خواص روغن تخم کــدو برای آقایون
🔴رفع مشکلات جنسی و پروستات و موثر در کیفیت اسپرم
🔴کمک به درمان ناباروری و تقویت هورمونهای جنسی آقایان
🔴موثر در کاهش اثرات منفی شیمی درمانی مردان
🔴کاهش علائم بیماری هایپرپلازی پروستات و رفع اختلالات در دفع ادرار
🔴درمان سندوم مثانه بیش فعال
🔴تقویت و جلوگیری از ریزش موی آقایان
🔴کمک به رفع یبوست و بواسیر
🔴موثر در تقویت ذهن و رفع درگیری های ذهنی
🔴کاهش کلسترول خون
🔴بهبود اختلالات مثانه؛مشکلات دفع ادرار و سنگ مثانه و مشکلات کلیوی
🔴تسکین سر دردها
🔴پیشگیری از پوکی استخوان
🔴برطرف کننده گرفتگی و اسپاسمهای عضلانی
⭕️بهبود زخم و اگزما و سوختگی⭕️
❌ روش روغن گیری کمپرس سرد ❌
❤️پدران این سرزمین لایق بهترینها هستند
از امتیاز مشاوره رایگان خودت استفاده کن✌️😳🤔
با همراه باشید😍
جهت سفارش و اطلاعات بیشتر وارد گروه بشید واز طریق ادمین اقدام کنید👇
☘️لینک گروه ایستگاه ترنم سلامتی☘️
https://eitaa.com/joinchat/1977549299Cedda692fc5
🌹شهیدحمید_محمودی🌹
در راه برگشت از حرم امام رضا (ع) ، توی ماشین خواب حضرت رو دیدم، آقا بهم فرمود: حمید اگر همینطور ادامه بدی خودم میام میبرمت . یه قبری برای خودش اطراف پادگان کنده بود نیمه شبا تا سحر میخوابید داخل قبر و گریه میکرد و میگفت: یا امام رضا(ع) منتظر وعدهام، آقاجان چشم به راهم نذار توی وصیت نامهاش ساعت و روز و مکان شهادتش را نوشته بود! میگفت امام رضا (ع) بهم گفته کی و کجا شهيد میشم!
⭐️شادی روح پاک همه شهدا صلوات
#به_یاد_شهدا
@Alachiigh
6.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
2.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️❌یکبار برای همیشه این کلیپ رو ببینید و بفهمید کار فرهنگی به تنهایی برای چالش کشف حجاب کافی نیست
که اگر بود امیرالمومنین هم نجاشی رو با کار فرهنگی از خوردن شراب منع میکرد نه با مجازات اسلامی
حجاب و عفاف در كلام رهبر معظم انقلاب
👇👇👇
🔖اسلام، مرتكب منكر را نصیحت میكند، هدایت میكند .اما حد هم برای او میگذارد.
❌با صِـرف زبان، با صرف توصیه نمیشود كاری كرد.
قدرتِ نظام بـایـد جـلـوی سیل فحشا و فساد را بگیرد.
اجازه ندهید، كه هوسهای یك عده معدود در داخل جامعه موجب اغوای ذهن و فكر دختر و پسر جوان و مرد و زن مومن شود.
اجازه ندهید یك عدهای بهنام آزادی با تكیه به نام آزادی، #منكرات را فحشا را بیبند و باری را در جامعه رایج كنند.))
@Alachiigh
8.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#استوری
وفات حضرت عبدالعظیم الحسنی علیهالسلام🖤تسلیت باد
صلی الله علیک یا سید الکریم
#وفات_حضرت_عبدالعظیم
@Alachiigh
5.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️نقشهی آمریکاییها در عملیات پنجه عقاب چه بود؟
❌انتشار به مناسب سالگرد تو دهنی خوردن آمریکا در طبس
#صحرای_طبس
#پنجه_عقاب
@Alachiigh
⭕️مردم به تهدیدات نظامی دشمن میخندند /
⭕️ولی از تهدیدات اقتصادی دشمن میهراسند
💢خدای اقتصاد که همان خدای جبهههاست، اما مردان اقتصاد...
مردان جبههها خیلی زود فهمیدند که پیروی از نسخههای غربی در حوزه نظامی، چاره کار نیست، لذا دست به زانوی خود گرفتند و الگوی مبارزاتی اسلامی و ملی را بر مبنای رهنمودهای ولیفقیه و با تکیه و باور به قدرت و نقش مردم، طراحی و پیادهسازی نمودند و... نتیجه شد آنچه که امروز ایران را به قدرت برتر نظامی منطقه و حتی جهان تبدیل نمود!
نجات اقتصاد کشور هم راهی جز این ندارد ...
#نئولیبرالیسم
#مکتب_شیکاگو
#مکتب_اتریش
#سرمایهداری
💠 احمد نبویان
@Alachiigh
⭕️❌حجاب در کشور ما مسئله نبود، مردم با شکلهای مختلف داشتند زندگی میکردند
رهبر معظم انقلاب: مسئلهی حجاب تبدیل شده به یک چالش و بر کشور ما تحمیل شده؛ این را تحمیل کردند. کسانی نشستند نقشه کشیدند، برنامهریزی کردند که حجاب بشود یک مسئله در کشور ما؛ در حالی که چنین مسئلهای در کشور وجود نداشت؛ مردم با شکلهای مختلف داشتند زندگی میکردند
بنده نظر قاطع خودم را در این مورد عرض میکنم: هم از دیدگاه فقهی و شرعی باید به مسئله نگاه کرد، هم از دیدگاه قانونی، هم از لحاظ بعضی از مسائل جانبی و ملاحظات جانبیای که وجود دارد.
۱۴۰۳/۱/۱۵
#دیدار_مردمی
#رهبر_انقلاب
@Alachiigh
آلاچیق 🏡
✨#بـانـوے_پـاک_مـن #قسـمـت۱۷ عصر باصدای قار و قور شکمم بلندشدم.خیلی گرسنه بودم از دیشب هیچی نخورد
✨#بـانـوے_پـاک_مـن
🌹#قسـمـت۱۸
رفتم کنار مامان و گفتم:چطوری مامان خانم؟
_خوبم دخترم.
_چرا بهم زنگ نزدین که خبربدین کارن میاد دنبالم؟
_چون ده دفعه زنگ زدم برنداشتی از بس که خوش خوابی ماشالله.
گونشو محکم بوسیدم و گفتم:قربون حرص خوردنت بشم من.
بعد ازکنار مامان بلندشدم و رفتم تو اتاقی و چادر مشکیمو با چادر رنگی عوض کردم.تو اتاق آناهیتا و عطا مشغول نقاشی بودن و حسابی بهشون خوش میگذشت.
رفتم بیرون که زن عمو مثل همیشه با متلک گفت:عه فکر کردم رفتی چادرتو دربیاری.نگو رنگشو عوض کردی.
همه زدن زیرخنده.کارنم اونجابود و آشکار میخندید و مسخرم میکرد.
با جدیت و لبخند گفتم:من زیبایی هامو فقط واسه یه نفر خرج میکنم زن عمو جان.این چادرم نشون بندگیه منه شاید رنگش عوض شه اما ترک نمیشه.
بعد هم باهمون اعتماد به نفس رفتم سمت آشپزخونه و به سیمین خانم تو غذادرست کردن کمک کردم.
داشتم کاهو خرد میکردم که مادرجون اومد کنارم و گفت:دستت درد نکنه گل دخترم.
_این چه حرفیه سرشما درد نکنه مادرجون
_راستش زهراجان..حرفاتونو شنیدم...من به بیتا گفتم دیگه ازاین حرفا به تو نزنه اما....
_میون کلامتون شکر مادرجون.من اصلا ناراحت نشدم چون این حرفا برام عادی شده.ناراحتیم نداره چون من براساس حرف و نظر مردم که زندگیمو نمیسازم.شما نگران نباشین پوست قشنگشتون خراب میشه.
بعدم صورت پر چین و چروکشو بوسیدم.
موقع ناهار دیگه کسی بامن حرفی نزد منم باخیال راحت غذامو خوردم.آناهید و محدثه هی زیرگوشم میخندیدن و اسم کارن رو میبردن.درصورتی که کارن هیچ توجهی به هیچ کدومشون نداشت و با غذاش بازی میکرد.انگار فکرش مشغول چیزی بود.
بعد ناهار ظرفها رو هم من شستم و چای ریختم تا برای بقیه ببرم.
سیمین خانم میگفت وقتی تومیای باری از رو دوشم برداشته میشه.
چای رو که به همه تعارف کردم،نشستم کنار مادرجون و فنجونمو دستم گرفتم.
ازصدای سرفه پدرجون فهمیدیم میخوان چیزی بگن.ماهم ساکت شدیم.
_من خیلی خوشحالم که بعد از مدتها بااومدن شیرین و کارن،بازم دورهم جمع شدیم و میگیم و میخندیم.دخترم و نوه ام تازه اومدن ایران و هنوز هیچ جا رو ندیدن.این هفته برنامه گردش داریم.امروز که گذشت.فردا از صبح میریم کوه،ناهارم اونجا میخوریم عصرهم میریم قهوه خونه یک چای دبش همه مهمون من.شبم میبرمتون جیگرکی که یک دلی از غذا دربیارین.برنامه پس فردا رو هم، فردا میگم.حالا کی مخالفه؟
هیچکس جرات اعتراض نداشت چون همه از پیشنهادای پدرجون حسابی خوشحال بودن.محدثه و آناهید که تو پوست خودشون نمیگنجیدن.
ازچهره کارن هم معلوم بود حسابی خوشحاله.من که کوه نمیتونستم برم شاید از عصر باهاشون همراه میشدم.
بعد از خوردن چای و یکم گپ درمورد برنامه فردا،همه قصد رفتن کردن.
بعد از برداشتن کیفم و عوض کردن چادرم،دور از چشم همه رفتم پیش پدرجون.
باید بهشون میگفتم فردا من نمیتونم بیام تا ناراحت نشن از غیبت من.
_ببخشید پدرجون من فردا کوه نمیتونم بیام کلاس دارم اما از عصر میام پیشون اشکالی که نداره؟
_نه دخترگلم میخوای کارن رو بفرستم دنبالت بیارتت جای ما؟
_ نه مرسی خودم میام.
_باشه عزیزم هرطورراحتی.
گونشو بوسیدم و بایک حداحافظی ازشون جداشدم
#ادامه دارد...
#نویسنده_زهرا_بانو
#رمان_مذهبی
@Alachiigh