_آرشیوی
#گزارش_سفر_اربعین_۱۴۰۳
✍#بدون_روتوش(ایتا)👇
🆔 @AkhbarBrotoush
✍بدون روتوش (واتساپ)👇
📲https://chat.whatsapp.com/KiONTGH9HXa85GsLSTmDot