eitaa logo
آلاچیق 🏡
1.1هزار دنبال‌کننده
6هزار عکس
3.6هزار ویدیو
57 فایل
فعالیتهای کانال، به نیت مهدیِ فاطمه عجل الله تعالی فرجه ادمین تبادل، انتقاد-پیشنهاد-مسابقه : @nilofarane56 پ زینب کبری سلام الله علیها کپی مطالب با ذکر صلوات 🙏
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃🌹🍃 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🇮🇷 رهبر معظم انقلاب مدظله‌العالی: «به شهید حاج قاسم سلیمانی به چشم یک فرد نگاه نکنیم؛ به چشم یک مکتب، یک راه و یک درس آموز نگاه کنیم.» ۱۳۹۸/۱۰/۲۷ 🍃🌹🍃 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🔰 | مجازی با موضوع: «تبیین مکتب شهید سلیمانی» 🔺 تاریخ : امروز ۵ دی ۱۴۰۰ 🔻 ساعت : ۱۴ 📨⁉️برای ارسال سوالات و نظرات به آی‌دی زیر مراجعه کنید👇 ✅ @YaMahdi220 🍃🌹🍃 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‎‌‌‌ 🍁〰🍂 @Alachiigh
2.27M
🇮🇷🇮🇷 •┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈• «تبیین مکتب شهید سلیمانی» 📣 🎙 سخنران: برادر یاسر متانت کارشناس مسائل سیاسی •┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈• 🍁〰🍂 @Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پالس درونی برای ترورحاج قاسم.m4a
6.63M
━━━━💠🌸💠━━━━ 🇮🇷 🇮🇷 👈🏻👈🏻 کلیپی از آقای نبویان هست که میگن زدن حاج قاسم در مجلس تصویب شد،، درسته؟؟ ✅ پاسخ را در صوت بالا 🎧 🎙 آقای دادخواه، کارشناس مسائل سیاسی ━━━━💠🌸💠━━━━ 🍁〰🍂 @Alachiigh
━━━━💠🌸💠━━━━ 🇮🇷 🇮🇷 👈🏻👈🏻 منظور از انتقام سخت چیست؟ ✅ پاسخ : مقصود ما از انتقام، کشتن چند نفر، تخریب مکان یا انهدام نقطه‌ای نیست بلکه منظور حرکت برای تحقق اهداف آن شهید والامقام و دیگر شهدای جبهه مقاومت است، که همان کوتاه کردن دست استکبار و به ویژه آمریکا از این منطقه و زمینه‌سازی جهت تشکیل تمدن اسلامی هست می‌باشد. ━━━━💠🌸💠━━━━ 🍁〰🍂 @Alachiigh
مبارزه باجنگ شناختی با مکتب حاج قاسم.m4a
6.85M
━━━━💠🌸💠━━━━ 🇮🇷 🇮🇷 👈🏻👈🏻 چطور می‌شود به وسیله مکتب حاج قاسم با تحریف و جنگ شناختی که فعلا دشمن در پیش گرفته مبارزه کنیم؟؟ ✅ پاسخ را در صوت بالا 🎧 🎙 آقای دادخواه، کارشناس مسائل سیاسی ━━━━💠🌸💠━━━━ 🍁〰🍂 @Alachiigh
آلاچیق 🏡
🌺دلارام من🌺 قسمت 56 - تو چی؟ قضیه علی به کجا رسید؟ لبم را می‌گزم؛ خدایا این از کجا فهمید؟ فقط خواجه
🌺دلارام من🌺 قسمت 57 پیاده می‌شوم و مثل خودش، غافلگیرانه پیشانیش را می‌بوسم؛ گرچه سخت است و باید روی پنجه پاهایم بلند شوم تا به پیشانیش برسم؛ دستم را می‌فشارد و می‌خندد: مواظب خودت باش. حال او بهتر از من نیست، او ابریست برعکس من که می‌بارم، اشک‌هایم را پاک می‌کند: بسه دیگه! باید دل بکنی از هرچیز غیر خدا تا رشد کنی، هیچ چیز غیر اون ارزش تعلق نداره. - اگه عاشق کسی باشی که عاشق خداست چی؟ چقدر راحت خودم را لو دادم! چقدر احمقم من! - بخاطر خدا دوست داشته باش، ولی توی عشق بنده‌اش متوقف نشو. دستم را می‌گیرد و می‌نشاندم روی صندلی ایستگاه اتوبوس؛ هرچه می‌خواهم بگویم «نرو» صدایم در نمی‌آید، از ذهنم می‌گذرد به پایش بیفتم ولی نمی‌توانم برخلاف خواسته‌اش عمل کنم؛ باید با دستان خودم، تکه‌ای از وجودم را جدا کنم؛ پیش از آنکه تقدیر جدایش کند، باید بمیرم پیش از آن‌که بمیرانندم، باید حامد را در ذهنم شهید کنم؛ قربانی کنم برای خدا؛ مثل ابراهیم(ع)... قرآن کوچکم را از کیفم درمی‌آورم و بر سینه می‌فشارم، قلبم آرام می‌گیرد. - برام قرآن می‌گیری؟ سرم را تکان می‌دهم؛ آرام می‌شود: پس حلال کردی؟ - اگه تو هم حلال کنی آره. و به زحمت می‌خندم، از زیر قرآن ردش می‌کنم؛ نگاهی به ساعتش می‌اندازد و سوار ماشین می‌شود. او مشغول بستن کمربند ایمنی ست و من غرق در او؛ شاید متوجه نگاهم می‌شود که سرش را بالا می‌آورد، با لبخندش دل می‌برد و دست تکان می‌دهد. و بازهم به چشم خویشتن دیدم که جانم می‌رود... «سلام کجایی؟» پیامی‌ست که به محض رسیدن به خانه برای حامد نوشته‌ام. جواب می‌آید: «سلام. فرودگاهم. شما رسیدی خونه؟» - «آره. پروازت کیه؟» - «معلوم نیست. یه چیزی‌ام می‌خواستم بهت بگم ولی ترسیدم حضوری بگم منو بزنی!» درحالی که دکمه‌های مانتو را باز می‌کنم می‌نویسم: «چی؟» - «شماره‌ات رو دادم به علی.» مانتو با چوب لباسی از دستم می‌افتد؛ گوشی را برمی‌دارم و چندبار جمله را می‌خوانم، به سختی تایپ می‌کنم: «یعنی چی؟ چرا؟» -« هول نکن خواهر من! شمارتو دادم گفتم شاید تلفنی راحت تر بتونی باهاش حرف بزنی، گفتم خبرت بدم که آماده باشی.» با خشم می‌نویسم: «خدا بگم چکارت کنه!» شکلک خنده می‌فرستد پایین می‌روم تا کمی با عمه حرف بزنم؛ مشغول گردگیری کتاب‌خانه است، چقدر این کتاب‌خانه را دوست دارد؛ کتاب‌های خیلی قدیمی زمان انقلاب هست تا آخرین کتاب‌های چاپ شده؛ گاهی فکر می‌کنم عمه با این کتاب‌ها ازدواج کرده انقدر که دوستشان دارد! آرام دستم را روی چشمانش می‌گذارم، دست نگه می‌دارد و طعنه می‌زند: اصلا نفهمیدم تویی حورا خانوم! کی هستی؟ نکنه حامدی؟ دستم را برمی‌دارد و می‌چرخد طرفم: این شوخی مال وقتیه که ده نفر اینجا باشن نه وقتی یه دختر دم بخت بیشتر نداریم! به قفسه تکیه می‌دهم و شیطنتم گل می‌کند: خودتونو میگید عمه؟ - پس قبول کردی خودت ترشیدی؟ - نه جدا خب بذارید براتون آستین بالا بزنم! برایم پشت چشم نازک می‌کند: اولا من قصد ادامه تحصیل دارم، دوما جرات داری اینا رو به حامد بگو تا حالتو جا بیاره! - مگه حامدم از این کارا بلده؟! - اوه چه جورم! یادت نیست اون شب دعوا راه انداخت؟ - بحثو عوض نکنین دیگه! جدی میگم، تنها می‌شید گناه دارید. - این یعنی بله رو به علی گفتی؟ مبارکه! خاک بر سرم! چه سوتی وحشتناکی! حالا بیا و جمعش کن! به من‌من می‌افتم: نه... منظورم این نبود که! کلا خونه خیلی سوت و کوره. - بچه‌های تو و علی شلوغش می‌کنن انشالله! گله مندانه و کشدار می‌نالم: عمه! می‌خندد: جان عمه؟ نشنیدی میگن چاه مکن بهر کسی؟ ادامه دارد... 🍁〰🍂 @Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⭐️*بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحيمِ* ⭐️صفحه ۲۹۵ مصحف شریف ✨همراه تدبر و چند نکته ⭐️هدیه به امام زمان عجل الله فرجه الشریف❤️🙏 🍁〰🍂 @Alachiigh
🌹شهید مرتضی عطایی🌹 دوست داشت گلویش مثل امام حسین(ع) بریده باشد ✍برای دقایقی سکوت میان ما حکم فرما می شود. کمی که آرام می شود می گوید: انگار دنیا روی سرم خراب شده بود. با خودم می گفتم بدون مرتضی چکار کنم؟ به بچه ها چطور بگویم؟ بیشتر از آن که بخواهم اشک بریزم ماتم زده بودم. پرسیدم تیر به کجایش خورده؟ مادر شهید صدرزاده گفت به گلویش. تا این جمله را گفت انگار لباسی از جنس صبر و قرار به من پوشاندند. می گویم: حکمت این آرامش چه بود؟ و می گوید: چند روز قبل از آخرین باری که به سوریه رفت خواب دیدم تیر به گلویش خورده. دو روز قبل از رفتن اش هم گفتم این دفعه که بروی مطمئنم از دستم رفتی آقا مرتضی. خندید و گفت روز قیامت که بشود وقتی گلوی خونی امام حسین(ع) را ببینم و گلوی من سالم باشد شرمنده می شوم ⭐️شادی روح پاک همه شهدا صلوات 🍁〰🍂 @Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴 چرا انقلاب کردیم؟🔴 کلیپ صحبتهای با خانم اصفهانی را دیدم. وقتی معلم بازنشسته میگه: «ما انقلاب کردیم، اما الان نصفشون پشیمونن. و وقتی پسرم میپرسه چرا انقلاب کردید، نمیدونم چی بهش بگم!!» و ضرغامی هم با ژست روشنفکرانه فقط به این بسنده میکنه که: «بعله! درکتون میکنم!» بدون اینکه پاسخ درستی به صحبت خانم معلمی بدهد که 30 سال دینی تدریس کرده و نمیدونه برای چی کردیم؟! آقای ضرغامی شما باید پاسخ میدادید.. نه به یک معلم. به همه کسانیکه این سوال را دارند و تحت بمباران تبلیغاتی سلطنت طلبان در فضای مجازی آنقدر از عصر سیاه برایشان بهشت و گل و بلبل ساخته اند، که به گیجی و تردید افتاده اند که مگر چه مان بود که انقلاب کردیم؟ مگر چه مشکلاتی داشتیم که انقلاب کردیم؟ مگر چه نداشتیم که انقلاب کردیم؟ 🔰 آقای ضرغامی! شما باید پاسخ میدادید: 👇👇 1. انقلاب کردیم اول برای . برای اینکه پهلوی به هویت شیعی ما حمله ور شده بود، اول با زور و چکمه بعد با تبلیغات و رسانه به جان دین مان افتاده بودند. از حجاب تا روضه عاشورا. در عصری بودیم که بردن نام (ع) در این کشور قدغن بود. میخواستیم به عصری برسیم که میلیونها نفر در به زیارت سمبل انسانیت و آزادگی بروند. میخواستیم به مقام انسانیت برسیم.💚 2. انقلاب کردیم برای . برای استقلال ایران. کشورمان زیر لگد انگلیسیها و امریکاییها له شده بود. 50 هزار مستشار امریکایی از ما کاپیتولاسیون و حق توحش میگرفتند و شاه مملکت بدون اجازه آنها نمیتوانست وزیرش را عوض کند. 3. انقلاب کردیم برای ایران. برای خاک ایران. شاه، سرزمین و 32 جزیره زیبای آن را به انگلیسیها و وهابی ها بخشید و گفتند دخترمان بود شوهرش دادیم. انقلاب کردیم تا بقیه خاک وطن را شوهر ندهند. 👌 4. انقلاب کردیم برای عزت و حیثیت مان. در عصری که بر سر در باشگاههای انگلیس در ایران در وطن خودمان مینوشتند: ورود سگ و ایرانی ممنوع. در عصری که بیگانگان چنان بر ما مسلط بودند که ایرانی را همچون سگ میخواندند! 5. انقلاب کردیم برای نجات و میراث سترگ فکری مان. در عصری که تعداد کاباره ها و قمارخانه ها و فاحشه خانه ها از تعداد کتابخانه ها و دانشگاهها بیشتر بود، انقلاب کردیم تا فکر و فرهنگ ایرانی لگدمال نشود. حقیری داشتیم که صریحا میگفت: شما هرگز میکل آنژ یا باخ نداشتید. شما حتی یک آشپز بزرگ نداشته اید.. شما هیچ چیز بزرگ و فوق العاده عرضه نکرده اید. هیچ چیز." (مصاحبه محمدرضا پهلوی با اوریانا فالاچی، مهر ۱۳۵۲) 6. انقلاب کردیم برای حفظ دختران و جوانمردی پسران مان. از چنگ حکومتی که دستاوردش برای زنان ایران «شهر نو» بود و 50 هزار رسمی. از شر حکومتی که از خود شاه تا برادران و خواهرش اشرف، مافیای بین المللی مواد مخدر بودند و درخت نحس اعتیاد را در ایران مان کاشتند. 7. انقلاب کردیم برای نجات از عقب ماندگی مان. از کشوری که 57 سال تحت سلطنت پهلوی بود و 68 درصد مردمش بیسواد نگه داشته بودند، در حالیکه آمریکا ناسا داشت، هند ماهواره به فضا فرستاده بود، ترکیه متروی 50 ساله داشت ولی ما هیچ نداشتیم. تا برسیم به کشوری که طی 40 سال 93 درصد مردمش باسواد شوند. و رتبه علمی 16 ام جهان باشیم. 8. انقلاب کردیم برای . از عصری که نیمی از جمعیت ایران به جای خانه، در یک "اتاق" زندگی میکردند. (فیلمفارسی ها شاهد این ماجراست)، از عصری که نیازهای اولیه زندگی (آب و برق و گاز و یخچال و کولر) یک آرزو بود. تنها 45 شهر ایران آب لوله کشی داشت، 96 درصد روستاها برق نداشت، تنها 9 شهر گاز لوله کشی داشت. از عصری که 46 درصد مردم ایران زیر خط فقر زندگی میکردند، 35 درصد جامعه دچار سوتعذیه شدید بودند، مترو و سیستم فاضلاب و موشک و زیردریایی داشتن و.. دیگر رویا بود! تا برسیم به عصری که همه 1100 شهر ایران و 34 هزار روستا آب لوله کشی دارند، همه شهرها و تمام روستاهای بالای 40 خانوار برق دارند. 95 درصد جمعیت ایران گاز دارند. و برای رفع فقر، از کمیته امداد تا بهزیستی و صدها خیریه ساخته ایم. 9. انقلاب کردیم برای حتی و بهداشت مان. از عصری که مردم ما درگیر شپش بودند، حتی همسر شاه را پشه سالک گزید، و برایمان از هند و بنگلادش و پاکستان پزشک و پرستار می آوردند. از عصری که سن امید به زندگیمان فقط 54 سال بود! تا برسیم به عصری که سن امید به زندگی مان به بالای 75 سال رسیده. و جزء 10 کشور دارای بهترین سیستم پزشکی هستیم. ادامه دارد... روشنگری 🍁〰🍂 @Alachiigh
⭕️ موافقم ک دو جا شدیداً کم‌کاری کرده است. اول درشناساندن پیرمردی ساده‌لوح بنام منتظری ک بیت‌ش مامن منافقین‌وضدانقلاب شده بود واگر رهبر می‌شد،ایران و اسلام ب ترکستان میرفت! دوم در معرفی مردی بنام"مرتضی‌مطهری"تا مردم معنای جمله‌ی"از فضل پدر تو را چه حاصل"را عمیقاً درک کنند! 👤 ماجرای نیم روز پدرفتنه 🍁〰🍂 @Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📛نمایش بهت آور در رزمایش سپاه ❌انفجار ریتمیک در رزمایش سپاه. این ریتم طبل اعلان جنگ است از این صدا برای ایجاد رعب و وحشت در ‌لشکر دشمن استفاده میشد 👌👌👌 🍁〰🍂 @Alachiigh
❄️ ✅ (۱۳۴) 🌀 خبر: دور هشتم مذاکرات معروف به «احیای برجام» فردا در وین از سر گرفته خواهد شد. ماحصل چند دور مذاکره گذشته ارائه دو سند از سوی ایران برای لغو تحریم‌ها و موضوعات هسته‌ای به‌مثابه پیش‌نویس مذاکرات بود که دیدگاه‌های غیرمنعطف تیم غربی برجام، یعنی آمریکایی‌ها و اروپایی‌ها علت اصلی کُندی مذاکرات و درنهایت به بن‌بست کشاندن آن بود؛ چراکه آن‌ها همان خواسته‌ای را تکرار می‌کردند که ترامپ با خروجش از برجام و اعمال فشار حداکثری دنبال می‌کرد. ازاین‌رو، تحلیل‌گران به‌طورکلی چهار سناریو برای نتیجه مذاکرات آتی متصورند. 🍃🌹🍃 1⃣ احیای برجام؛ در این سناریو دو طرف اصلی مذاکرات یعنی ایران و آمریکا با قبول شروط طرفین، به سمت احیاء مجدد توافق هسته‌ای برجام حرکت می‌کنند. درواقع، در این سناریو واشنگتن با پذیرش شروط چهارگانه کلیدی ایران، یعنی لغو تحریم‌ها، دادن تضمین به عدم خروج دولت بعدی از برجام، راستی‌آزمایی اجرای لغو تحریم‌ها و جبران خسارات ناشی از خروج آمریکا از برجام، متعهد به احیا و اجرای آن می‌شود و ایران نیز به سمت اجرای کامل تعهدات برجامی‌اش و عقب‌نشینی از گام‌های هسته‌ای حرکت می‌کند. به نظر می‌رسد با توجه به نظرات مثلث حاکم بر تیم مذاکره‌کننده آمریکا یعنی آنتونی بلینکن- رابرت مالی- جیک سالیوان از یک‌سو و پایبندی جدی تیم ایران به اجرای راهبردهای رهبر معظم انقلاب، این سناریو از شانس زیادی برای اجرایی‌شدن برخوردار نیست. 2⃣ توافق موقت؛ در این سناریو دو طرف ضمن حفظ مواضع خود، در راستای عبور از بن‌بست کنونی به سمت توافق موقت و اجرای گام‌به‌گام برخی تعهدات حرکت خواهند کرد. به‌عنوان‌مثال توقف غنی‌سازی 60 درصد از سوی ایران در قبال آزادسازی اموال بلوکه‌شده ایران از سوی آمریکا یکی از این گام‌هاست. این سناریو امکان تحققش بیشتر از اولی است؛ اما به توجه به شرایط ایران در خصوص لغو یک‌باره تحریم‌ها و مخالفت آمریکا با آن، با موانعی روبرو است. 3⃣ تداوم وضع موجود؛ با توجه به مواضع محکم طرفین و تأکید اروپا و چین و روسیه بر ضرورت تداوم مذاکره، احتمال این سناریو با موکول شدن حصول نتیجه به دورهای آتی مذاکرات از سایر گزینه‌ها بیشتر است. 4⃣ شکست مذاکرات؛ این سناریو روی صریح‌تر گزینه سوم است که طرفین به دلیل عدم رسیدن به نقطه مشترک و توافق برای احیای برجام به مذاکرات پایان داده همدیگر به گزینه‌ها دیگر تهدید خواهند کرد. 👈به نظر آنچه در این شرایط جنگ اراده‌ها از یک‌سو و جنگ روایت‌ها از سوی دیگر تعیین‌کننده است، تبیین واقعیات صحنه و ضرورت ایستادگی و تاب‌آوری مسئولان و مردم بر مواضع به حقی است که تیم جدید اختیار کرده است. ✍ فتح‌الله پریشان 🍁〰🍂 @Alachiigh
آلاچیق 🏡
🌺دلارام من🌺 قسمت 57 پیاده می‌شوم و مثل خودش، غافلگیرانه پیشانیش را می‌بوسم؛ گرچه سخت است و باید رو
🌺دلارام من🌺 قسمت 58 با صدای زنگ پیامک از جا می‌پرم، شماره ناشناس است؛ پیام را باز می‌کنم: «سلام علیکم. مصدق خواه هستم. ببخشید مزاحم شدم. اشکال نداره الان تماس بگیرم؟» چه رسمی! نمی‌دانم جواب بدهم یا نه؟ شاید اگر فوری جواب بدهم، فکر کند چقدر معطلش بوده‌ام، باید کلاس بگذارم؛ یک ربعی صبر می‌کنم تا هم حرف‌هایم سبک سنگین شوند، هم او حس کند سر من خیلی شلوغ است. - «علیکم السلام. مراحمید.» من از او رسمی‌ترم! به دقیقه نرسیده همراهم زنگ می‌خورد؛ برعکس من، او اصلا اهل کلاس گذاشتن نیست، عرق بر پیشانی‌ام می‌نشیند؛ نفس عمیقی می‌کشم که بر مسلط شدنم تاثیری ندارد، تماس را وصل می‌کنم و روی بلندگو می‌گذارم: بفرمایید. نفسش را بیرون می‌دهد: سلام. - سلام. - ببخشید مزاحم شدم، شبتون بخیر. پیداست او هم هول کرده، جواب نمی‌دهم که سردرگمی‌ام لو نرود. - حالتون خوبه؟ با همان صدای ضعیف می‌گویم: الحمدلله. - خدا رو شکر. کمی مکث می‌کند و ادامه می‌دهد: آقاحامد گفتن تماس بگیرم راحت‌ترید. بازهم با سکوتم روبرو می‌شود. - الان هرچی بخواید در خدمتم. وقتی دوباره می‌گوید «الو... ببخشید...» متوجه می‌شوم سکوتم کمی طولانی شده؛ جمله‌ام را کمی مزمزه می‌کنم و به خودم جرات می‌دهم: شما درباره من چی می‎دونید؟ صدا صاف می‌کند: بالاخره هم آقاحامد، هم مادرم درباره خصوصیات اخلاقیتون برام صحبت کرده بودن، مگه حامد از من به شما نگفته؟ - منظورم شرایط خانوادگیم بود؛ من توی شرایط عادی بزرگ نشدم، محیطم خیلی با شما فرق داشته. - خوب؟ شما که انتخاب نکردید شرایطتون این باشه، برای همه ممکنه پیش بیاد؛ ولی این‌طور که فهمیدم، خیلی خوب زندگیتونو مدیریت می‌کنید و تسلیم مشکلات نشدید، این از نظر من یه امتیازه. - بالاخره انقدری که شما میگید آسون نبوده؛ توی تنهایی زندگی کردن، آدم رو یه جور دیگه می‌سازه، با عقده عاطفی و انزوا و افسردگی. - متوجهم، نمی‌تونم بگم درکتون می‌کنم چون تا حالا شرایطشو نداشتم، فکر می‌کنم اما شما این‌طور نیستید؛ کسی که به خدا متصله، خدا خودش کفایتش می‌کنه و هواشو داره؛ من اصلا کاری به گذشته شما ندارم و می‌خوام درباره الان حرف بزنیم؛ همیشه سعی کردم در حال زندگی کنم و غصه گذشته و آینده‌ای که خدا برام نوشته رو نخورم. - اینی که میگید یعنی جبرگرایی، پس اختیاری که خدا به انسان داده چی؟ - نه، در لحظه زندگی کردن یعنی بدونی الان وظیفه‌ات چیه؟ و بدونی اگه وظیفه الانتو درست انجام بدی، خدا برات کم نمیذاره. کلا در طول مکالمه، بیشتر او حرف میزند و درباره معنویات و دیدش به زندگی می‌گوید؛ دیدگاه‌هایش را قبول دارم، به محض این‌که قطع می‌کنم،عمه در را باز می‌کند و با هیجان می‌گوید: بهت گفت فردا قراره بریم باغ غدیر؟ چند لحظه با چشمان گرد شده نگاهش می‌کنم و بعد هردومان می‌زنیم زیر خنده. ادامه دارد... 🍁〰🍂 @Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
افشاگری‌های جنجالی یک استاد دانشگاه درباره جنایت‌هایی که پزشک-بروکرات ها در حق ملت ایران می‌کنند. آیا اجازه می‌دهند یک کمیته حقیقت‌یاب درباره داروی رمدسیویر و تاثیر آن بر سلامت مردم ، تحقیق کند؟ BisimchiMedia 🍁〰🍂 @Alachiigh
✳️ادویه‌های مفید برای زمستان👇 🔸هل: خلط آور 🔸سیر: آنتی بیوتیک 🔸چوب میخک: ضدویروس 🔸گشنیز: تقویت کننده دستگاه ایمنی بدن 🔸دارچین: ضدعفونی کننده 🔸زردچوبه: ضدالتهاب 🔸زنجبیل: ضدتهوع 🍁〰🍂 @Alachiigh
✨✨✨✨✨✨ همان طور که هر دانه برفی منحصر به فرد و خاص است هر صبح نیز همین طور است.. روز خود را با این درک آغاز کن که می توانی آن را به یک روز بی نظیر و خاص تبدیل کنی ✨✨✨✨✨✨ 🍁〰🍂 @Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⭐️*بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحيمِ* ⭐️صفحه ۲۹۶ مصحف شریف ✨همراه تدبر و چند نکته ⭐️هدیه به امام زمان عجل الله فرجه الشریف❤️🙏 🍁〰🍂 @Alachiigh