✨اگر چشم امیدتان خدا باشد هیچ چیز آنقدر عجیب نیست که راست نباشد
✨هیچ چیز آنقدر عجیب نیست که پیش نیاید
✨هیچ چیز آنقدر عجیب نیست که دیر نپاید
#مثبت_اندیشی
🍁〰🍂
@Alachiigh
#کلام_نور
⭐️*بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحيمِ*
⭐️صفحه ۲۸۴ مصحف شریف
✨همراه تدبر و چند نکته
⭐️هدیه به امام زمان عجل الله فرجه الشریف❤️🙏
🍁〰🍂
@Alachiigh
🌹شهید احمد کریمی🌹
شرمنده ی امام حسین نباشم!
✍کنار قبر آماده ای نشسته و عجیب به فکر فرو رفته بود. بنده ی خدایی روی شانه اش زد وگفت:
- «حاج احمد! این قبر برای تو خیلی کوچک است. تو با این قدبلند، توی این قبر جا نمی گیری، به فکر یک قبر دیگر باش.»
حاج احمد کریمی در جواب گفت: « من به شما قول می دهم که این قبر برای من بزرگ هم باشد.»
همیشه می گفت: « شهادت با یک تیر یا ترکش که نفع شهادت نیست، آدم باید مثل امام حسین شهید بود تا شرمنده ی آقا نشود. من دوست دارم روز قیامت، اگر قرار شد مرا به امام حسین(علیه السلام) معرفی کنند، قطعات بدنم را روی پارچه ای قرار دهند و بگویند: « این احمد کریمی است.»
گذشت ...تا این که در کربلای پنج گلوله ی توپ به او اصابت کرد و قطعات بدنش را در کیسه کوچکی جمع کردند و در همان قبر دفنش کردند. احمد به آرزوش رسید و شرمنده ی امام حسین نشد.🙏😔
شهید حاج احمد کریمی فرمانده گردان که در عملیات کربلای پنج و همزمان با ایام شهادت حضرت زهرا(س) بر اثر اصابت گلوله توپ، پیکر مطهرش قطعه قطعه شد
⭐️شادی روح پاک همه شهدا صلوات
#به_یاد_شهدا
🎋〰🍃
@Alachiigh
شماها یادتون نمیاد حضرت آقا ۷ روز قبل انتخابات آمریکا گفتن اون «مردی» که صریح تر صحبت میکنه رئیس جمهور آمریکا میشه!
که حتی نظرسنجی ها طرف مقابل رو برنده خوند! BBC هم گفت آقای خامنه ای گوی بلورین دارن که نتیجه رو درست پیش بینی کردند!
حالا هم شک نداشته باشید که اسرائیل کارش تمومه!
✍ مُحَمّد نُصوحی
🍁〰🍂
@Alachiigh
🔴سپاه یه جوری قایق هارو طراحی کرده که علاوه بر دشمن ما هم قاطی کردیم!!!
🚀موشک میره تو آب بعد از آب در میاد میره تو آسمون 👌
💯💯دمتون گرم، نان پدر و شیر مادر حلالتون. گفته میشود این موشک برای اختفای محل شلیک امکان حرکت تا ۱۰ کیلومتر زیر آب را دارد.
گفتمان
#ایران_قوی
🍁〰🍂
@Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 فاجعه ای دیگر توسط مافیا خودرو ایرانی؛ تهدید به مرگ فرزند مسئول تحقیق و تفحص از خودروسازان
🔸افشاگری علیلو مسئول تحقیق و تفحص از خودروسازان، در مورد قطعه سازان قلابی خودرو که قطعاتی را به اسم خودشان از چین وارد کرده و با چندین برابر قیمت به مردم قالب میکردند!!
🔸! مردم انتظار دارند تو دهن این خودروسازان قلابی زده بشه نه اینکه با افزایش قیمتشون موافقت بشه...
بیداری ملت
🍁〰🍂
@Alachiigh
🍁
✅ #یک_خبر_یک_تحلیل(۱۲۶)
🌀خبر: گندهگویی" لیز تروس" وزیر خارجه انگلیس در حاشیه نشست وزرای G7 در خصوص ایران: این آخرین فرصت است/ از سرگیری مذاکرات برای نجات توافق هستهای آخرین فرصت ایران برای اتخاذ موضعی جدی در این رابطه است.
🍃🌹🍃
🔹 تحلیل: از همان ابتدا که پرونده هستهاي ايران مطرح شد دولت انگليس يکي از دولتهاي فعال جهت محرومساختن جمهوري اسلامي ايران از حق هستهاي خود بوده است. هنگامي که جمهوري اسلامي بر حق غنيسازي اورانيوم تأکيد ورزيد، دولت انگليس با کمک نظام سلطه جهاني پرونده ايران را به شوراي امنيت سازمان ملل انتقال داد و از آن طريق فشارها و تحريمهايي را بر ملت ايران وارد ساخت.
🔸 انگلیس کليه اقدامات خود را همچون آمريکا در دو امر خلاصه ميکند: ۱- ترديد نسبت به نيّات و اهداف ايران در پيگيري برنامه صلحآميز هستهاي ۲- مخاطرهآميزجلوهدادن برنامهي هستهاي ايران براي آينده جهان.
🔹 استراتژی اصلی انگلستان در رابطه با برنامه هستهای ایران به تبعیت از استراتژی آمریکا، توقف و تعطیلی برنامه هستهای میباشد. دیپلماسی، تحریم، بازدارندگی، سدنفوذ، تهدید به حمله نظامی و عملیات خرابکارانه با هدف به تأخیر انداختن فرایند تکمیل چرخه سوخت هستهای ایران، مهمترین ابزارهای اجرایی این استراتژی هستند.
🔺 نکته پایانی: بر اساس «تئوری بازیها»، ایران در مذاکرات با دیپلماتهای ارشد گروه ۱+۴ در وین به دنبال اهرمی است که طرفهای برجام را به اجرای این توافق متعهد و برای نقض آن بهایی در نظر گیرد؛ چیزی شبیه به یک توافق تجاری که نقض آن میتواند پیامدهایی در پیش داشته باشد. امیدواریم در این دور از مذاکرات اشتباهات گذشته تکرار نشود و توافق احتمالی باید دقیق و در آن حقوق مردم ایران رعایت شود.
✍ سیدجعفرموسوی همپا
#روشنگری
#ثامن
🍁〰🍂
@Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اظهارات طلبکارانه رئیس هیات مدیره انجمن سازندگان قطعات و مجموعههای خودرو
اگر پراید آدمکش است چرا آن را میخرید؟ چرا در بازار سیاه ۱۷۰ میلیون تومان مشتری دارد؟
پ.ن: یه پیشنهاد برای شما داریم، شما برو وسط بازار تهران، روی یه تابلو پست و جایگاه خودت رو بنویس و این سوالات رو با همین لحن از مردم بپرس. مردم کامل جوابتو میدن..
🍁〰🍂
@Alachiigh
آلاچیق 🏡
🌺دلارام من🌺 قسمت 45 کتاب دعا را برمیدارم و گوشهای مینشینم؛ چه باد خنکی میوزد در این مرداد گرم!
🌺دلارام من🌺
قسمت46
چشمانش غرق در اشک و آسمان است و دورتا دور صحن را میپیماید؛ از سقاخانه تا پنجره فولاد، پنجره فولاد تا گنبد؛ میخواهم آخرین روزهای بودنم در کنار حامد را، لحظه لحظه در وجودم بریزم و بنوشم. یعنی میداند چقدر وابستهاش شدهام؟ او برای من فقط برادر نیست، پدر است و مادر.
کاش میشد بفهمم در دلش چه میگذرد؛ حتما سفارش مرا به آقا میکند؛ من هم سفارش خودم را.
قربانی کردن اسماعیل، جگر میخواهد که فقط ابراهیم(علیه السلام) دارد و فرزندانش؛ و مگر شاه خراسان از نسل ابراهیم نیست؟ تنها اوست که میتواند استوارم کند برای عزیمت به قربانگاه.
نزدیک طلوع است؛ حامد زیرلب میخواند: نشون به این نشونه... صدای نقاره خونه... منو به تو میرسونه...
آه میکشم: ببین دلم خونه...
صدای نقاره همه را میخکوب میکند؛ بعضی فیلم میگیرند و بعضی فقط اشک میریزند؛ چندروز پیش بود که از یکی از خادمان پرسیدم معنای صدای نقاره چیست و گفت زمزمه یا امام غریب و یا رضاست. اما من میدانم؛ خیل ملائکند، رضا یا رضا کنند.
نقاره خانه که آرام میگیرد، اشکهایمان را پاک میکنیم. حامد میایستد: بریم صحن رضوی، ندبه الان شروع میشه.
دستم را دراز میکنم که بگیردش؛ میخواهم خوب حضورش را لمس کنم، میخواهم یاد بگیرم قدر لحظهها را بدانم؛ دستم را میگیرد و کمک میدهد بلند شوم؛ همزمان طبق عادتش میگوید: "علی علی(علیه السلام)!" این اصطلاحش را دوست دارم که بجای یا علی(علیه السلام) بکار میبرد.
ورق برای علی برگشته، دوباره برد با من است و او پشت سرمان میآید. احساس پیروزی میکنم؛ گرچه با دیدن دست قلم شدهاش خجالت میکشم.
هوای حرم مخصوصا صحن رضوی، بینهایت دلچسب است؛ اگر کسی صبح جمعه آنجا باشد، دلش فقط مهدی فاطمه(روحی فداه) را میخواهد.
حامد پیشنهاد میدهد روی زمین بنشینیم، بدون زیرانداز؛ چفیه را روی سرم میاندازم تا بوی بانوی دمشق را بگیرم؛ دعا شروع میشود و وقتی میرسیم به فراز "این ابناء الحسین(علیه السلام)"، ناخودآگاه چشمانم در صحن دنبال "والشمس" میگردد..
جلوی یکی از مغازهها میایستد و بین انگشترها چشم میچرخاند؛ هم من و هم علی که حالا به ما رسیده، مبهوت نگاهش میکنیم؛ انگشتری با نگین مستطیلی سبز نشانم میدهد: اونو دوست داری حوراء؟ عقیق هنده! مثل مال خودم.
ل**بهایم را جمع میکنم، غیر منتظره است ولی انگشتر چشمم را میگیرد: قشنگه!
- همینو میپسندی؟
- چقدر دست و دلباز شدی!
- میخوام یه یادگاری از مشهد داشته باشی؛ حالا میخوای خودت انتخاب کنی یا همینو دوست داری؟
مردمک چشمهایم بین انگشتر سبز، بقیه انگشترها و چهره حامد در رفت و آمد است. میگوید: دوست دارم مثل هم باشیم، مثل خواهر برادرای دوقلو!
- ولی روی انگشتر تو ذکر نوشته، مال من نه!
به فروشنده چیزی میگوید و منتظر میماند تا فروشنده برود و با یک جعبه انگشتر برگردد؛ انگشتری سبز با نگین مستطیلی را از جعبه درمیآورد و مقابلمان میگذارد: اون شکلی که شما میخواید فقط همینو دارم، ببینید میپسندید؟
انگشتر را برمیدارم و ذکر روی نگین را میخوانم: یا فاطمه الزهرا(س).
بین انگشترها قشنگتر از آن انگشتر سبز پیدا نمیکنم؛ مثل دختر بچهها با ذوق خاصی میگویم: همینو میخوام!
سریع کارتش را درمیآورد و میدهد به فروشنده؛ مغازهدار انگشتر را در جعبه قشنگی میگذارد و به حامد میدهد؛ حامد جعبه را تقدیمم میکند: مبارک باشه! بعدا میریم حرم متبرکش میکنیم.
علی پابرهنه میدود وسط جمع خواهر و برادریمان: بریم آقاحامد؟
اگر جانباز نبود حتما نفرینی چیزی نثارش میکردم! دوباره از خودم و دست به گردن آویختهاش خجالت میکشم؛ راه میافتیم به سمت هتل؛ حالا دیگر علی هم همپای حامد میآید؛ طاقت نمیآورم، ابروهایم را درهم میکشم و گلهمندانه به حامد نگاه میکنم؛ حامد که ماجرا را میفهمد ابرو بالا میاندازد و لب میگزد. یعنی: من شرمندم، شما طاقت بیار زشته!
ادامه دارد...
#داستان_شب
🍁〰🍂
@Alachiigh