6.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 خبری در راه است؟!!
🔻باید کمک کنیم که آقا پرچم رو بسپرد دست امام زمان (عج) ...
🌷لطفا صلواتی جهت سلامتی و تعجیل در #ظهور امام زمان (عج) عنایت بفرمایید....
✅ بصیرت
🍁〰🍂
@Alachiigh
📌از اصفهان چه خبر؟!
🔹تجمع مسالمت آمیز کشاورزان و شهروندان اصفهانی در راستای مطالبه برحق خود از آب زاینده رود، که اخیرا مشکلات متعددی از جمله فرونشست زمین، خشکی تالاب گاوخونی و تهدید جدی محیط زیست، بحران کم آبی کشاورزی شرق اصفهان و....امروز صورت پذیرفت.
🔻متاسفانه مشکل کم آبی در سالهای اخیر بدلیل کم توجهی و انشعاب و انتقال یکطرفه و عدم کنترل و مدیریت ورودی وخروجی آب زاینده رود در این استان، در دولتهای اخیر موجب بروز مشکلات متعددی برای شهروندان شده است.
🔸کشاورزان و شهروندان اصفهان، با رعایت اخلاق و انصاف و با نهایت نجابت، این تجمع را در راستای درخواست بر حق خود و رساندن صدایشان به گوش مسیولین محترم دانستند.
🔹هر چند نمایندگان اصفهان، فرماندار و دولت محترم با تمام قوا بدنبال رفع این مشکل می باشند، اما قطعا مسیر رسیدن به راهکار قطعی نیاز به زمان لازم جهت بستر سازی دارد.
🔺البته تمام معترضین به وضع کم آبی،، بارها ارادت خود را به نظام عنوان نموده و دست رد بر سینه معاندین و فرصت طلبان زده اند.
🖊#سادات_عسگری
🍁〰🍂
@Alachiigh
خبــــــرررررر داریم براتون 📣📣
اونم چه خــــــــــبری😇
💌مجــموعهی فرهنگی اجتماعی ترنج شما رو به دیدن فیلم سینمایی منصــور دعوت میڪند💌
🐰برای تماشای فیلم میتونید مــادرتون و یا دوست صمیمتون رو هم همـراه کنید.
👇🏽
البته به شرط ثبت نام و پرداخت هزینه😉
🗓 زمان برگزاری : چهارشنبه 3⃣ آذرماه
⏰ ساعت : ۱۵:۴۵
🏠 مکان:شاهین شهر_ بلوار امام خمـینیره_ سینما یاسمین
🔷تخفیف ویژه برای ثبت نام کنندگان ترنجی، هزینه برای هر نفر ۱۵۰۰۰ تومان
🔶با توجه به اینکه ظرفیت محدود است اولویت با کسانی است که با واریز پول سریع تر ثبت نام خود را قطعی کنند.
💳 اینم شماره کارت به نام خانم طاهره کشاورزیان:
۶۲۷۳_۸۱۱۰_۶۳۷۹_۶۱۲۹
ثبت نام از دو طریق:
1⃣ارسال مشخصات شامل نام و نام خانوادگی_نام پدر_کدملی_تاریخ تولد_ تلفن همراه و رسید فیش واریزی به صندوق ترنجنامه به آدرس:
@toranjnameh_box
2⃣ارسال مشخصات و پیامک فیش واریزی به شماره مجموعه:
۰۹۹۲۵۴۷۳۰۸۱
📣ضمنا به دوستان تون هم اطلاع رسانی کنید.
#ثبت_نام
#فیلم_سینمایی_منصور
•┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈•
🍁〰🍂
@Alachiigh
آلاچیق 🏡
🌺دلارام من🌺 قسمت 19 جای نیما خالی! شاید او هم اگر حامد را ببیند از او خوشش بیاید؛ زیرلب میگویم: نی
🌺دلارام من🌺
قسمت 20
حامد به جمعی از زوار که کنار هم ایستادهاند اشاره میکند، گویا کاروانند؛ اسم روی پرچمشان را میخوانم: هیئت ابالفضل العباس(علیه السلام).
پشت سر حامد، میرویم به سمت کاروان؛ حامد با روحانی جوانی دست میدهد: سلام آقا سید! احوال شما؟
- به آقاحامد... عازمی به سلامتی؟ با خودمون میای؟
- نه حاجی، امسالم مهمون بچههای سپاه بدرم.
لبخند روحانی جوان روی لبش میخشکد و چند بار با حالتی حسرت بار دست میزند سر شانۀ حامد: خوش بهحالت، برای ما هم دعا کن.
حامد نیم نگاهی به من و عمه میاندازد که کمی آن طرفتر ایستادهایم و هنوز دقیقا نمیدانیم حامد چه برنامهای دارد.
- حاجی زحمت دارم برات، دیگه خودت هوای خونواده مارو داشته باش تا اونجا، رسیدید کربلا خودم میام سرشون میزنم.
روحانی جوان دست بر چشمش میگذارد: چشم آقاحامد، نگران نباش.
مرد جوانی(همسن و سال حامد) به جمعشان میپیوندد؛ چفیه را به حالت عرقچین دور سرش بسته، به گرمی با حامد احوال پرسی میکند و یکدیگر را درآغوش میگیرند، حامد به مرد جوان هم سفارش ما را میکند و همان جواب را میگیرد: چشم اخوی، عین خونواده خودم.
این یعنی حامد نمیخواهد همراه ما بیاید؛ وا میرویم، هم من و هم عمه، منتظر میشوم بیاید و توضیح دهد دلیل اینکارش را؛ من هنوز به غافلگیریهایش عادت نکردهام؛ حامد که خیالش راحت شده به سمت ما برمیگردد، ابروهایم را محکم درهم میکشم و با دلخوری میگویم: نمیای باهامون؟
حامد دلجویی میکند: چرا منم میام کربلا.
بازهم طلبکارانه نگاه میکنم تا بیشتر توضیح دهد.
- من جلوتر از شما میرم سامرا؛ اونجا اوضاعش خوب نیست، باید امنیتش حفظ بشه، قبل اربعینم میام کربلا که شلوغتره، هرسال برنامهامون همینه!
عمه گلهمندانه میگوید: من فکر کردم امسال نمیری که با ما باشی!
حامد گردنش را کج میکند و میخندد تا دل عمه را به دست آورد: نشد، اگه یه قطره خون از بینی زائر اباعبدالله(ع) بیاد من مسئولم اون دنیا، حالام ببخشید؛ اصلا شما که بخاطر من نیومدید، مگه نه؟
- حداقل میذاشتی یه ماه از مجروحیتت بگذره، بذار زخمات خوب شه که وبال بقیه نشی!
- چیزی نیس که مادر من! دوتا خراشه، خوب شده تا الان.
عمه آه میکشد چون میداند کاری نمیتواند بکند: چکار کنم از دست تو؟
حامد میفهمد که دل عمه به دست آمده؛ خوشحال دست به آسمان برمیدارد و میگوید: دعا! دعا کنید مامان، بلکه منم آدم شدم!
کوله پشتی را دستم میدهد و میگوید: به حاج آقا کاظمی و علی سپردم کاری داشتین انجام بدن، خیلی کار کاروانشون درسته.
با عمه دیده بوسی میکند و عمه به خدا میسپاردش؛ اما من هنوز از دستش دلگیرم، میداند چطور دلم را به دست آورد؛ با لحن نرم و ملایمش نازم را میکشد: آبجی حوراء... نمیای خداحافظی؟ یه وقت شهید شدما!
این حرفش باعث میشود از کوره در بروم، او حق ندارد شهید شود، دیر آمده و نباید به این زودی برود. با عصبانیت میغرم: تو شهید نمیشی با این کارات!
حامد جلوی خندهاش را میگیرد و به دلجویی ادامه میدهد: باشه، حالا هنوز قهری؟
جواب نمیدهم و دست به سینه، رویم را برمیگردانم؛ ناگاه انگشتان کشیدهاش را زیر چانهام حس میکنم؛ صورتم را به سمت خودش برمیگرداند و بوسهای بین ابروهایم مینشاند: ببخشید!
صورتم داغ میشود؛ جلوی اینهمه آدم این چهکاری بود؟ با صدایی خفه جیغ میزنم: زشته جلوی مردم!
- زشت داعشه! نه ما که میخوایم آبجیمون باهامون آشتی کنه! حالا حلال میکنی یا دوباره همین حرکتو بزنم؟
خندهام میگیرد: باشه بابا حلالت کردم.
مظلومانه میگوید: دعام کن.
دلم برایش میسوزد، اما باید ادب شود؛ بیاعتنا میگویم: تو هم همینطور.
بالاخره راهی میشویم برای خروج از مرز؛ خودش هم نگران است که دائم سفارشهایش را تکرار میکند؛ از هم جدا میشویم و حامد راه اهواز را درپیش میگیرد اما من دیگر فکر چیزی جز #دلارام نیستم.
ادامه دارد...
#داستان_شب
🍁〰🍂
@Alachiigh
💫بگذار هر ثانیه، حالِ تو خوب باشد
💫بگذار رفتنیها بروند و ماندنیها بمانند
✨تو لبخندت را بزن، انگار نه انگار
💫حالِ خوبِ خودت را به هیچ اتفاق ، شرایط و شخصی گره نزن
💫بیواسطه خوب باش،
بیواسطه شادی کن و بیواسطه بخند
💫تو که خوب باشی؛ همه چیز خوب میشود،
💫باور کن'
#مثبت_اندیشی
🍁〰🍂
@Alachiigh
#کلام_نور
⭐️*بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحيمِ*
⭐️صفحه ۲۶۰ مصحف شریف
✨همراه تدبر و چند نکته
⭐️هدیه به امام زمان عجل الله فرجه الشریف❤️🙏
🍁〰🍂
@Alachiigh
🌹 این پنج نفر 🌹
این عکس کاملا واقعی هست
این 5نفر ،آخرین نفراتی هستند که دارن میرن اونطرف پل خرمشهر ،تا نیروهای عراقی را معطل کنند و مردم فرصت بیشتری داشته باشن شهر را خالی کنند
5 نفری که هرگز برنگشتند و ما،نه نامشان را فهمیدیم و نه تصویرشان را داریم .
بغض عجیبی پشت این عکس هست...
⭐️شادی روح پاک همه شهدا فاتحه و صلوات
#به_یاد_شهدا
🍁〰🍂
@Alachiigh
7.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
هوچیگری آقای کارگردان بعد از ماجرای اتهام کپی کاری در فیلم قهرمان:
فرهادی: حاضر به حضور در اسکار زیر پرچم ایران نیستم!
اصغر فرهادی که این روزها درگیر ماجرای کپی کاری فیلمش از یک اثر دیگر است و به اعتبارش در عرصه فیلم سازی خدشه وارد شده است، در حرکتی فرار رو به جلو کرد و در صفحه شخصی خود در شبکه اجتماعی یادداشتی تندی منتشر کرد.
پاسخ مدیر گروه مستند بنیاد «روایت فتح» به اصغر فرهادی
🔻شما از موی سر تا نوک پایت مدیون جمهوری اسلامی است
🔹 گمان می کنم آقای فرهادی بهتر از هر کسی میداند من هرگز مثل اویی را تمجید نکرده و نمی کنم. صرفاً توصیف کرده ام. این توصیف را نیز سالهای سال است که دهخدا در تعریف واژه کانفورمیست آورده است.آقای فرهادی بهتر میداند واپسگرا؟! بودن که تهمت شوخ ایشان به من است بهتر است از طبیعت فرصت طلب و حزب بادی که امروز در آستانه اسکار با فیلمی که شائبه شدید کپی کاری بر آن محتمل شده زور می زند با نظام جمهوری اسلامی فاصله گذاری کند شاید بتواند دوباره چیزی دشت کند. نظامی که از موی سر تا نوک پای فرهادی مدیون وجود اوست. آقای فرهادی ماهم از شما بیزاریم اما شما حتماً نه از ما نه از هیچکس در جمهوری اسلامی نمی توانی بیزار باشید. درست مثل محسن مخملباف. شما از موی سر تا نوک پایت مدیون جمهوری اسلامی است ای کودک لوس، محبوب و غرغروی همه دولتها! جمهوری اسلامی که ما برایش میمیریم اما شما هم نانش را می خوری هم با فحش دادن به آن برای خود اسکار دست و پا می کنی.
رادار انقلاب
🍁〰🍂
@Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸☘
☘
🎥 #استوری_موشن | هفته بسیج گرامی باد
🇮🇷🇮🇷
🍁〰🍂
@Alachiigh