#روایت نبوی از علی العسکری
پدرِ #امامزاده #ناصرالحق
از #امام_کاظم علیه السلام
روز قیامت منادی ندا میدهد:
ای مردم! چشمانتان را ببندید و سرهایتان را به زیر بیندازید
تا #فاطمه_دختر_محمد (ص) عبور کند
و او #اولین کسی ست که پوشیده میشود
و #۱۲۰۰۰ حوریه و #۵۰۰۰۰ فرشته از فردوس، او را استقبال میکنند
آنها بر ناقه هایی بالدار سوارند
که بالهای آن از یاقوت،
مهار آنها از لؤلؤ
و رحل هایی از دُرّ بر پشت آنهاست
که بر هر یک از آنها بالشی از سندس قرار دارد
و رکاب های آنها زبرجد است
آنان از صراط میگذرند تا فاطمه را وارد فردوس نمایند
و #اهل_بهشت با آن بانو ملاقات میکنند
در وسط فردوس، قصرهای سفید و زردی است از لؤلؤ که در یک محل است.
در آن قصر سفید #۷۰۰۰۰ خانه است که منزل #حضرت_محمّد و #آل_طاهر آن بزرگوار است.
در آن قصر زرد #۷۰۰۰۰خانه است که مسکن #حضرت_ابراهیم و #آل آن حضرت است
#فاطمه بالای مَسندی از نور مینشیند و ایشان در اطرافش می نشینند.
آنگاه ملکی نزد آن #بانو فرستاده میشود که قبل از آن حضرت و بعد از او نزد کسی فرستاده نشده و نخواهد شد.
آن ملک به #فاطمه میگوید: پروردگارت به تو سلام میرساند و میفرماید: «از من چیزی بخواه»
#فاطمه میگوید: «خداوند رئوف، نعمت خود را برای من تمام و بهشت خود را برای من مباح نمود
از خداوند میخواهم که #فرزندان، #ذریهام و آنان که ایشان را دوست داشتهاند، به من عطا فرماید»
خداوند منان، #ذریه، #فرزندان و آنها که #فرزندان_فاطمه را برای خاطر آن حضرت حفظ کرده باشند، به آن حضرت عطا می فرماید. بحار الانوار ج ۲۷ باب ۴ حدیث ۱۴۴/تأويل الآيات الظاهرة۴۷۴