eitaa logo
آلاچیق 🏡
1.3هزار دنبال‌کننده
6.2هزار عکس
3.8هزار ویدیو
59 فایل
فعالیتهای کانال، به نیت مهدیِ فاطمه عجل الله تعالی فرجه ادمین تبادل، انتقاد-پیشنهاد-مسابقه : @nilofarane56 پ زینب کبری سلام الله علیها کپی مطالب با ذکر صلوات 🙏
مشاهده در ایتا
دانلود
8.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 واکنش مجری تلویزیون به اظهارنظر نماینده مجلس که گفته بود قیمت بنزین یک دلار است: 🔹مگر یارانه ‌ای که چندین سال ثابت مانده به دلار است؟ 🔹️ مگر آن کارگر شریف حقوق خود را به دلار می‌گیرد و با دلار عرق خود را پاک می‌کند؟ 🔹️گاهی حرف نزدن بهتر از حرف زدن است! 🍁〰🍂 @Alachiigh
13.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️ یک دانشجوی دختر آمریکایی به نام "جسیکا پلاتمور" 27 ساله دارای مدرک کارشناسی ارشد روانشناسی یک آزمایش جالب اجتماعی در مورد آزار و اذیت جنسی انجام داد و فیلم خود را در یوتیوب منتشر کرد. جایی که او در ابتدا لباس‌های تنگ و باز پوشید و شروع به حرکت معمولی در خیابان‌های منهتن نیویورک کرد! و به شدت مورد آزار و اذیت کلامی مردان قرار گرفت و برخی از آنها سعی کردند به او نزدیک شوند و ... بار دوم، جسیکا "با حجاب" همان مسیر قبلی و همان خیابان‌هایی که دفعه اول قدم زده بود را پیاده رفت ... نتیجه بسیار جالب بود!! در بار دوم و با پوشش جدید دیگر هیچکس او را مورد هیچ نوع آزار و اذیت قرار نداد!! جسیکا برای اخذ درجه دکترا از دانشگاه نیویورک یک تحقیق طولانی و چندین آزمایش اجتماعی انجام داد و مصاحبه‌ای با تعدادی از مزاحمان و زنانی که مورد آزار و اذیت قرار گرفته بودند، انجام داد و دریافت که "نوع لباس زنان رابطه مستقیمی با جنایات جنسی، مزاحمت‌های مختلف و حتی تجاوز دارد!" زنان هرچه برهنه‌تر، خطر و تجاوز بیشتر ... pedarefetne 🍁〰🍂 @Alachiigh
آلاچیق 🏡
🌺 بی تو هرگز 🌺 قسمت 5⃣ اولین روز زندگی مشترک، بلند شدم غذا درست کنم ... من همیشه از ازدواج کردن می
🌺 بی تو هرگز 🌺 ⃣ هر روز که می گذشت علاقه ام بهش بیشتر می شد ... لقبم اسب سرکش بود ... و علی با اخلاقش، این اسب سرکش رو رام کرده بود ... چشمم به دهنش بود ... تمام تلاشم رو می کردم تا کانون محبت و رضایتش باشم ... من که به لحاظ مادی، همیشه توی ناز و نعمت بودم ... می ترسیدم ازش چیزی بخوام ... علی یه طلبه ساده بود ... می ترسیدم ازش چیزی بخوام که به زحمت بیوفته ... چیزی بخوام که شرمنده من بشه ... هر چند، اون هم برام کم نمی گذاشت ... مطمئن بودم هر کاری برام می کنه یا چیزی برام می خره ... تمام توانش همین قدره ... علی الخصوص زمانی که فهمید باردارم ... اونقدر خوشحال شده بود که اشک توی چشم هاش جمع شد ... دیگه نمی گذاشت دست به سیاه و سفید بزنم ... این رفتارهاش حرص پدرم رو در می آورد ... مدام سرش غر می زد که تو داری این رو لوسش می کنی ... نباید به زن رو داد ... اگر رو بدی سوارت میشه ... اما علی گوشش بدهکار نبود ... منم تا اون نبود تمام کارها رو می کردم که وقتی برمی گرده ... با اون خستگی، نخواد کارهای خونه رو بکنه ... فقط بهم گفته بود از دست احدی، حتی پدرم، چیزی نخورم ... و دائم الوضو باشم ... منم که مطیع محضرش شده بودم ... باورش داشتم ... 9 ماه گذشت ... 9 ماهی که برای من، تمامش شادی بود ... اما با شادی تموم نشد ... وقتی علی خونه نبود، بچه به دنیا اومد ... مادرم به پدرم زنگ زد تا با شادی خبر تولد نوه اش رو بده ... اما پدرم وقتی فهمید بچه دختره با عصبانیت گفت ... لابد به خاطر دختر دخترزات ... مژدگانی هم می خوای؟ ... و تلفن رو قطع کرد ... مادرم پای تلفن خشکش زده بود ... و زیرچشمی با چشم های پر اشک بهم نگاه می کرد ... مادرم بعد کلی دل دل کردن، حرف پدرم رو گفت ... بیشتر نگران علی و خانواده اش بود ... و می خواست ذره ذره، من رو آماده کنه که منتظر رفتارها و برخورد های اونها باشم ... هنوز توی شوک بودم که دیدم علی توی در ایستاده ... تا خبردار شده بود، سریع خودش رو رسونده بود خونه ... چشمم که بهش افتاد گریه ام گرفت ... نمی تونستم جلوی خودم رو بگیرم ... خنده روی لبش خشک شد ... با تعجب به من و مادرم نگاه می کرد ... چقدر گذشت؟ نمی دونم ... مادرم با شرمندگی سرش رو انداخت پایین ... - شرمنده ام علی آقا ... دختره ... نگاهش خیلی جدی شد ... هرگز اون طوری ندیده بودمش ... با همون حالت، رو کرد به مادرم ... حاج خانم، عذر می خوام ولی امکان داره چند لحظه ما رو تنها بزارید ... مادرم با ترس ... در حالی که زیرچشمی به من و علی نگاه می کرد رفت بیرون ... اومد سمتم و سرم رو گرفت توی بغلش ... دیگه اشک نبود... با صدای بلند زدم زیر گریه ... بدجور دلم سوخته بود ... - خانم گلم ... آخه چرا ناشکری می کنی؟ ... دختر رحمت خداست ... برکت زندگیه ... خدا به هر کی نظر کنه بهش دختر میده ... عزیز دل پیامبر و غیرت آسمان و زمین هم دختر بود ... و من بلند و بلند تر گریه می کردم ... با هر جمله اش، شدت گریه ام بیشتر می شد ... و اصلا حواسم نبود، مادرم بیرون اتاق ... با شنیدن صدای من داره از ترس سکته می کنه ... بغلش کرد ... در حالی که بسم الله می گفت و صلوات می فرستاد، پارچه قنداق رو از توی صورت بچه کنار داد ... چند لحظه بهش خیره شد ... حتی پلک نمی زد ... در حالی که لبخند شادی صورتش رو پر کرده بود ... دانه های اشک از چشمش سرازیر شد . - بچه اوله و این همه زحمت کشیدی ... حق خودته که اسمش رو بزاری ... اما من می خوام پیش دستی کنم ... مکث کوتاهی کرد ... زینب یعنی زینت پدر ... پیشونیش رو بوسید ... خوش آمدی زینب خانم ... و من هنوز گریه می کردم ... اما نه از غصه، ترس و نگرانی ... به روایت همسر ودختر شهید 🍁〰🍂 @Alachiigh
187990_۲۰۲۲_۰۱_۱۴_۱۲_۵۱_۳۱_۷۲۶.mp3
3.79M
🏴🏴🌴🌴🌴🌴 السلام علیک یااباعبدالله السلام علیک یا اباالفضل السلام علیکِ یا ام البنین 🥀چهارتا بچه هام فدای حسین زهرا 🥀تموم زندگیم فدای حسین زهرا وفات حضرت ام النبین سلام الله علیها تسلیت 🎙 سید مجید بنی فاطمه پیشنهاد دانلود 🍁〰🍂 @Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
میتونی از دور ببینی و حسرت بخوری. ✅میتونی بگی من بدستش میارم و لذتشو ببری. 〰〰〰⭐️⭐️ 🍁〰🍂 @Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⭐️*بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحيمِ* ⭐️صفحه ۳۱۵ مصحف شریف ✨همراه تدبر و چند نکته ⭐️هدیه به امام زمان عجل الله فرجه الشریف❤️🙏 🍁〰🍂 @Alachiigh
🌹شهید موسی رجبی🌹 ✅✍شهید معتقد بود سالها مداحی کرده ام وفقط حرف زده ام حالا وقت عمل کردن است.. این شهید بزرگوار با وجود دو فرزند خردسال و نوجوانش،  پای بر روی حوائج دنیوی خود گذاشت و راه سرخ شهادت که همانا راه رسوال الله و فرزندان اطهرش است را انتخاب نمود. و سرانجام در روز پنج شنبه 31 خرداد سال 97 در حالیکه روزه بوده به همرزمش میگوید خواب دیدم شهید میشوم . غسل شهادت میکند و بعد از انکه روزه خود را با  افطار باز میکند و نماز میخواند به درجه رفیع شهادت نائل میشود. 👈شهید موسی رجبی  می گفت خوش به حال شهید حججی ، شهدا همه پیش خداجایگاه خاصی دارن اما اگه شهید بی سر بشی یعنی امام حسین هم به نوکری قبولت کرده مثل اربابت شهید بشی خیلی لذت داره.  پیکر شهید موسی به مشابه مولایش امام حسین (ع)  بی سر  شد و دو تا از انگشتهای دستش  و همونایی که انگشتر مینداخت قطع شد.. ⭐️شادی روح پاک همه شهدا صلوات 🍁〰🍂 @Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌀 (۴۰) | چرا حصر سران فتنه هنوز ادامه دارد؟ 🍃🌹🍃 ❌ در این خصوص باید به چند نکته اشاره کرد: 1⃣ مرجع حصرکننده سران فتنه، شورای عالی امنیت ملی بوده است و این شورا باید درباره رفع حصر تصمیم‌گیری کند. 2⃣ اگرچه در مقاطعی تخفیف‌هایی درباره شدت حصر به سران فتنه داده شده است، اما هیچ تضمینی وجود ندارد که با رفع حصر، آنها از فتنه‌گری دست برداشته باشند. 3⃣ هیچ نشانه‌ای هم دال بر ابراز ندامت سران فتنه و تمایل آنها برای رفع حصر وجود ندارد. 4⃣ سران فتنه با راه‌اندازی فتنه ۸۸، خسارت‌های بزرگی به نظام و مردم تحمیل کردند و آنها حداقل باید ضمن عذرخواهی از پیشگاه رهبری و ملت، ابراز ندامت کرده و تعهد دهند که هیچ‌گاه درصدد تکرار حوادث گذشته نخواهند بود. این در حالی است که سران فتنه هیچ تحرکی در این راستا از خود نشان نداده‌اند. آنها حتی در انتخابات شرکت نمی‌کنند. | 🍁〰🍂 @Alachiigh