آلاچیق 🏡
🌺بی_تو_هرگز🌺 #قسمت 9⃣1⃣ احدی حریف من نبود ... گفتم یا مرگ یا علی ... به هر قیمتی باید برم جلو ...
🌺 بی_تو_هرگز 🌺
#قسمت 0⃣2⃣
وجودم آتش گرفته بود ... می سوختم و ضجه می زدم ... محکم علی رو توی بغل گرفته بودم ... صدای ناله های من بین سوت خمپاره ها گم می شد ...
از جا بلند شدم ... بین جنازه شهدا ... علی رو روی زمین می کشیدم ... بدنم قدرت و توان نداشت ... هر قدم که علی رو می کشیدم ... محکم روی زمین می افتادم ... تمام دست و پام زخم شده بود ... دوباره بلند می شدم و سمت ماشین می کشیدمش ... آخرین بار که افتادم ... چشمم به یه مجروح افتاد ...
علی رو که توی آمبولانس گذاشتم، برگشتم سراغش ... بین اون همه جنازه شهید، هنوز یه عده باقی مونده بودن ... هیچ کدوم قادر به حرکت نبودن ... تا حرکت شون می دادم... ناله درد، فضا رو پر می کرد…
دیگه جا نبود ... مجروح ها رو روی همدیگه می گذاشتم ... با این امید ... که با اون وضع فقط تا بیمارستان زنده بمونن و زیر هم، خفه نشن ... نفس کشیدن با جراحت و خونریزی ... اون هم وقتی یکی دیگه هم روی تو افتاده باشه ...
آمبولانس دیگه جا نداشت ... چند لحظه کوتاه ... ایستادم و محو علی شدم ...
کشیدمش بیرون ... پیشونیش رو بوسیدم ...
- برمی گردم علی جان ... برمی گردم دنبالت ...
و آخرین مجروح رو گذاشتم توی آمبولانس ...
آتیش برگشت سنگین تر بود ... فقط معجزه مستقیم خدا... ما رو تا بیمارستان سالم رسوند ... از ماشین پریدم پایین و دویدم توی بیمارستان تا کمک ...
بیمارستان خالی شده بود ... فقط چند تا مجروح ... با همون برادر سپاهی اونجا بودن ... تا چشمش بهم افتاد با تعجب از جا پرید ... باورش نمی شد من رو زنده می دید ...
مات و مبهوت بودم ...
- بقیه کجان؟ ... آمبولانس پر از مجروحه ... باید خالی شون کنیم دوباره برگردم خط ...
به زحمت بغضش رو کنترل کرد ...
- دیگه خطی نیست خواهرم ... خط سقوط کرد ... الان اونجا دست دشمنه ... یهو حالتش جدی شد ... شما هم هر چه سریع تر سوار آمبولانس شو برو عقب ... فاصله شون تا اینجا زیاد نیست ... بیمارستان رو تخلیه کردن ... اینجا هم تا چند دقیقه دیگه سقوط می کنه ...
یهو به خودم اومدم ...
- علی ... علی هنوز اونجاست ...
و دویدم سمت ماشین ... دوید سمتم و درحالی که فریاد می زد، روپوشم رو چنگ زد ...
- می فهمی داری چه کار می کنی؟ ... بهت میگم خط سقوط کرده ...
هنوز تو شوک بودم ... رفت سمت آمبولانس و در عقب رو باز کرد ... جا خورد ... سرش رو انداخت پایین و مکث کوتاهی کرد ...
- خواهرم سوار شو و سریع تر برو عقب ... اگر هنوز اینجا سقوط نکرده بود ... بگو هنوز توی بیمارستان مجروح مونده... بیان دنبال مون ... من اینجا، پیششون می مونم ...
سوت خمپاره ها به بیمارستان نزدیک تر می شد ... سرچرخوند و نگاهی به اطراف کرد ...
- بسم الله خواهرم ... معطل نشو ... برو تا دیر نشده ...
سریع سوار آمبولانس شدم ... هنوز حال خودم رو نمی فهمیدم ...
- مجروح ها رو که پیاده کنم سریع برمی گردم دنبالتون ...
اومد سمتم و در رو نگهداشت ...
- شما نه ... اگر همه مون هم اینجا کشته بشیم ... ارزش گیر افتادن و اسارت ناموس مسلمان ... دست اون بعثی های از خدا بی خبر رو نداره ... جون میدیم ... ناموس مون رو نه ...
#چطوری_گناه_میکنیم_به_راحتی😭#جون_دادن_بخاطر_ناموس😭
یا علی گفت و ... در رو بست ...
با رسیدن من به عقب ... خبر سقوط بیمارستان هم رسید ...
پ.ن: شهید سید علی حسینی در سن 29 سالگی به درجه رفیع شهادت نائل آمد ... پیکر مطهر این شهید ... هرگز بازنگشت ...
جهت شادی ارواح طیبه شهدا ... صلوات ...
به روایت همسر و دختر شهید
(( 🌸 زندگی نامه طلبه، شهید گمنام سید علی حسینی به قلم همسر و دختر این شهید بزرگوار 🌸))
#ادامه_دارد
#داستان_شب
🍁〰🍂
@Alachiigh
🔴 از اعتراض اسکارت جوهانسون تا سکوت ترانه و مهناز!
🔹 شاید دین نداشته باشه ولی آزاده است!
و نیز....
🔴جیم کری بازیگر مشهور هالیوود علیه آمریکا و عربستان و در حمایت از کودکان یمن موضع گرفت
تحلیل سیاسی
👌سلبریتی اینجوری داشتنمون آرزوست
🍁〰🍂
@Alachiigh
🍃🌺🍂
🍂🌿
🌾
خوشبختی یه انتخابه.
تو می تونی شادی رو انتخاب کنی.
همیشه تو زندگی استرس هست،
ولي این انتخاب توئه که اجازه بدی،
روت تاثیر بذارن یا نه....😊
🌺🌺💐✨✨
#مثبت_اندیشی
#انگیزشی
🍁〰🍂
@Alachiigh
⭐️*بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحيمِ*
⭐️صفحه ۳۲۸ مصحف شریف
✨همراه تدبر و چند نکته
⭐️هدیه به امام زمان عجل الله فرجه الشریف❤️🙏
#کلام_نور
🍁〰🍂
@Alachiigh
2.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹درخواست یک شهید از همرزمانش، لحظاتی قبل از شهادت 🌹
از زبان حاج حسین یکتا
گفت: میشه از پشت بیسیم برام روضه بخونی؟
و...بعد.... تیر خلاص
چطوری میتونیم بگیم شفاعتمون کنید ...!!؟
حلالمون کنید 😭😭😭🙏
⭐️شادی روح پاک همه شهدا صلوات
#به_یاد_شهدا
🍁〰🍂
@Alachiigh
🎥 روحانی نمای تفرقهافکنی که تو زرد از آب درآمد
🔺این پسره که وسط میرقصه معروف به سید عیسی علیاکبر (روحانینمای پانترک) است که به تازگی با یک دختر یهودی ازدواج کرده.
🔴مانند اکثر روحانینماهای درباری سواد حوزوی ندارد و در گاراژ خانهاش سخنران شده. از او در پروژه تخریب علیه روحانیون معتقد به مقاومت استفاده میکنند.
🔴سید عیسی که، خودرا روحانی و مسلمان جا زده بود ،، بارها به ایران هم سفر کرده و به عنوان روحانی جوان جمهوری آذربایجان مورد استقبال بعضی از افراد نیز قرار گرفته و بیشتر سعی در تفرقهافکنی داشته است.
🔴 این فرد بار ها آذری های ایران را تحریک می کرد تا در خیابان به تظاهرات علیه یکپارچگی ایران بپردازند و گروه های تجزیه طلب در ایران را تقویت می کرد.
#سید_عیسی #دروغ
#تفرقه
🍁〰🍂
@Alachiigh
16.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴فرق حضرت آقا با حضرت والا..!!
🔴فرق عمامه و تاج ..!!
پیشنهاد دانلود👌
🍁〰🍂
@Alachiigh