آرامش چیست؟...
✨نگاه به گذشته و شکر خدا؛
✨نگاه به آینده و اعتماد به خدا؛
✨ نگاه به اطراف و جستجوی خدا؛
✨ نگاه به درون و دیدن خدا…
#مثبت_اندیشی
🍁〰🍂
@Alachiigh
#کلام_نور
⭐️*بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحيمِ*
⭐️صفحه ۲۹۰مصحف شریف
✨همراه تدبر و چند نکته
⭐️هدیه به امام زمان عجل الله فرجه الشریف❤️🙏
🍁〰🍂
@Alachiigh
🌹شهید محمد جواد درولی 🌹
وصیتنامه قابل تأمل یک شهید
در میان گلزار بهشت دزفول، تنها یک قبر وجود دارد که بینام، ساده و همسطح زمین است و آن مزار عارف وارسته فرمانده شهید بهمن(محمد جواد) دُرولی است.
بهمن دُرولی دانشجوی دانشگاه علم و صنعت بود اما رفتن به دانشگاه را به تعویق انداخت و گفت مسئله اصلی امروز جنگ است. شهید درولی شهیدی است که وصیت کرد: قبرم را ساده و هم سطح زمین درست کنید و با اندکی سیمان روی
آن را بپوشانید و فقط با انگشت روی آن بنویسد:
«پر کاهی تقدیم به آستان قدس الهی».
⭐️شادی روح پاک همه شهدا فاتحه و صلوات
#به_یاد_شهدا
🍁〰🍂
@Alachiigh
🍁
🌀#صرفا_جهت_اطلاع | سفیر ایران در #یمن درگذشت
🍃🌹🍃
🔻سخنگوی وزارت امور خارجه از درگذشت حسن ایرلو سفیر ایران نزد دولت نجات ملی یمن در اثر ابتلا به کرونا خبر داد.
🔹حسن ایرلو که از جانبازان شمیایی جنگ تحمیلی نیز بود در محل ماموریت خود به کرونا مبتلا شد و به دلیل همکاری دیر هنگام برخی کشور ها متاسفانه در شرایط نا مناسبی به کشور بازگشت و به رغم به کار گیری همه مراحل درمانی برای بهبود وضعیت بیماری وی، متاسفانه سحرگاه امروز جان باخت.
🔺 وزارت خارجه ایران درگذشت ایرلو را شهادت توصیف کرده است.
#روشنگری
#ثامن
🍁〰🍂
@Alachiigh
🍀 بهار مومن از #شب_یلدا آغاز میشود
🌹پیامبر خدا صلیاللهعلیهوآله:
♦️زمستان بهار مؤمن است، از شبهای طولانیاش برای شب زندهداری، و از روزهای کوتاهش برای روزهداری بهره میگیرد.
📚 وسائل الشیعه، ج۷، ص۳۰۲
◾️▪️ــــــــــــــــــــــ
صــراط
🍁〰🍂
@Alachiigh
◼️▪️
▪️
🏴 #یلدای_فاطمی
🍁 پای یلدای دلت یواشکی زمزمه کن
زیر لب یه یادی از نور دل فاطمه کن
چشماتو خیره کن و سوره والعصر و بخون
یه دعا برا ظهور پسر فاطمه کن 🤲🏻
............................
💠 برگزاری یلدای فاطمی
با قرائت خانوادگی
«حدیث شریف کساء»❣
🍁〰🍂
@Alachiigh
آلاچیق 🏡
🌺دلارام من🌺 قسمت51 جھتِ مطالعہے هࢪ قسمٺ از رمانها؛ 1صڵواٺ بہ نیٺ ِ تعجیݪ دࢪ فࢪج الزامیست -
🌺دلارام من🌺
قسمت52
جھتِ مطالعہے هࢪ قسمٺ از رمانها؛
1صڵواٺ بہ نیٺ ِ تعجیݪ دࢪ فࢪج الزامیست
- تجربه ناموفق مامان رو یادت نیست؟ مامان نتونست سختی زندگی با جانباز رو تحمل کنه.
- اولا شدت جانبازی بابا با علی خیلی فرق داره، دوما بابا بعد ازدواج با مامان جانباز شد؛ مامان خودش انتخاب نکرده بود؛ تو الان میتونی شرایط رو بسنجی و برنامه ریزی کنی؛ آدما هم باهم فرق دارن، بستگی به خودت داره، مهم اینه که عاقلانه فکر کنی نه احساسی؛ من نمیگم به علی بله بگی یا ردش کنی، میگم از ترس عقب نکش؛ علی شاید تنها نقصش همین دستش باشه، حیفه بخاطر نقص ظاهر از باطن پاکش غافل بشی؛ اول ببین باخودت چندچندی؟ علی رو بسنج، انقدر زود ردش نکن؛ میخوام قبل از رفتن خیالم از بابت تو راحت بشه، شاید باورت نشه ولی مهمترین دغدغهام تویی... خیلی کم گذاشتم برات...
دستم را میگیرد و مینشاند روی نیمکت، روبروی مزار پدر؛ اصلا نمیتوانم سرم را بالا بیاورم. با انگشتهایش بازی میکند: بشین فکر کن از زندگیت چی میخوای؟ میخوای چی بشی؟ به کجا باید برسی؟ خدا ازت چی میخواد؟ اون حد اعلای خودتو درنظر بگیر و بیا عقب؛ اونوقت میبینی برای رسیدن به درجات بالاتر به یه همراه نیاز داری؛ کی بهتر از علی؟ من با شناختی که از هردوی شما دارم فکر میکنم بتونید باهم خوشبخت بشید.
کلماتش یکی یکی در ذهنم تحلیل میشود تا میرسم به کلمه "باهم". مزمزهاش میکنم و لب میگزم؛ صدایم در نمیآید که جواب بدهم.
- هر سوالی درباره اخلاق و عقیده و کار و شغل و وضعیت خونوادگی علی داری از من و عمه بپرس؛ خیلی وقته باهم رفت و آمد داریم، اگه هرکی دیگه بجز علی بود یه هفته میموندم اصفهان برای تحقیق، فکر نکن ما تو این قضیه خیلی سهل انگاریم، شاید ندونی ولی خواستگارات رو دقیق میسنجیدیم و اگه نامناسب بود مطرح هم نمیکردیم باهات.
تازه میفهمم در این مدت چقدر گیج و غافل بودهام که چیزی از نگاهها و صحبتهای رمزآلود عمه و حامد نفهمیدهام!
باید بیشتر فکر کنم؛ در این مدت خیلی معطلشان کردهام ولی هنوز گیجم. شاید اگر حامد بود و کمکم میکرد زودتر به نتیجه میرسیدیم؛ اما نبود حامد مرا میترسانَد؛ آنقدر به او و راهنماییهایش وابسته شدهام که حس میکنم بدون او نمیتوانم تصمیم بگیرم؛ آرام میگویم: باید بیشتر فکر کنم!
- ببین! تو الان یه ماهه داری فکر میکنی! عمه میگه خیلی منزوی شدی؛ برای به نتیجه رسیدن باید با علی باهم فکر کنید، حرف بزنید، سوالاتونو ازهم بپرسید، اینطور بخوای فکر کنی تا قیامت به جایی نمیرسی؛ از روی ترس فرار نکن، بذار یه شب بیان خونمون، حرفامونو بزنیم؛ آخه فکر علی بیچاره باش که چند وقت دیگه سر به بیابون میذاره!
دستم را روی صورت داغم میگذارم: ن... نمیدونم... هنوز گیجم... میترسم... آینده خیلی مبهمه! تو خیلی با من فرق داری؛ من از بچگی خیلی با آدما مواجه نبودم، از همون اول بلاتکلیف بودم.
دستش را روی زانویم میگذارد و فشار میدهد: پس توکلت کجا رفته خانوم طلبه؟ این چیزا رو شما باید به من یاد بدی؛ انقدر مشکلات رو واسه خودت غول نکن؛ این یه مسئله سادست که با یکم فکر حل میشه! ترس که نداره خانوم کوچولو!
آرنجم را میگیرد و آرام پایین میآورد: من به عمو رحیمم سفارش میکنم تو همه جلسات باشه، اصلا بره تحقیق... قبول؟
درگیرم با خودم؛ حامد راست میگوید، احساس پوچی میکنم؛ شاید به قول او به یک همراه نیاز دارم؛ به یک نیروی محرک به نام عشق.
دست میاندازد سر شانهام و تا مزار پدر همراهیام میکند؛ برایم مهم نیست که چادرم را تازه شستهام، آوار میشوم کنار پدر و سنگ مزار را بوسه باران میکنم؛ دلخورم از دستش، او الان باید باشد، باید! باید پدری باشد که تصمیم بگیرد برای دخترش؛ پدری که قهرمان دوم زندگی دخترش را انتخاب کند.
میدانم پدری میکند برام...
ادامه دارد
#داستان_شب
🍁〰🍂
@Alachiigh
🔴بخشی از نامه سرگشاده لاریجانی: اقامت فرزند اینجانب درآمریکا کذب محض است
✅منِ مخاطب اگر ادامه را نخوانم، فکر میکنم "کذبِ محض است" و تمام اما ادامه جمله لاریجانی این است:
✅اقامت فرزندم در آمریکا کذب محض است و ایشان برای دوران تحصیل خود و همسرش در آنجا است
💯💯به فعل جمله دقت کنید:"است"
🔮 گفتمان
#نامه_سرگشاده
🍁〰🍂
@Alachiigh
🍁
✅ #یک_خبر_یک_تحلیل(۱۳۰)
🌀خبر: طی روز گذشته نشستی بینالمللی با حضور نمایندگان سازمان همکاری اسلامی و نمایندگان سازمان ملل و برخی کشورها همچون آمریکا، جین، روسیه و ... در راستای حمایت از افغانستان در اسلامآباد پاکستان برگزار شد. در این نشست اکثریت وزرای خارجه کشورهای منطقه همچون ایران، عربستان و ترکیه حضور پیدا کرده بودند. در رابطه با این نشست و تأثیرگذاری جمهوری اسلامی ایران بر تحولات افغانستان ذکر چند نکته ضروری است؛
🍃🌹🍃
1⃣ این نشستها در قالب حمایت از مردم افغانستان و کمک به این کشور جهت جلوگیری از بحرانهای اجتماعی و انسانی است؛ اما بر همگان روشن است که ماهیت این نشستها صرفنظر از مسائل انسانی، تأثیرگذاری بازیگران منطقهای و جهانی بر تحولات افغانستان است.
2⃣ از زمان به قدرت رسیدن طالبان، میلیاردها دلار کمک مالی که برای افغانستان در نظر گرفته شده بود، در تابستان امسال به حالت تعلیق درآمده و این نشست به دنبال راهحلهایی برای کمکرسانی به این کشور است.
3⃣ بسیاری بر این باورند که برگزاری این نشست در پاکستان با هدف به رسمیت شناخته شدن طالبان صورت گرفته است. این در حالی است که تاکنون هیچ کشوری دولت طالبان را به رسمیت نشناخته است.
4⃣ راهبرد جمهوری اسلامی ایران در افغانستان مبتنی بر چند گزاره است: الف) حکومت فراگیر واقعی و مؤثر که همه اقوام و مذاهب افغانستان در آن نقش داشته باشند؛ ب) ارسال کمکهای بشردوستانه به مردم افغانستان؛ ج) عدم مداخلات خارجی توسط بازیگران فرامنطقهای و عدم حضور آنها در این کشور؛ د) حل مسائل افغانستان با گفتگوهای بین جریانی. این چهار گزاره راهبردهای اصلی ایران در رابطه با افغانستان است که در صحبتهای وزیرخارجه در این کنفرانس هم منعکس شد.
🔺نکته آخر: در مجموع میتوان گفت که تحولات افغانستان بر روی سایر کشورها همچون ایران تأثیر مستقیم دارد؛ ازاینرو، نقشآفرینی تهران در ایجاد ثبات در این کشور ضروری است.
✍ محمدرضا فرهادی
#روشنگری
#ثامن
🍁〰🍂
@Alachiigh
💥💥
خدا مشکلات و سختی ها را بر سر راه ما قرار میدهد تا بهترین ِ ما را نمایان کند.
💥💥
#مثبت_اندیشی
🍁〰🍂
@Alachiigh
#کلام_نور
⭐️*بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحيمِ*
⭐️صفحه ۲۹۱ مصحف شریف
✨همراه تدبر و چند نکته
⭐️هدیه به امام زمان عجل الله فرجه الشریف❤️🙏
🍁〰🍂
@Alachiigh
#به_یاد_شهدا
🌹شهید حاج حسین دخانچی🌹
✅✍۱۳سالش بود که رفت جبهه،،
توی عملیات بدر،از ناحیه گردن قطع نخاع شد.
هفده سال روی تخت ولی همیشه خندان بود.
بالای سرش این بیت شعر چشم نوازی میکرد:
......👆👆👆
⭐️شادی روح پاک همه شهدا فاتحه و صلوات
#به_یاد_شهدا
🍁〰🍂
@Alachiigh
🍁
✅ #یک_خبر_یک_تحلیل(۱۳۱)
🌀 خبر: سخنگوی شورای نگهبان گفت: پرونده لاریجانی مثل سایر افراد در یک فرآیند قانونی بررسی شده و برای رسیدگی به صلاحیتش مطالب موجود در پرونده که بخشی نیز به بیرون منعکس شده، مورد به مورد در جلسات شورا مطرح و پس از انجام مباحث متعدد و بیان نظرات مخالف و موافق رایگیری به صورت مخفی انجام شده است.
🍃🌹🍃
❌گزارههای خبری:
🔻 علی مطهری در نامهای به دبیر شورای نگهبان نوشت: باور نمیکنم که شما متن پاسخ را خوانده و امضا کرده باشید... در این نامه به خانواده آقای لاریجانی و طبعاً به بیت شهید آیتالله مطهری که شما افتخار حضور در درس ایشان را داشتهاید جفای عظیم شده است.
🔹 مجید انصاری: اینکه شورای نگهبان خود را بی نیاز از اقناع افکار عمومی بداند و تصمیمی بگیرد که به سرنوشت ۸۴ میلیون ایرانی ارتباط دارد، نگاهی کاملا نادرست و برخلاف نگاه مدیریتی حضرت امیر(ع) در نهج البلاغه و همچنین برخلاف دیدگاه حضرت امام و رهبری است.
❌ گزاره تحلیلی:
1️⃣ علی لاریجانی این روزها با مظلوم نمایی برای آینده سیاسی خودش فکر کرده می تواند با حمایت اپوزیسیون و رسانههای معاند و مدافعان رده صلاحیت شده اش، شرایط را به نفع خود و به ضرر شورای نگهبان رقم بزند.
2️⃣ در اتاق های فکر جریان اصلاح طلب این روزها در حال تولید محتوا و تلاش برای نا کارآمد جلوه دادن دولت و نظام هستند تا بتوانند دوباره به قدرت برگردند.
3️⃣ سهیم بودن علی لاریجانی در وضع موجود باعث شده ساکت ننشیند و با اتهام زنی به شورای نگهبان یک فضای احساسی ایجاد کند تا ذهن افکار عموی را منحرف کند.
4️⃣ با پاسخی که علی لاریجانی به نامه شورای نگهبان داد، هیچ تردیدی نمانده که ردّصلاحیت او کاملا درست بود.چرا که همچنان به سران فتنه، ستون فتنه، حامیان فتنه و باغی بر نظام اسلامی که علیه رأی مردم شورش کردند کمترین اشکالی وارد نکرده است.
✍ محمدحسن فشی
#روشنگری
#ثامن
🍁〰🍂
@Alachiigh
آلاچیق 🏡
وقتی کفتارها خوشحالی می کنند بدانید که یک شیر مرده است... 🍁〰🍂 @Alachiigh
🔴 خباثت عربستان دومین سفیر محور مقاومت را از ایران گرفت
⭕️شهید حسن ایرلو از مهرماه سال ۹۷ به یمن سفر کرد و با مجاهدت در مسیر اخراج نیروهای سعودی آمریکایی از این کشور بارها مورد خشم و نفرت آنها قرار گرفت. دولت آمریکا از آذرماه سال ۹۹ ایشان را در فهرست تحریمهای خود قرار داد.
⭕️در چند روز گذشته جنگندههای سعودی در صنعا با لو رفتن محل استقرار ایشان اقدام به بمباران آن منطقه کرده بودند. با وجود وخامت حال ایشان در اثر کرونا، اما با مداخلات و دشمنی رژیم سعودی هواپیمای عمانی حامل ایشان بجای پرواز مستقیم به ایران، در عراق توقف کرده و بعد به ایران پرواز کرده است.
⭕️روزنامه آمریکایی وال استریت جورنال روز جمعه نوشته بود: مقامهای گروه حوثی از عربستان سعودی خواستهاند که اجازه دهد آقای ایرلو با پرواز مستقیم به تهران بازگردد، ولی مقامات سعودی به رهبر حوثیها پیام دادهاند که عربستان اجازه ورود هواپیما به یمن برای بردن ایرلو را نخواهند داد.
⭕️سعودیها با خباثت تمام برای بازگشت این دیپلمات ایرانی که نیاز فوری به مراقبتهای پزشکی داشت سنگ اندازی کردند و آنرا به تاخیر انداختند. آنها در ادامه به عنوان راه جایگزین خواستار آزادی گروگانهای مهم خود شدند که در این صورت او میتواند با شرکت هواپیمایی عمان و یا عراق از کشور خارج شود. وزیر امور خارجه نیز امروز در مراسم تشییع این شهید به نقل از دختر ایشان گفت: تلاش کردیم تا زودتر پیکر شهید ایرلو را به ایران منتقل کنیم اما کوتاهی و ظلم کردند.
⭕️این خباثت اولین بار نیست که اتفاق میافتد؛ قبل تر هم شهید غضنفر رکن آبادی سفیر پیشین ایران در لبنان که در حادثهی منا مصدوم شده بود به گفته شهود، با آمبولانس از حادثه منا نجات یافت و حال عمومی ایشان امیدوار کننده بود، اما پیکر ایشان در حالی که جوارح ایشان تخلیه شده بود، تحویل ایران گردید و علیرغم پیگیری دستگاه خارجی پاسخ صحیحی دریافت نشد.
⭕️خدماتی که سردار حسن ایرلو به محور مقاومت کرده فراتر از مقوله یمن است. نقش محوری ایشان در اخراج اول آمریکا و سازمان منافقین از عراق هرگز از یاد نخواهد رفت.
➖فصل بیداری
🍁〰🍂
@Alachiigh
38.mp3
11.74M
🍁
◉━━━━━────
↻ ◁ㅤ❚❚ㅤ▷ㅤ⇆
📢#صدای_ثامن (۳۸) | پروژه تحریف و تخریب #حاجقاسم ‼️
🍃🌹🍃
🎙کارشناس: دکتر یدالله جوانی
#روشنگری
#ثامن
#جهاد_تبیین
🍁〰🍂
@Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 گفتگوی یلدایی مادر شهید با عکس فرزندانش
اشک مجریان را درآورد
🙏😭😭
🍁〰🍂
@Alachiigh
اگر میخواهید بدانید اسلام و سیاست در هر کشور از کشورهای اسلامی چه قدر منحرف شده است، مواضع آنها را نسبت به #اسرائيل ببینید
دوستی و مدارا با این رژیم غاصب، مخالفت صریح با کتاب خدا و تعالیم قطعی رسول خدا صلی الله علیه وآله است و نشان میدهد چه میزان از مدار دین فاصله گرفتهاند
امروز یکی از مهمترین نیازهای ضروری ما مسلمانان، تنقیح و تبیین روایت ما از موضوع این رژیم غاصب است.
و البته خیلی روشن است اسلامی شدن یک حکومت فقط یک بُعد ندارد، عدالت، رضایت عمومی و ... نیز بسیار مهم است. طبعا متن فوق فقط یکی از مهمترین موارد را متذکر شد نه همه را.
"حامد کاشانی🇮🇷"
#عموفیدل
🍁〰🍂
@Alachiigh
آلاچیق 🏡
🌺دلارام من🌺 قسمت52 جھتِ مطالعہے هࢪ قسمٺ از رمانها؛ 1صڵواٺ بہ نیٺ ِ تعجیݪ دࢪ فࢪج الزامیست -
🌺دلارام من🌺
قسمت 53
سر راه میوه و شیرینی میخرد؛ عمه واکنشی نشان نمیدهد، اما من تعجب میکنم: خبریه؟
لبخندش را پنهان میکند: مهمون داریم!
اجازه نمیدهد من کاری کنم؛ خودش خانه را جارو میزند و مرتب میکند و میوهها را میشوید؛ عمه هم دارد کمد من را زیر و رو میکند، مانتوی کرمی و روسری لیموییام را همراه چادر رنگیام در میآورد و میگوید: همینا رو بپوش!
نگاهها و لبخندهایی که بین عمه و حامد رد و بدل میشود، اعصابم را خرد میکند؛ هرچه میپرسم مهمانمان کیست، جواب سربالا میگیرم:
- هیئت دیپلماتیک 5+1!
- کمیته حقیقتیاب سازمان ملل!
- بازرسان آژانس بین المللی انرژی اتمی!
- خاله موگرینی میاد که باهاش سلفی بگیریم!
آنها میخندند و من حرص میخورم. بالاخره وقتی در میزنند، حامد میزند زیرخنده و میگوید: حاج مرتضی و خونوادشن!
مغزم قفل میشود؛ یعنی من انقدر گیجم که نفهمیدهام تا الان؟ فرار میکنم به اتاقم، انگار رودههایم دارند دور معده و کبدم میپیچند. قلبم تند میزند و عرق کردهام؛ صدای خوش و بش کردنشان میآید، کارد بزنند خونم درنمیآید؛ تندتند طول و عرض اتاق را طی میکنم و با عکس پدر حرف میزنم: آخه این چه پسریه شما تربیت کردین باباجون؟ همیشه اینطوری آدمو تو عمل انجام شده قرار میده؟ اون از مشهد بردنش، سوریه رفتنش، اینم الان! بابایی من الان آمادگی ندارم! اصلا الان شما باید باشید و نیستید، چرا آخه؟
وقتی حامد در اتاق را باز میکند و با تعجب میپرسد: «باکی حرف میزدی؟» تازه میفهمم بلند فکر میکردم! سرجایم میایستم و مثل بچه کلاس اولیها میزنم زیر گریه!
حامد داخل میآید و در را پشت سرش میبندد؛ اشکهایم را پاک میکند و با دستپاچگی میگوید: وای آبجی چرا انقدر هول شدی؟ من غلط کردم! حالا این دفعه تو فقط بیا سلام علیک بکن! من قول میدم دفعه بعد واقعا موگرینی رو بیارم!
میخندم؛ درحالی که چادرم را مرتب میکند میگوید: تازه این جلسه اوله!
دستم را میفشارد، مثل همیشه دست او گرم است و دست من سرد؛ میرویم به سالن و با مادر و خواهر علی روبوسی میکنم؛ حواسم به حرفهایشان نیست؛ اما انگار باید با علی برویم به حیاط و صحبت کنیم! برق میگیردم! من چه دارم که بگویم به او؟ او با آمادگی آمده و من...
به خودم که میآیم، علی را میبینم که در ایوان ایستاده و منتظر است بیرون بروم، پشت سرم هم حامد است؛ کلا نه راه پس دارم، نه پیش!
دمپاییهایم را میپوشم و قدم به حیاط میگذارم؛ هوای آزاد کمی حالم را بهتر میکند، روی تخت مینشینیم. حامد چشمکی میزند و در را میبندد. هوای شهریور چندان گرم نیست ولی خیس عرق شدهام؛ سر هردومان پایین است و چند دقیقهای در سکوت میگذرد، علی بالاخره صدایش را صاف میکند: قراره حرف بزنیم!
به حنجرهام فشار میآورم: من امشب آماده نبودم... شما بفرمایید...
نمیدانم اصلا صدایم را شنیده یا نه؟! نفس عمیقی میکشد و میگوید: خوب اولین چیزی که مهمه، همین مشکل دست منه! ببینید دست من کارایی قبلشو از دست داده؛ مثل اینه که ندارمش؛ الان حدود یک ماه و نیمه که سعی کردم با این شرایط کنار بیام؛ دست برتریم نیست که خیلی اذیت بشم... از پس بیشتر کارام برمیام ولی بازم به خودتون بستگی داره، هرجوابی بدین موجهه برام.
مکث میکند و ادامه میدهد: البته فقط مشکل دست نیست... یکی دوتا ترکش توی کتف و کمرم هست که نتونستن درشون بیارن... گاهی اذیت میکنن ولی باهم کنار اومدیم؛ اما اگه بحث شغل مطرح باشه، فعلا توی سپاه شاغلم؛ بیشتر حقوقم که خیلی هم نیست صرف پدر و مادرم میشه و پس انداز زیادی ندارم، نمیتونم به این زودیا خونه تهیه کنم؛ میخوام بگم چیز زیادی ندارم، همینم که هستم! هرچی بگید حق دارید!
زیر لب غر میزنم: اینکه همش شد مادیات!
دستپاچه میخندد: آخه من تجربه اینجوری نداشتم تاحالا، درست نمیدونم چی باید بگم! شما هرچی میخواید از مادیات و معنویات بپرسید!
خون به مغزم هجوم میآورد. «نه که من تاحالا از این تجربهها داشتم؟» در دل این را میگویم؛ نمیدانم باید چه بپرسم، سردرگمم.
- منم آماده نیستم، خبر نداشتم از برنامه برادرم.
احتمالا علم غیب میداند چون خودم هم به زور میشنوم چه میگویم و ل**ب خوانی هم نمیتواند کرده باشد چون سر هردومان پایین است.
- خوب... من... فقط انتظار همراهی دارم ازتون... نیاز به کسی که مثل من فکر کنه، دغدغهها و ارزشهاش مثل خودم باشه تا بتونیم باهم سریعتر برسیم به هدف، سریعتر رشد کنیم.
سکوت میکند، جواب نمیدهم؛ نمیشود با همین چند کلمه جواب داد، مخصوصا وقتی در عمل انجام شده قرار گرفتهام و مغزم فقط حروف اضافه(از، به، با، که و...) را تشخیص میدهد!
ادامه دارد....
#داستان_شب
کلام خداوند،
بیکران و نامحدود در زندگی هویداست.
✦❀♥❀✦
#مثبت_اندیشی
🍁〰🍂
@Alachiigh
#کلام_نور
⭐️*بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحيمِ*
⭐️صفحه ۲۹۲ مصحف شریف
✨همراه تدبر و چند نکته
⭐️هدیه به امام زمان عجل الله فرجه الشریف❤️🙏
🍁〰🍂
@Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹شهید سید حسن ولی🌹
🕊کبوتری که بعداز دیدن پیکر بی جان صاحبش جان داد
✍ یکی از شهدای شهرستان آمل میباشد که در حین تحویل پیکرش به خانواده اتفاق بسیار عجیبی افتاد.
* سید حسن بسیار به کبوتر و پرورش آنها علاقه داشت و به آنها عشق میورزید. خواهر این شهید بزرگوار میگوید: وقتی حسن دو دستش را باز میکرد، کبوتران یک به یک روی دستانش می نشستند و وقتی شهید قرار بود به جبهه اعزام گردد این کبوتران تا بالای اتوبوسی که سید حسن با آن روانه میشد رفته و برگشتند. ظاهرا فهمیده بودند حسن قرار است شهید شود. بعد از خبر شهادت سید حسن به خانواده اش، مادرش اصرار کرد دو کبوترش را با خود برای تحویل پیکر شهید ببریم و میگفت پسرم خیلی این کبوترها را دوست داشت. خانواده شهید وقتی داشتند برای تحویل پیکر شهید روانه بنیاد شهید میشدند دو کبوتر این شهید را هم با خود بردند وقتی آنها به بنیاد شهید رسیدند و موقع تحویل جنازه رسید مادرش دو کبوتر را بر روی سینه شهید قرار داد و کبوتران به محض دیدن پیکر بی جان شهید در دم جان دادند و با شهید همراه گشتند ،
*در فیلم این صحنه ها را ببینید شادی روحش صلوات👆🏻*
⭐️شادی روح پاک همه شهدا فاتحه و صلوات
#به_یاد_شهدا
🍁〰🍂
@Alachiigh