🌹شهیدطوسی🌹
#میترسم_تشییع_جنازه_م_شلوغ_شود
راوی : سردارحاج کمیلکهنسال :
يک روز بعد از پایان عمليات والفجرهشت، شهیدطوسی تویوتا را روشن کرد، حرکت کردیم به سمت اهواز.در حال طی کردن مسیر اروندکنار – آبادان، بودیم.یکدفعه طوسی شروع کرد به سرزنش کردن خودش. از جاماندگی از قافله ی دوستان شهیدش ناراحت بود و دائماً خودش را سرزنش می کرد. من که حالش را اینگونه دیدم، گفتم: «تو هم انشاءالله شهيد می شی، همه ما آرزو داريم به شهادت برسيم. دیر یا زود تو شهید می شی، من هم شهید می شم.همانجا دعا کردم.
گفت کمیل من بیشتر برای زمان بعد از شهادتم، ناراحتم.» با تعجب گفتم:بعد از شهادت كه نارحتی نداره!گفت:«برای ما داره. نصيرائی را ديدی؟ #مرشدی را ديدی؟ #بهاور را ديدی؟ #معصومی را دیدی؟»ديدی اين بچه ها چقدر بچه های مظلوم، چقدر بچه های پركاری بودند، چه كارهای بزرگی توی جبهه كردند.هیچ كسی آنها را نمی شناخت و آنگونه که سزاوارشان بود از آنها تجلیل نشد. آنها گمنام و ناشناخته ماندند و شخصيت و زحمات شان برای مردم ناگفته ماند.»
من فرمانده این بچه ها بودم، مردم و مسئولین مرا می شناسند. ناراحتم و می ترسم از آن روزی که وقتی من شهید بشوم، تشییع جنازه ام شلوغ شود، صدا و سیما وارد شود، مسئولین بیایند، برایم تبلیغات کنند. کل استان اعلامیه پخش کنند. این است که برای بعد از شهادتم هم ناراحتم. من خودم را شرمنده #نصيرائی، #مرشدی، #بهاور و #معصومی و ديگر شهدایی که واقعاً زحمت کشیدند و نامی از آنها نیست، می دانم.
⭐️شادی روح پاک همه شهدا صلوات
#به_یاد_شهدا
@Alachiigh