eitaa logo
علویات
8.2هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
2.6هزار ویدیو
1 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم کفن کنید مرا رو به قبله‌ی حرم‌اش... ارتباط با ادمین @Admin_74
مشاهده در ایتا
دانلود
ام البنین س_ حق داری برا عباست گریه نکنی، آخه مادرم فاطمه س_ برا بچه‌ات مادری کرد، مادرم لحظاتِ آخرِ عمرِ عباس س_ اومد سرش رو بغل گرفت، نذاشت بچه‌ات تنها جون بده، اما مادرم وقتی رفت سمتِ گودال‌ دید، دارند سر پسرش رو از تن جدا می‌کنند، هی صدا زد بُنَیَ....😭 🖤✨
7.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
± کمالات حضرت ام‌البنین (س) حجت‌الاسلام🎙
یک صفحه قرآن برای آرامش _ صفحه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌¹⁰⁰ 🌱‌!"
ام البنین_۲۰۲۳_۱۲_۲۷_۱۳_۲۴_۲۰_۱۱۸.mp3
14.77M
🏴السلام‌علیك‌یاحضرت‌ام‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌البنین‌‌س رفقا؛ قبل از اینکه پست‌ها منتشر بشه؛ خودمون کلی ناله زدیم و گریه کردیم
هدایت شده از حسینیھ‌ آنلاین
ڪانال‌مدافعان‌حرم🚩_۲۰۲۳_۱۲_۲۷_۱۳_۴۱_۵۵_۹۷۳.mp3
6.78M
🏴السلام‌علیك‌یاحضرت‌ام‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌البنین‌‌س ام‌البنین وای‌مادر🖤✨ حاج‌سیدرضا🎙
سلام‌الله‌علیها گفت: بشیر چند تا سوال ازت دارم، فرمود: بشیر به من بگو عباسمو چطوری کشتند؟ بشیر جواب داد: عباس رفته بود برای گل‌های حسین‌ع آب بیاره، بچه‌ها خیلی تشنه بودند، بعضی از حال رفته بودند، بعضی‌ها لباس‌ها رو بالا برده بودند و شکم‌هاشونو از فرط تشنگی روی خاک‌ها گذاشته بودند، عباس رفت برای بچه‌ها آب بیاره، مشکش رو زد تو آب و مشکو پر کرد، ام البنین ع از توضیحات بشیر خوشحال می‌شد و هی می‌گفت: باریک‌الله عباسم. خانم جان؛ عباس مشکو گرفت از شریعه بیرون زد، باریک الله عباسم؛ اما خانم جان وسط راه یه دست عباست رو بریدند، اما عباس با دست دیگه‌اش مشکو گرفت، باریک الله عباسم؛ خانم جان، تیر به چشمش زدند اما مشکو رها نکرد، باریک الله عباسم؛ دست دیگرش رو بریدند. رنگ ام‌البنین پرید، بشیر گفت: خانم جان اما عباس خم شد، آروم آروم مشکو به دندونش گرفت اومد سمت خیمه‌ها، باریک الله عباسم؛ یه مرتبه یه جمله‌ای گفت صدای نالهٔ ام البنین بلند شد، گفت: تیر به مشک عباس زدند، یه وقت ام‌البنین گفت بیچاره عباسم. میگن؛ ام‌البنین رفت پیش سکینه و رباب وگفت: "عباسمو حلال کنید، از اینکه نتونست برا علی‌اصغر آب بیاره" هی اینو می‌خوند و گریه می‌کرد.😭
هدایت شده از حسینیھ‌ آنلاین
33.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
± ننه ام البنین به چادرت گرفتارم💔_
پیرمردی وسط روضه‌ی‌ ما گفت حسین؛ ‏من نگفتم ولی‌ارباب‌مراهم‌بخشید...💔