بزرگواری امام کاظم علیه السلام در برابر ناصبی
حدثني أحمد بن سعيد، قال: حدثنا يحيى: أن رجلا من آل عمر بن الخطاب كان يشتم علي بن أبي طالب إذا رأى موسى ابن جعفر، ويؤذيه إذا لقيه، فقال له بعض مواليه وشيعته: دعنا نقتله، فقال: لا
ثم مضى راكبا حتى قصده في مزرعة له فتواطأها بحماره، فصاح لا تدس زرعنا فلم يصغ إليه وأقبل حتى نزل عنده فجلس معه وجعل يضاحكه، وقال له: كم غرمت على زرعك هذا؟ قال: مائة درهم. قال: فكم ترجو أن تربح؟ قال: لا أدري. قال: إنما سألتك كم ترجو. قال مائة أخرى. قال: فأخرج ثلثمائة دينار فوهبها له فقام فقبل رأسه
فلما دخل المسجد بعد ذلك وثب العمري فسلم عليه وجعل يقول: الله أعلم حيث يجعل رسالته، فوثب أصحابه عليه وقالوا: ما هذا؟ فشاتمهم، وكان بعد ذلك كلما دخل موسى خرج يسلم عليه ويقوم له. فقال موسى لمن قال ذلك القول: أيما كان خيرا ما أردتم أو ما أردت (مقاتل الطالبیین، ص413-414؛ مشابه: الإرشاد، ج2، ص233؛ تاریخ بغداد، ج13، ص30).
ابوالفرج اصفهانی (د. 356ق) نقل میکند به سندش که مردی از خاندان عمر بن خطاب چون موسی بن جعفر (ع) را میدید، به علی بن ابیطالب (ع) ناسزا میگفت و چون با موسی بن جعفر (ع) دیدار میکرد، ایشان را آزار میداد. برخی از موالی و شیعیان حضرت به ایشان عرض کردند: بگذار او را بکشیم! موسی بن جعفر (ع) فرمود: نه!
سپس حضرت سوار بر مرکب رفت تا آنکه در پی دیدار با او در مزرعۀ او سوار بر الاغ وارد شد. آن عمری فریاد زد: کِشتمان را خراب نکن! حضرت به او توجه نکرد و رفت تا آنکه نزد او پیاده شد و همراه او نشست و با شوخی و مزاح کرد و بدو فرمود: چه قدر برای این کشتت خرج کردی؟ گفت: صد درهم. فرمود: خب چه قدر امید داری که سود کنی؟ گفت: نمیدانم. فرمود: تنها پرسیدم که چه قدر امید داری [نه اینکه چه قدر سود خواهی کرد]. گفت: صد درهم دیگر. پس امام سیصد درهم درآورد و به او داد. او برخاست و سر امام را بوسید.
وقتی پس از آن، امام وارد مسجد شد، عمری برخاست و به ایشان سلام کرد و شروع کرد به گفتن این آیه: «خدا بهتر میداند که رسالتش را کجا قرار دهد!». اطرافیان عمری به ایشان گفتند: این چه حالی است؟! عمری به آنها ناسزا گفت. پس از آن هرگاه موسی بن جعفر (ع) وارد میشد آن عمری بیرون میآمد و به ایشان سلام میکرد و در مقابل ایشان برمیخاست. پس موسی بن جعفر (ع) به کسانی که پیشتر گفته بودند بگذار او را بکشیم، فرمود: «کدامیک بهتر بود؟ آنچا شما خواسته بودید یا آنچه من خواستم؟».
@Al_Meerath
📗 اشعار جناب ابوطالب (ع)؛ شاهدی بر ایمان ایشان
الحسين بن محمد و محمد بن يحيى عن أحمد بن إسحاق عن بكر بن محمد الأزدي عن إسحاق بن جعفر عن أبيه ع قال: قيل له إنهم يزعمون أن أبا طالب كان كافرا فقال كذبوا كيف يكون كافرا و هو يقول:
أَ لَمْ تَعْلَمُوا أَنَّا وَجَدْنَا مُحَمَّداً ... نَبِيّاً كَمُوسَى خُطَّ فِي أَوَّلِ الْكُتُبِ [1]
و في حديث آخر: كيف يكون أبو طالب كافرا و هو يقول:
لَقَدْ عَلِمُوا أَنَّ ابْنَنَا لَا مُكَذَّبٌ ... لَدَيْنَا وَ لَا يعْبَأُ بِقِيلِ الْأَبَاطِلِ [2]
وَ أَبْيَضَ يُسْتَسْقَى الْغَمَامُ بِوَجْهِهِ ... ثِمَالُ الْيَتَامَى عِصْمَةٌ لِلْأَرَامِل [3] (الکافي، ج1، ص448).
نقل شده از اسحاق بن جعفر که به جعفر بن محمد (ص) گفته شد: آنها گمان میکنند که ابوطالب کافر بوده است. حضرت فرمود: دروغ میگویند! چگونه ممکن است او کافر باشد، در حالی که میگوید:
«مگر نمیدانید که ما محمد را پیامبری یافتیم مانند موسی که در کتابهای پیشین نوشته شده است».
و در حدیثی دیگر آمده است: چگونه ممکن است ابوطالب کافر باشد، در حالی که میگوید:
«همانا آنان میدانند که فرزند ما نزد ما متّهم به دروغ نیست و به سخنان باطل [که دربارۀ او گفته میشود] اعتنایی نمیشود»
«و او سپیدرویی است که با چهرهاش از خدا طلب باران میشود؛ پناهگاه یتیمان و حافظ بیوهزنان است».
1. این بیت را ابن اسحاق (د. 151ق) ضمن شعری از ابوطالب نقل کرده است: «ألم تعلموا أنا وجدنا محمدا … نبيا كموسى خط في أول الكتب» (السیر والمغازي، ت سهیل زکار، ص157؛ السیرة النبویة لابن هشام، ت مصطفی السقا، ج1، ص352).
2. این بیت را ابن اسحاق ضمن شعر بلندی از ابوطالب نقل کرده است: «لقد علموا أن ابننا لا مكذب … لدينا ولا يُعنَى بقول الأباطل» (السیرة النبویة، ج1، ص280).
3. این بیت را ابن اسحاق ضمن همان شعر بلند از ابوطالب نقل کرده است: «وأبيض يستسقى الغمام بوجهه … ثمال اليتامى عصمة للأرامل» (السیرة النبویة، ج1، ص276). این بیت چنان مشهور بوده که گفته شده فاطمه دختر پیامبر (ص) (أنساب الأشراف، ط الفکر، ج2، ص226؛ التعازي للمبرد، ص224-225؛ الإرشاد، ج1، ص186-187)، عائشه بنت ابیبکر (فضائل القرآن لأبي عبید، ص312-313؛ الطبقات الکبیر، ط الخانجي، ج3، ص181)، و عبدالله بن عمر (صحیح البخاري، ط التأصیل، ج2، ص81-82) به این شعر تمثّل کردهاند. همچنین نقل شده که پیامبر (ص) در زمانی که به دعای ایشان باران آمد، فرمود: «لله أبو طالب؛ لو کان حیّاً قرّت عیناه! من ینشدنا قوله؟» آنگاه امیرالمؤمنین (ع) شعری را که سرآغازش این بیت بود، خواند (تعلیق من أمالي ابن درید، ص100).
@Al_Meerath
هدایت شده از میراث امامان
📗 خدا داناتر است که رسالت خویش را کجا نهد
هشام بن اسماعیل مخزومی والی مدینه از طرف عبدالملک بن مروان (د. 86ق) در سالهای 82 تا 86ق بوده است. او در روزگاری که والی مدینه بود، امام سجاد (ع) را بسیار آزار میداد. با مرگ عبدالملک، پسر او ولید به حکومت رسید و هشام را برکنار کرد و او را در برابر مردم گذاشت تا مردم با او تسویهٔ حساب کنند! در این میان، برخورد شگفت و کریمانهٔ امام سجاد (ع) با او در نقلهای کهنی بازتاب یافته است:
أخبرنا محمد بن عمر قال: حدثنى ابن أبي سبرة عن سالم مولى أبي جعفر قال: كان هشام بن إسماعيل يؤذى على بن حسين وأهل بيته، يخطب بذلك على المنبر. وينال من علي، رحمه الله، فلما ولى الوليد بن عبد الملك عزله وأمر به أن يوقف للناس، قال فكان يقول: لا والله ما كان أحد من الناس أهم إلي من علي بن حسين، كنت أقول رجل صالح يسمع قوله، فوقف للناس. قال فجمع علي بن حسين ولده وحامته ونهاهم عن التعرض. قال وغدا علي بن حسين مارا لحاجة فما عرض له، قال فناداه هشام بن إسماعيل «الله أعلم حيث يجعل رسالته»
(الطبقات لابن سعد، ج7، ص218).
ابوبکر بن عبدالله ابن ابیسبره (د. 162ق) نقل میکند از سالم مولی ابیجعفر که گفت: هشام بن اسماعیل، علی بن الحسین (ع) و خاندان او را آزار میداد و بر روی منبر خطبهای میگفت که او را آزار دهد و به علی [بن ابیطالب] -رحمه الله- دشنام میداد. هنگامی که ولید بن عبدالملک والی شد، او را عزل کرد و دستور داد که دربرابر مردمان [بسته شود] و نگاه داشته شود. هشام میگفت: به خدا هیچیک از مردمان بیشتر از علی بن الحسین برایم نگرانکننده نیست. بر آن بودم که او مردی صالح است که اگر سعایت کند، نظرش را میپذیرند. علی بن الحسین (ع) فرزندان و خویشانش را جمع کرد و آنان را نهی کرد از اینکه متعرّض هشام شوند. علی بن الحسین (ع) برای کاری بامداد از آنجا عبور کرد، ولی به او رو نکرد. هشام بن اسماعیل او را ندا داد: «خدا داناتر است که رسالت خویش را در کجا نهد!».
أخبرنا محمد بن عمر قال: حدثنى ابن أبى سبرة عن عبد الله بن علي بن حسين قال: لما عزل هشام بن إسماعيل نهانا أن ننال منه ما نكره فإذا أبي قد جمعنا فقال: إن هذا الرجل قد عزل وقد أمر بوقفه للناس، فلا يتعرضن له أحد منكم. فقلت: يا أبت ولم؟ والله إن أثره عندنا لسيئ وما كنا نطلب إلا مثل هذا اليوم. قال: يا بني نكله إلى الله. فوالله ما عرض له أحد من آل حسين بحرف حتى تصرم أمره
(الطبقات لابن سعد، ج7، ص218).
ابن ابیسبره از عبدالله پسر علی بن الحسین (ع) روایت میکند که گفت: هنگامی که هشام بن اسماعیل عزل شد، [علی بن الحسین] ما را نهی کرد از اینکه به او چیزی بگوییم که خوش ندارد. پدرم ما را جمع کرد و گفت: «این مرد عزل شده و دستور داده شده که پیش روی مردمان نگاه داشته شود. هیچیک از شما متعرّض او نشود!». گفتم: «ای پدر! برای چه؟ به خدا که پیشینۀ او نزد ما بد بود و ما فقط دنبال چنین روزی بودیم!». پدرم فرمود: «پسرکم! او را به خدا واگذار میکنیم». به خدا هیچ کسی از خاندن حسین (ع) با سخنی متعرّض او نشد تا آنکه او را رها کردند.
أخبرنا أبو غالب وأبو عبد الله ابنا البنا قالا أنا أبو الحسين بن الآبنوسي أنا أبو الطيب عثمان بن عمرو بن المنتاب نا يحيى بن محمد بن صاعد نا الحسين بن الحسن أنا ابن المبارك أنا معمر قال كان هشام بن إسماعيل عزل ووقف للناس بالمدينة فمر به علي بن الحسين فأرسل إليه استعن بنا على من شئت فقال هشام «الله أعلم حيث يجعل رسالاته» وقد كان ناله أو بعض أهله بشئ يكرهه إذا كان أميرا
(تاریخ دمشق، ج41، ص394).
نقل شده از عبدالله بن مبارک از معمر بن راشد (د. 153ق) که گفت: هشام بن اسماعیل عزل شد و در برابر مردم در مدینه نگاه داشته شد. علی بن الحسین از کنار او عبور کرد و کسی را فرستاد که به بگوید: «از ما در برابر هرکه خواستی، کمک بگیر». هشام گفت: «خدا داناتر است که رسالت خویش را در کجا نهد!». هشام [پیشتر] هنگامی که امیر بود به علی بن الحسین یا برخی از خاندان او دشنام میداد.
و روى الواقدي قال حدثني عبد الله بن محمد بن عمر بن علي قال: كان هشام بن إسماعيل يسيء جوارنا و لقي منه علي بن الحسين ع أذى شديدا فلما عزل أمر به الوليد أن يوقف للناس قال فمر به علي بن الحسين و قد وقف عند دار مروان قال فسلم عليه و كان علي بن الحسين ع قد تقدم إلى حامته ألا يعرض له أحد
(الإرشاد، ج2، ص147).
محمد بن عمر واقدی نقل میکند از عبدالله بن محمد بن عمر بن علی که گفت: هشام بن اسماعیل بد همسایهای برای ما بود! علی بن الحسین (ع) از او سخت آزار میدید. هنگامی که او عزل شد، ولید دستور داد که هشام برابر مردمان نگاه داشته شود. علی بن الحسین (ع) از کنار او عبور کرد در حالی که او را نزد خانۀ مروان نگه داشته بودند. بر او سلام کرد. علی بن الحسین (ع) پیشتر به خویشان خود گفته بود که هیچیک متعرّض هشام نشود!
@Al_Meerath
مخالفت اهل بیت (ع) با شیخین
قَالَ: وَحَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ الْمُبَارَكِ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْحَاقَ، قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ، فَقُلْتُ: عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ حَيْثُ وَلِيَ مِنْ أَمْرِ النَّاسِ مَا وَلِيَ، كَيْفَ صَنَعَ فِي سَهْمِ ذِي الْقُرْبَى؟ قَالَ: سَلَكَ بِهِ سَبِيلَ أَبِي بَكْرٍ وَعُمَرَ، قُلْتُ: وَكَيْفَ: وَأَنْتُمْ تَقُولُونَ مَا تَقُولُونَ؟ فَقَالَ: مَا كَانَ أَهْلُهُ يَصْدُرُونَ إِلَّا عَنْ رَأْيِهِ، قُلْتُ: فَمَا مَنَعَهُ؟ قَالَ: كَرِهَ وَاللَّهِ أَنْ يُدْعَى عَلَيْهِ خِلَافَ أَبِي بَكْرٍ وَعُمَرَ.
📚 الأموال للقاسم بن سلام، ص۴۱۶
محمد بن اسحاق گوید: از ابوجعفر محمد بن علی الباقر (ع) پرسیدم: علی بن ابی طالب (ع) هنگامی که حکومت را به دست گرفت، با سهم ذی القربی چه کرد؟ فرمود: در آن به روش ابوبکر و عمر رفتار کرد. گفتم: چطور در حالی که شما چیزهای دیگری میگویید؟! [یعنی مدعی سهم ذی القربی و غصب آن توسط خلفا هستید.] فرمود: خاندان او که جز از نظر او پیروی نمیکردند. [یعنی نظر ما درباره سهم ذی القربی، بر اساس نظر امیرالمؤمنین (ع) است.] گفتم: پس چه چیز او را بازداشت [که سهم ذی القربی را برگرداند]؟ گفت: به خدا سوگند خوش نداشت او را به مخالفت با ابوبکر و عمر متهم کنند.
این حدیث را جمعی از محمد بن اسحاق بن یسار (د. ۱۵۱ ق) روایت کردهاند:
۱. عبد الله بن المبارک (الأموال للقاسم بن سلام، ص۴۱۶)
۲. یزید بن زریع (تاريخ المدينة لابن شبة، ج۱، ص۲۱۷)
۳. اسماعیل بن علیة (الإبانة الكبرى لابن بطة ج۸، ص۳۷۱)
۴. احمد بن خالد الوهبی (السنن الكبرى للبيهقي، ج٦، ص٥٥٧)
۵. حماد بن زید (السنن الكبرى للبيهقي، ج٦، ص٥٥٧)
۶. هذیل بن حبیب
حدثنا عبيد الله قال: حدثني أبي قال: حدثنا الهذيل، عن محمد بن عبد الحق [تصحیف: اسحق] عن أبي جعفر محمد بن علي- عليه السلام- قال: قلت له: ما كان رأي علي- عليه السلام- في الخمس. قال: رأي أهل بيته. قال: قلت: فكيف لم يمضه على ذلك حين ولي؟ قال: كره أن يخالف أبا بكر وعمر (تفسیر مقاتل بن سلیمان، ج2، ص135).
۷. ابویوسف قاضی
قال: وأخبرني محمد بن إسحاق عن أبي جعفر قال قلت له: ما كان رأي علي رضي الله عنه في الخمس؟ قال: كان رأيه فيه رأي أهل بيته؛ ولكنه كره أن يخالف أبا بكر وعمر
(الخراج لأبي یوسف، ص30).
محمد عن أبي يوسف عن محمد بن إسحاق عن أبي جعفر قال: قلت: ما كان رأي علي بن أبي طالب في الخمس؟ قال: كان رأيه مثل رأي أهل بيته، ولكنه كره أن يخالف أبا بكر وعمر
(الأصل للشیباني، ت بوینوکالن، ج7، ص422).
۸. سفیان بن عیینه
قال فإن سفيان بن عيينة روى عن محمد بن إسحاق قال: سألت أبا جعفر محمد بن علي ما صنع علي رحمه الله في الخمس؟ فقال سلك به طريق أبي بكر وعمر وكان يكره أن يؤخذ عليه خلافهما
(الأم للشافعي، ج4، ص155).
این گزارش اهل سنت، به روشنی نگاه منفی اهل بیت (ع) به خلفا را نشان میدهد و ثابت میکند که دیدگاه شیعه در این مسأله برگرفته از اهل بیت (ع) است. همچنین نشان میدهد احادیثی از اهل سنت که میکوشند میان خلفا و اهل بیت (ع) آشتی برقرار کنند، ساختگی است.
برخی از نکات مهمی که از این روایت قابل استفاده است:
۱. نظر اهل بیت (ع) درباره سهم ذی القربی و مخالفتشان با ابوبکر و عمر مشهور بوده است.
۲. اهل بیت (ع) نظر خود را به امیرالمؤمنین (ع) مستند میکردند و تابع ایشان بودند.
۳. اهل بیت (ع) ملتزم به تقیه بودند و اعتقاد داشتند امیرالمؤمنین (ع) در زمان حکومت خود، از باب تقیه، با روش ابوبکر و عمر مخالفت نکردند.
#اهل_سنت
#حدیث
@Al_Meerath
💠 حجج پیدا و پنهان
حدثنا محمد بن الحسن بن أحمد بن الوليد رضي الله عنه عن محمد بن الحسن الصفار و سعد بن عبد الله و عبد الله بن جعفر الحميري عن أحمد بن محمد بن عيسى و إبراهيم بن هاشم جميعا عن عبد الرحمن بن أبي نجران عن عاصم بن حميد عن أبي حمزة الثمالي عن عبد الرحمن بن جندب الفزاري عن كميل بن زياد النخعي عن كميل بن زياد النخعي قال: أخذ أمير المؤمنين علي بن أبي طالب ع بيدي... اللَّهُمَّ بَلَى لَا تَخْلُو الْأَرْضُ مِنْ قَائِمٍ لِلَّهِ بِحُجَّةٍ إِمَّا ظَاهِراً مَشْهُوراً وَ إِمَّا خَائِفاً مَغْمُوراً، لِئَلَّا تَبْطُلَ حُجَجُ اللَّهِ وَ بَيِّنَاتُهُ، وَ كَمْ ذَا وَ أَيْنَ أُولَئِكَ؟ أُولَئِكَ وَ اللَّهِ الْأَقَلُّونَ عَدَداً وَ الْأَعْظَمُونَ عِنْدَ اللَّهِ قَدْراً، يَحْفَظُ اللَّهُ بِهِمْ حُجَجَهُ وَ بَيِّنَاتِهِ، حَتَّى يُودِعُوهَا نُظَرَاءَهُمْ وَ يَزْرَعُوهَا فِي قُلُوبِ أَشْبَاهِهِمْ؛ هَجَمَ بِهِمُ الْعِلْمُ عَلَى حَقِيقَةِ الْبَصِيرَةِ وَ بَاشَرُوا رُوحَ الْيَقِينِ وَ اسْتَلَانُوا مَا اسْتَوْعَرَهُ الْمُتْرَفُونَ وَ أَنِسُوا بِمَا اسْتَوْحَشَ مِنْهُ الْجَاهِلُونَ، وَ صَحِبُوا الدُّنْيَا بِأَبْدَانٍ أَرْوَاحُهَا مُعَلَّقَةٌ بِالْمَحَلِّ الْأَعْلَى؛ أُولَئِكَ خُلَفَاءُ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ وَ الدُّعَاةُ إِلَى دِينِهِ؛ آهِ آهِ، شَوْقاً إِلَى رُؤْيَتِهِمْ.
(كمال الدين و تمام النعمة، ج1، ص289-290)
از امیرالمومنین علیه السلام نقل شده که فرمود:
بلى زمين از حجّت برپاى خدا خالی نماند، يا پديدار و شناخته است و يا ترسان و پنهان از ديدههاست. تا حجّتهای خدا باطل نشود و نشانههايش از ميان نرود. اينان چندند، و كجایند؟ به خدا سوگند کمشمارند، و نزد خدا بزرگ مقدار. خدا حجتها و نشانههاى خود را به آنان نگاه مىدارد، تا به همانندهایشان بسپارند و در دلهاى نظیرانشان بكارند. دانش با نور حقيقتبينى بر آنان تافته و آنان روح يقين را دريافته و آنچه را ناز پروردگان دشوار ديدهاند آسان پذيرفته. و بدانچه نادانان از آن رميدهاند خو گرفتهاند. با تنهایی همنشين دنيايند که روحش به ملأ اعلى آویخته است. اينان خدا را در زمين او جانشينانند و مردم را به دين او مىخوانند. وه كه چه آرزومند ديدار آنانم.
📚 نمونه طرق از کمیل:
الغارات ط - الإسلامية، ج1، ص89 از أبو زكريا يحيى بن صالح الحريري؛ الكافي، ج1، ص335، 339 با دو سند از ابن محبوب عن هشام بن سالم عن أبي حمزة عن أبي إسحاق السبيعي؛ الغيبة للنعماني، ص25، 136-137 به همان سند و به طریق دیگر از ابن محبوب؛ الخصال، ج1، ص186 به طریقی نادر و غریب از مجاهد؛ كمال الدين و تمام النعمة، ج1، ص288-294 به 8 طریق از عاصم بن حمید از ابوحمزه از ابن جندب، 2 طریق از ابومخنف از ابن جندب و 2 طریق از فضیل بن خدیج (با واسطۀ ابومخنف و نصر بن مزاحم) و 1 طریق از ابی صالح. و در انتها افزوده: «ولهذا الحديث طرق كثيرة»
منابع زیدی:
مجموع الإمام القاسم الرسي، ص61؛ تيسير المطالب في أمالي أبي طالب، ص203 مسنداً از کلبی از ابو صالح؛ الأمالي الخميسية، شجرى جرجانى، ج1، ص88 مسنداً از عاصم؛ مناقب کوفی، ص94-96 به طریق دیگر از عاصم.
منابع عامی:
العقد الفريد، 2/ 82 مسنداً از ابومخنف؛ الجليس الصالح الكافي، ص584 دو طریق منقطع. حلية الأولياء وطبقات الأصفياء - ط السعادة، 1/ 79-80 به طریق دیگر از عاصم بن حمید.
در برخی طرق عامی و زیدی تعبیر «إِمَّا ظَاهِراً مَشْهُوراً وَ إِمَّا خَائِفاً مَغْمُوراً» نیامده است.
بحث مرتبط در رابطه با شواهد شهرت و استنادات گسترده به این روایت در منازعات از عصر حضور ائمه علیهم السلام: «نقش احادیث مشهور در شکلگیری باور شیعه به پیوستگی سلسلهٔ امامت»، ص97-102.
@Al_Meerath
نقش_احادیث_مشهور_در_باور_شیعه_به.pdf
428.8K
نقش احادیث مشهور در شکلگیری باور شیعه به پیوستگی سلسلهٔ امامت
✍️ رجایی، قندی، قندهاری
مجلهٔ امامت پژوهی
برخی روایات مشهور اسلامی در میراث حدیثی مسلمانان حاکی از آن است که در هر دورهای بیشک کسی در میان امت وجود دارد که حامل عادل علم دین و حافظ آن است؛ از اهلبیت و عترت پیامبر است و مایۀ هدایت امت ایشان است؛ امام حیّ زمان است و مردم موظف به شناسایی و بیعت با او هستند؛ بهپادارندۀ حجت خدا بر خلق است، چه مشهور باشد، چه ناشناس. از طرف دیگر، گزارشهای فرقهنگاران حاکی از آن است که شیعیان از ابتدا، معتقد بودهاند که زمین هیچگاه از وجود حجت و امامی که جانشین امام قبلی باشد، خالی نمیماند و سلسلۀ امامت پیوسته خواهد ماند. این اعتقاد به وجه افتراق شیعۀ امامیه با دیگر فرق اسلامی بدل گشته بود تا حدی که این اعتقاد را «نسق» و شیعیان امامی را «اهل نسق» میخواندند. در این پژوهش، با بررسی تاریخ فکر شیعۀ امامیه، نقش احادیث مذکور را در شکلگیری این باور و وفاداری آنان را به آن احادیث نشان میدهیم.
@Al_Meerath
هدایت شده از میراث امامان
پاداش زیارت امام حسین (ع) در نیمهٔ شعبان
حدثني محمد بن عبد الله بن جعفر الحميري عن أبيه عن يعقوب بن يزيد عن محمد بن أبي عمير عن زيد الشحام عن أبي عبد الله ع قال: من زار قبر الحسين ع في النصف من شعبان غفر الله له ما تقدم من ذنبه و ما تأخر (کامل الزیارات، ص181).
نقل شده که امام صادق علیه السلام فرمود: هر کس زیارت کند قبر حسین را در نیمهٔ شعبان، خداوند گناهان متقدم و متأخر او را بیامرزد.
@Al_Meerath
📗 امامت اهل بیت (ع) در نامهٔ امام حسین (ع) به اهل بصره
قبضه الله إلیه... وکنّا أهلَه وأولیاءه وأوصیاءه وورثته وأحقّ الناس بمقامه في الناس
خدا [روح] پیامبر (ص) را به سوی خود گرفت؛ در حالی که... ما اهل پیامبر (ص) و اولیاء او و اوصیاء او و وارثان او و شایستهترین مردم به جایگاه پیامبر (ص) در میان مردم بودیم.
تاریخ الطبري، ج۵، ص۳۵۷
@Al_Meerath
📘 رحمت خدا بر علی ابن بابویه
حَدَّثَنَا أَبُو اَلْحُسَيْنِ صَالِحُ بْنُ شُعَيْبٍ اَلطَّالَقَانِيُّ رَضِيَ اَللهُ عَنْهُ فِي ذِي اَلْقَعْدَةِ سَنَةَ تِسْعٍ وَ ثَلاَثِينَ وَ ثَلاَثِمِائَةٍ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو عَبْدِ اَللهِ أَحْمَدُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ مَخْلَدٍ قَالَ: حَضَرْتُ بَغْدَادَ عِنْدَ اَلْمَشَايِخِ رَضِيَ اَللهُ عَنْهُمْ فَقَالَ اَلشَّيْخُ أَبُو اَلْحَسَنِ عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ اَلسَّمُرِيُّ قَدَّسَ اَللهُ رُوحَهُ اِبْتِدَاءً مِنْهُ رَحِمَ اَللهُ عَلِيَّ بْنَ اَلْحُسَيْنِ بْنِ مُوسَى بْنِ بَابَوَيْهِ اَلْقُمِّيَّ قَالَ فَكَتَبَ اَلْمَشَايِخُ تَارِيخَ ذَلِكَ اَلْيَوْمِ فَوَرَدَ اَلْخَبَرُ أَنَّهُ تُوُفِّيَ ذَلِكَ اَلْيَوْمِ وَ مَضَى أَبُو اَلْحَسَنِ اَلسَّمُرِيُّ رَضِيَ اَللهُ عَنْهُ بَعْدَ ذَلِكَ فِي اَلنِّصْفِ مِنْ شَعْبَانَ سَنَةَ ثَمَانٍ وَ عِشْرِينَ وَ ثَلاَثِمِائَةٍ
(کمال الدین، ج2، ص503).
نقل شده از احمد بن ابراهیم بن مخلد که گفت: بغداد نزد مشایخ امامیه -رضی الله عنهم- رفتم. شیخ ابوالحسن علی بن محمد سَمُری -قَدَّسَ اللهُ روحَه- [وکیل چهارم صاحب الأمر علیه السلام] بدون اینکه بحثی دربارهٔ علی ابن بابویه باشد، گفت: «خدا، علی بن حسین بن موسی بن بابویه قمی را رحمت کند!». پس مشایخ تاریخ آن روز را نوشتند و بعداً خبر [به بغداد] رسید که علی ابن بابویه در آن همان روز از دنیا رفت. پس از این نیز، ابوالحسن سمری -رضی الله عنه- در نیمهٔ شعبان سال 328 [صح: 329] از دنیا رفت.
وَ أَخْبَرَنِي جَمَاعَةٌ عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ اَلْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ بَابَوَيْهِ اَلْقُمِّيِّ قَالَ حَدَّثَنِي جَمَاعَةٌ مِنْ أَهْلِ قُمَّ مِنْهُمْ عَلِيُّ بْنُ بَابَوَيْهِ قَالَ حَدَّثَنِي جَمَاعَةٌ مِنْ أَهْلِ قُمَّ مِنْهُمْ عَلِيُّ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ عِمْرَانَ اَلصَّفَّارُ وَ قَرِيبُهُ عَلَوِيَّةُ اَلصَّفَّارُ وَ اَلْحُسَيْنُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ إِدْرِيسَ رَحِمَهُمُ اَللَّهُ قَالُوا: حَضَرْنَا بَغْدَادَ فِي اَلسَّنَةِ اَلَّتِي تُوُفِّيَ فِيهَا أَبِي عَلِيُّ بْنُ اَلْحُسَيْنِ بْنِ مُوسَى بْنِ بَابَوَيْهِ وَ كَانَ أَبُو اَلْحَسَنِ عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ اَلسَّمُرِيُّ قُدِّسَ سِرُّهُ يَسْأَلُنَا كُلَّ قَرِيبٍ عَنْ خَبَرِ عَلِيِّ بْنِ اَلْحُسَيْنِ رَحِمَهُ اَللَّهُ. فَنَقُولُ قَدْ وَرَدَ اَلْكِتَابُ بِاسْتِقْلاَلِهِ حَتَّى كَانَ اَلْيَوْمُ اَلَّذِي قُبِضَ فِيهِ فَسَأَلَنَا عَنْهُ فَذَكَرْنَا لَهُ مِثْلَ ذَلِكَ. فَقَالَ [لَنَا] آجَرَكُمُ اَللَّهُ فِي عَلِيِّ بْنِ اَلْحُسَيْنِ فَقَدْ قُبِضَ فِي هَذِهِ اَلسَّاعَةِ. قَالُوا فَأَثْبَتْنَا تَارِيخَ اَلسَّاعَةِ وَ اَلْيَوْمِ وَ اَلشَّهْرِ فَلَمَّا كَانَ بَعْدَ سَبْعَةَ عَشَرَ يَوْماً أَوْ ثَمَانِيَةَ عَشَرَ يَوْماً وَرَدَ اَلْخَبَرُ أَنَّهُ قُبِضَ فِي تِلْكَ اَلسَّاعَةِ اَلَّتِي ذَكَرَهَا اَلشَّيْخُ أَبُو اَلْحَسَنِ قُدِّسَ سِرُّهُ
(الغیبة للطوسي، ص395-396).
نقل شده که گروهی از اهل قم گفتند: در سالی که علی بن حسین بن موسی بن بابویه در آن درگذشت در بغداد حضور داشتیم. در آن زمان، ابوالحسن علی بن محمد سمری -قُدِّس سرُّه- هر از چند گاهی از ما درباره حال علی بن الحسین -رحمه الله- میپرسید. ما نیز میگفتیم: نامهای رسیده که نشان از سلامت او دارد. تا آنکه روزی فرا رسید که او در همان روز از دنیا رفت. آن روز، ابوالحسن سمری از ما درباره حال او پرسید و ما همان پاسخ را به او دادیم. او به ما گفت: «خداوند به شما در مصیبت علی بن الحسین اجر دهد، چرا که او در همین ساعت وفات یافت». ما تاریخ ساعت، روز و ماه را ثبت کردیم، و پس از هفده یا هجده روز، خبر رسید که او دقیقاً در همان ساعتی که شیخ ابوالحسن سمری آن را ذکر کرده بود، از دنیا رفته است.
وقال جماعة من أصحابنا: سمعنا أصحابنا يقولون: كنا عند أبي الحسن علي بن محمد السمري رحمه الله فقال: «رحم الله علي بن الحسين (حسين) بن بابويه». فقيل له: «هو حي»، فقال: «إنه مات في يومنا هذا». فكتب اليوم، فجاء الخبر بأنه مات فيه
(رجال النجاشي، ص262).
ابوالعباس نجاشی گوید: جماعتی از اصحاب ما گفتند: شنیدیم که اصحاب ما میگویند: ما نزد ابوالحسن علی بن محمد سمری -رحمه الله- بودیم که گفت: «خدا علی بن حسین ابن بابویه را رحمت کند!». گفته شد: او زنده است! سمری گفت: «او همین امروز از دنیا رفت». پس خبر رسید که او آن روز از دنیا رفت.
@Al_Meerath
هدایت شده از میراث امامان
خدا را امری است که خود میرساند
حَدَّثَنَا أَبُو مُحَمَّدٍ الْحَسَنُ بْنُ أَحْمَدَ الْمُكَتِّبُ قَالَ: كُنْتُ بِمَدِينَةِ السَّلَامِ فِي السَّنَةِ الَّتِي تُوُفِّيَ فِيهَا الشَّيْخُ عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ السَّمُرِيُّ قَدَّسَ اللَّهُ رُوحَهُ فَحَضَرْتُهُ قَبْلَ وَفَاتِهِ بِأَيَّامٍ فَأَخْرَجَ إِلَى النَّاسِ تَوْقِيعاً نُسْخَتُهُ:
بسم الله الرحمن الرحيم- يَا عَلِيَّ بْنَ مُحَمَّدٍ السَّمُرِيَّ أَعْظَمَ اللَّهُ أَجْرَ إِخْوَانِكَ فِيكَ فَإِنَّكَ مَيِّتٌ مَا بَيْنَكَ وَ بَيْنَ سِتَّةِ أَيَّامٍ فَاجْمَعْ أَمْرَكَ وَ لَا تُوصِ إِلَى أَحَدٍ يَقُومُ مَقَامَكَ بَعْدَ وَفَاتِكَ فَقَدْ وَقَعَتِ الْغَيْبَةُ الثَّانِيَةُ[/التامة] فَلَا ظُهُورَ إِلَّا بَعْدَ إِذْنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ ذَلِكَ بَعْدَ طُولِ الْأَمَدِ وَ قَسْوَةِ الْقُلُوبِ وَ امْتِلَاءِ الْأَرْضِ جَوْراً وَ سَيَأْتِي شِيعَتِي مَنْ يَدَّعِي الْمُشَاهَدَةَ أَلَا فَمَنِ ادَّعَى الْمُشَاهَدَةَ قَبْلَ خُرُوجِ السُّفْيَانِيِّ وَ الصَّيْحَةِ فَهُوَ كَاذِبٌ مُفْتَرٍ وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِيِّ الْعَظِيمِ.
قَالَ فَنَسَخْنَا هَذَا التَّوْقِيعَ وَ خَرَجْنَا مِنْ عِنْدِهِ فَلَمَّا كَانَ الْيَوْمُ السَّادِسُ عُدْنَا إِلَيْهِ وَ هُوَ يَجُودُ بِنَفْسِهِ فَقِيلَ لَهُ مَنْ وَصِيُّكَ مِنْ بَعْدِكَ فَقَالَ لِلَّهِ أَمْرٌ هُوَ بَالِغُهُ وَ مَضَى رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ فَهَذَا آخِرُ كَلَامٍ سُمِعَ مِنْهُ (کمال الدین، ج2، ص516).
شیخ صدوق نقل میکند از ابومحمد حسن بن احمد مکتّب که گفت: در سالی که شیخ علی بن محمد سَمُری -قدّس اللهُ روحَه- [وکیل چهارم صاحب الزمان علیه السلام] از دنیا رفت، در بغداد بودم. چند روزی پیش از وفات سمری، نزد او رفتم. توقیعی برای مردم [از نزد صاحب الزمان علیه السلام] آورد که در آن نوشته شده بود:
بسم الله الرحمن الرحیم. ای علی بن محمد سمری! خداوند اجر برادرانت را در [مصیبتِ درگذشت] تو عظیم گرداند! تو تا شش روز دیگر از دنیا میروی. امرت را جمع کن و به هیچ کسی وصیت نکن که پس از وفاتِ تو، در جایگاه تو قرار گیرد! چه (غیبتِ دوم/ غیبتِ تامّ) واقع شده است. پس ظهوری نخواهد بود مگر به اذن خداوند -عزّ وجلّ-. این ظهور پس از طولانیشدن مدّت و قساوت قلبها و پرشدن زمین از ستم خواهد بود. به زودی نزد شیعیان من، کسی خواهد آمد که مدّعی مشاهدهٔ [من] است. هان! هرکه -پیش از خروج سفیانی و صیحهٔ آسمانی- ادعای مشاهده کند، دروغگویی دروغباف است ولا حول ولا قوة إلا بالله العلي العظیم!
[حسن بن احمد مکتب] گفت: این توقیع را نوشتیم و از نزد سمری بیرون آمدیم. روز ششم بازگشتیم به نزد او و او در حال احتضار بود. به او گفته شد: وصیِّ تو پس از تو کیست؟ فرمود: خدا را امری است که خود میرساند! سمری -رضي الله عنه- درگذشت و این، آخرین سخنی بود که از او شنیده شد.
@Al_Meerath