6.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
"دوست ناباب، وراثت پاک را از بین می برد!"
🔘 حجت الاسلام و المسلمین #تراشیون
✳️ @Akhlagh_Et
💎سوالش را که پرسید
امام جواد علیه السلام گریهاش گرفت.
آن هم چه گریهای!
تعجب کرد.
با خودش گفت: مگر چه پرسیدم؟
پرسیده بود:
بعد از نوهی شما (امام عسکری علیه السلام)، چه کسی قرار است امام شود؟
🔹️امام که آرام شد، فرمود:
بعد از او امامت میرسد به پسرش، قائم منتظَر.
پرسید: قائم؟!
چرا به او قائم میگویند؟
فرمود: چون وقتی قیام میکند که یادش در بین مردم مرده است!...
دوباره پرسید:
چرا به او منتظر میگویند؟
💎فرمود: چون او غایب خواهد شد؛
غیبتش هم طولانی خواهد بود.
فقط اهل اخلاص هستند که منتظرش خواهند ماند.
اما آنها که اهل تردیدند وجودش را منکر میشوند.
آنها هم که اهل انکار هستند یادش را مسخره میکنند...
📘 برگرفته از کمال الدین، ج ۲، ص ۳۷۸
✳️ @Akhlagh_Et
13.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 نماهنگ | جواد الأوصیاء
#آیت_الله_العظمی_خامنه_ای_مدظله_العالی
:
زندگی امام جواد علیهالسّلام هم الگوست. امام جواد علیهالسّلام - امامی با آن همه مقامات، با آن همه عظمت در بیستوپنج سالگی از دنیا رفت...
✳️ @Akhlagh_Et
13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 حکایتی از توسل به امام جواد عليهالسّلام
👤از زبان شهید هاشمی نژاد
✳️ @Akhlagh_Et
5.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 گلایه یک مادر بعد از مرگ، از فرزند
🎤 استاد #عالی
✳️ @Akhlagh_Et
@RozeKhanegeeروضه خانگی - امام جواد(ع) - 1568.mp3
زمان:
حجم:
9.88M
🎙تو مجتبای خانهی موسی بن جعفری...
🔻روضه امام جواد(ع)
🔻روضه حضرت علی اکبر(ع)
👤حجت الاسلام سید محمدحسین تقوی
✳️ @Akhlagh_Et
4.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔹 حال و هوای مردم آخرالزمان
آیت الله #ناصری ره
✳️ @Akhlagh_Et
7.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 "مسألهی نقش ابزارها و واسطهها در رسیدن به خدا"
دقایقی پای کرسی اخلاق
🔸 قسمتی از بیانات استاد #فقیهی در جلسه درس اخلاق
✳️ @Akhlagh_Et
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم
ازامام محمدباقرع نقل شده كه فرمود: دربني اسرائيل عابدي بودكه به هركاري دست مي زدزيان مي ديد،راه تحصيل معاش برايش كاملابسته شده بود،تامدتي هسمرش مخارج اوراتامين مي كردتااين كه اموال همسرش نيزتمام گشت وچون سخت درمانده شدندعابدكلاف ريسماني كه تنها موجودي آنان بودبرداشته به بازاررفت كه بافروش آن غذايي تهيه كندولي چون كسي ازوي نخريدكناردريارفت كه پس ازآب تني به خانه برگردددرآنجاصيادي راديدكه ماهي فاسدي راصيدكرده است به اوگفت :اين ماهي رابه من بفروش و درعوض اين كلاف رابگيركه به دردام تومي خورد .
صيادپذيرفت كلاف راگرفت وماهي رابه اوداد،عابدبه خانه آمدوآن رابه همسرش دادكه طبخ نمايد وقتي همسراوشكم ماهي راشكافت درآن مرواريدبزرگي رايافت ،عابدآن رابه بازاربردوبه 20هزاردرهم فروخت ،هنگامي كه پولهابابه خانه آوردسائلي درب منزلش آمده ،گفت :صدقه اي به من بدهيدتاخداوندبرشماترحم نمايد .
عابدده هزاردرهم ازپول مرواريدرابه سائل داد،همسرش گفت :سبحان الله تو نصف ثروت مارايكباره ازدست دادي ؟طولي نكشيدكه سائل بازگشت وآن ده هزاردرهم راپس داده گفت :خودشماآن رامصرف كنيدگوارايتان باد،من فرشته اي بودم كه خداوندمرافرستاده بودشماراآزمايش كندكه شماچگونه شكرگزارنعمت مي باشيدواكنون خداوندسپاسگذاري شماراپسنديد .
رياحين الشريعه ،جلد5،صفحه 186،به نقل ازحيوه القلوب مرحوم مجلسي ،جلداول
✳️ @Akhlagh_Et
ﷺ
اللّهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ لاَ تَأْخُذُهُ سِنَهٌ وَ لاَ نَوْمٌ لَّهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الأَرْضِ مَن ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ یَعْلَمُ مَا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَ لاَ یُحِیطُونَ بِشَیْءٍ مِّنْ عِلْمِهِ إِلاَّ بِمَا شَاء وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّمَاوَاتِ وَ الأَرْضَ وَ لاَ یَۆُودُهُ حِفْظُهُمَا وَ هُوَ الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ
لاَ إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ قَد تَّبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَ یُۆْمِن بِاللّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَهِ الْوُثْقَیَ لاَ انفِصَامَ لَهَا وَاللّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ
اللّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُواْ یُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَی النُّوُرِ وَالَّذِینَ کَفَرُواْ أَوْلِیَآۆُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلَی الظُّلُمَاتِ أُوْلَئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ .
#متن_خاطره
🌷عملیات بیتالمقدس تمام شد.خبر داشتم شهید شده. به دنبال جنازهاش گشتم و پیدایش کردم. چفیه خونی دور گردنش بود. ترکش به فک و صورتش خورده بود. حرفهایش چند دقیقه قبل از خداحافظی یادم آمد و بیاختیار اشکهایم سرازیر شد. علی چفیهاش را پهن کرد. نان و غذایمان را گذاشتیم روی آن لقمه اول و دوم را برداشتیم که یکی از بچهها آمد و گفت: علی! بلند شو بریم. علی غذایش را گذاشت و سریع بلند شد. انگار دنبال چیزی بود که گفتم: چفیه ات رو لازم داری؟ اشکالی نداره، بیا چفیه من رو بگیر. راضی نشد. اصرار کردم با دلخوری گفت: واسه چی اصرار میکنی؟! اگه من شهید شم، چفیه ات خونی میشه، نمیتونم بهت پس بدم. ازش دلگیر شدم. از پشت، سرم را گرفت و گردنم را بوسید. گفت: خداحافظ رفیق! در نورد اهواز ماندیم و او رفت.
📚 شهید علی نیکوئی
⚘ شادی روح شهدا صلوات ⚘
✳️ @Akhlagh_Et