❖﷽❖
#حدیث_مهدوی
📝در كمال الدين از رسول خدا صلّى اللّه عليه و اله مروى است كه فرمود:مهدى از فرزندان من است،نامش نام من و كنيهاش كنيۀ من.شبيهترين مردم به من از لحاظ اخلاق و خلقت است،غيبت و حيرتى خواهد داشت كه امّتها در آن گمراه مىشوند.مانند ستارۀ شهاب مىآيد،پس زمين را از قسط و عدل آكنده مىسازد همچنانكه از ظلموستم پر شده باشد.
📚مکیال المکارم - جلد1، صفحه 111
کانال الدولة الزهرائیة (عج) در تلگرام
@Aldolatahalzahraeyah
کانال الدولة الزهرائیة (عج) در ایتا
http://eitaa.com/joinchat/2080309258Cc6c103cb84
❖﷽❖
#حدیث_مهدوی
📜در بحار در وصف اصحاب حضرت قائم عليه السّلام از حضرت صادق عليه السّلام روايت است كه فرمود:
🔶گويا كه دلهايشان بسان قطعهاى از آهن است كه هيچگونه شكى دربارۀ خداوند در آن راه ندارد،از سنگ سختتر،كه اگر بر كوهها حمله برند،آنها را از جاى بركنند،
🔷با پرچمهاى خويش به هيچ شهرى روى نياورند مگر اينكه آن را خراب كنند،گويى كه بر اسبهايشان عقابها نشستهاند،
🔶به زين اسب امام عليه السّلام دست مىكشند و تبرك مىجويند،و پيرامون حضرتش حلقه مىزنند.
🔷در جنگها با جانبازى،آن بزرگوار را يارى مىكنند و آنچه مىخواهد انجام مىدهند.
🔶در ميان آنان مردانى هستند كه شبها خواب ندارند.در نمازشان زمزمهاى دارند همچون زمزمۀ زنبور عسل.شب را با عبادت به صبح مىرسانند و صبحگاهان بر اسبهايشان آمادهاند،شبها پارسا و روزها شيرند.
آنان از آن حضرت فرمانبردارند،مانند كنيز نسبت به ارباب خود.
🔷همچون چراغها روشنند و دلهايشان نورانى است و از خشيت الهى لرزان.
از خداوند شهادت درخواست مىكنند و آرزو دارند كه در راه خدا كشته شوند،
💔شعارهايشان«يا لثارات الحسين»؛(خونخواهى حسين عليه السّلام)مىباشد.
🔶هرگاه به سويى حركت كنند به مقدار يك ماه رعب و بيم پيشتر از آنها مىرود،به سوى مولاى خود مىشتابند،
🔷خداوند توسط ايشان امام حقّ را يارى مىكند.
📚مکیال المکارم -جلد 1، صفحه 109
کانال الدولة الزهرائیة (عج) در تلگرام
@Aldolatahalzahraeyah
کانال الدولة الزهرائیة (عج) در ایتا
http://eitaa.com/joinchat/2080309258Cc6c103cb84
❖﷽❖
#حدیث_مهدوی
📜صدوق (ره) در «كمال الدين» از موسى بن متوكل و او از حميرى، از ابراهيم بن مهزيار روايت نموده كه گفت: «در يكى از سالها سفرى بمدينه كردم و در بارۀ اولاد امام حسن عسكرى عليه السّلام تحقيقاتى نمودم، ولى چيزى دستگيرم نشد. آنگاه بمكه رفتم تا مگر در آنجا اطلاعى بدست آورم روزى در اثناى طواف جوانى گندم - گون و زيبا روى ديدم كه داشت بمن نگاه ميكرد. من بآرزوى اينكه شايد مقصود خود را يافته باشم بطرف او رفتم. وقتى بوى نزديك شدم سلام نمودم و او جوابى از سلام من بهتر داد.
سپس پرسيد: اهل كجائى؟ گفتم: از مردم عراق ميباشم. گفت: كدام عراق؟ گفتم: اهواز. گفت: از ديدنت خوشوقتم. آيا در اهواز جعفر بن حمدان خصيبى را ميشناسى؟ گفتم: او نداى حق را لبيك گفت. فرمود: خدا او را رحمت كند. شبهاى درازى را بعبادت گذرانيد و خداوند پاداش بسيار بوى عطا فرمود. سپس فرمود: ابراهيم ابن مهزيار را ميشناسى؟ گفتم: ابراهيم بن مهزيار من هستم. پس با من معانقه طولانى نمود، آنگاه پرسيد: اى ابو اسحاق! مرحبا بتو! آن علامتى كه بواسطه آشنائى كه با امام حسن عسكرى عليه السّلام داشتى نزد تو بود، چه كردى؟ گفتم؛ شايد مقصودتانگشترى است كه امام حسن عسكرى عليه السّلام بمن لطف فرمود؟!.
گفت: آرى، مقصودم همانست. وقتى آن را بيرون آوردم و نظرش بآن افتاد از دست من گرفت و بوسيد و سپس نقش آن را كه نوشته بود: «يا الله يا محمد يا على» خواند. آنگاه فرمود: قربان پدرم گردم! كه جواب مسائل بسيارى را براى امروز كه بآن احتياج دارم از وى گرفتم و همه نوع احاديث و اخبار از او استفاده نمودم.
تا آنجا كه فرمود: اى ابو اسحاق! مطلب مهمى را كه بعد از حج قصد كردهاى بمن اطلاع بده! گفتم: آنچه در نظر داشتم هم اكنون بتو ميگويم. گفت: هر چه ميخواهى بپرس تا بخواست خدا برايت شرح دهم.
گفتم: آيا از اولاد امام حسن عسكرى صلوات اللّه عليه خبرى دارى؟ گفت:
آرى و اللّه! من نور حقيقت را در جبين محمد و موسى پسران آن حضرت ميبينم و از طرف آنهاست كه نزد تو آمدهام تا از آنها براى تو خبر آورم. اگر ميخواهى بشرف ملاقات آنها فائز شوى و ديدگانت بنور جمال آنان روشن گردد، با من بطائف بيا ولى از رفقايت پوشيده دار تا مطلب بر آنها مكتوم بماند.
ابراهيم بن مهزيار گفت: با وى بطائف رفتم و از ريگستانى گذشته از دور چادرى ديديم كه بر سينۀ تل ريگى نصب كردهاند و از نور آن صحنه بيابان روشن گشته است. او نخست بدرون چادر رفت تا براى ورود من اجازه بگيرد، پس بآنها سلام كردم و اطلاع داد كه من بيرون منتظرم. يكى از آنها (كه ميان چادر بود) و بزرگتر بود و نامش (م ح م د) بود بيرون آمد.
ديدم رنگ صورتش باز، پيشانيش روشن، ميان ابروانش گشاده، رخسارش صاف، بينيش كشيده و ميان برآمده، و در طراوت همچون شاخۀ بان بود و گوئى صفحۀ پيشانيش ستارۀ درخشانى است، كه ميدرخشد بر گونۀ راستش خالى مانند پارۀ مشكى بر روى نقره خام، نمايان بود و موى سر مباركش نتابيده و تا نرمى گوشش ميرسيد. قيافه نورانى او را هيچ چشمى نديده، و زيبائى و وقار و حجب و حياى بىنظيرش را نميتوان توصيف كرد.
چون نظرم بوى افتاد بسويش شتافتم و دست و پايش را بوسيدم. فرمود: اى ابو اسحاق! خوش آمدى! روزگار قبل از اين، پيوسته وعدۀ ملاقات را بمن ميداد، و رابطۀ قلبى كه ميان من و تو برقرار است، با وجود بعد منزل و تأخير ملاقات، همواره تو را در نظرم مجسم مينمود، بطورى كه هيچ گاه از لذت صحبت و خيال مشاهده يك ديگر بىخبر نبوديم. خدا را شكر كه ملاقات ما صورت گرفت و از انتظار و فراق بيرون آورد.
سپس از تمام برادران سابق و لاحق من؛ پرسش فرمود. عرضكردم: پدر و مادرم قربانت شود، من از موقع رحلت مولايم امام حسن عسكرى (عليه السلام) تا كنون همواره شهر بشهر در جستجوى شما هستم، و همه جا درهاى اميد برويم بسته ميشد، تا اينكه خدا بر من منت نهاد و كسى آمد و مرا بخدمت شما آورد. خدا را شكر ميكنم كه بزرگوارى و احسان حضرتت را بمن الهام نمود. حضرت خود و برادرش موسى را معرفى كرد و از آن پس مرا بگوشۀ خلوتى برد و فرمود:
پدرم با من پيمان بست كه جز در پنهانترين و دورترين نقاط زمين مسكن نكنم تا اسرار وجودم مخفى شود، و جايم از نقشههاى گمراهان محفوظ بماند و از خطرات مردم سركش و بد انديش در امان باشم از اين رو مرا بطرف تلهاى شنزار و بيابانهاى خشك و ريگزار انداخت، و پايانى كه فرياد مردم روى زمين را برطرف سازد، در انتظار من است. پدرم صلوات اللّه عليه از حكمتهاى مخزون و علوم مكتوم چيز گوارا بىنيازهائى بمن آموخت كه اگر شمهاى را بتو بگويم ترداند.
ادامه مطلب👇👇
@Aldolatahalzahraeyah
اى ابو اسحاق! پدرم صلوات اللّه عليه بمن فرمود: اى فرزند! خداوند اقطارزمين و آنها را كه سعى در عبادت و اطاعت او دارند بدون حجتى كه مقام آنها را بالا برد و بدون امامى كه مردم بوى اقتدا نمايند و بروش او روند و منظور او را دنبال كنند، نميگذارد. و فرمود: اى فرزند! اميدوارم تو از كسانى باشى كه خداوند آنها را براى نشر حق و برچيدن اساس باطل و اعلاء دين و خاموش ساختن آتش گمراهى آماده ساخته است.
اى فرزند! هميشه در جاهاى پنهان و دور بگذران زيرا كه هر يك از دوستان خدا دشمنى خطرناك و مخالفى مزاحم دارند، خداوند جهان جهاد با اهل نفاق و خلاف؛ يعنى ملحدان و دشمنان را واجب ميداند؛ پس زيادى دشمن تو را بوحشت نياندازد.
اى فرزند! بدان كه دلهاى مردم ديندار و با اخلاص مانند پرندگانى كه ميل بآشيان دارند مشتاق لقاى تو ميباشد. آنها در ميان خلق با ذلت بسر برند ولى در نزد خدا نيكوكار و عزيزند، و در ظاهر مردمى بيچاره و محتاج ميباشند، در صورتى كه قناعت و خويشتن دارى آنها را بدان گونه درآورده است.
دين خود را بوسيلۀ مبارزه با آنچه ضد دين است كامل نگاه ميدارند. خداوند آنها را با استقامت در برابر ظلم امتياز داده تا در سراى باقى مشمول عزت وسيع خود گرداند. آنها را طورى قرار داده كه در پيشامدهاى ناگوار بردبارى زياد نشان دهند تا عاقبت نيكى داشته باشند.
اى فرزند! در هر كارى از نور استقامت و پايدارى استضائه كن تا بدرك صنع خدا و امداد غيبى فائز شوى. هر گونه گرفتارى و مصيبت كه پيدا كنى بالاخره باعث سرفرازى تو خواهد بود و ان شاء اللّه تو را بعزت و سعادت ميرساند.
اى فرزند! چنان مىبينم كه زمان تأييد تو با امداد خداوند نزديك و بزودى مجد و شرافت تو آشكار گردد. روزى را مىبينم كه پرچمهاى زرد و سفيد بين حطيم و زمزم در اطراف تو برافراشته باشد، و دسته دسته با تو بيعت ميكنند و در دوستى تو صفا نشان ميدهند، و مانند دانههاى درّ كه يك رشته گردن بند را تشكيل دهد، دور تو را احاطه كرده باشند! در اطراف «حجر الاسود» دستهاشان براى رسيدن بتو بهم ميخورد خداوند آنها را از دوستى پاك و سرشت پاكيزه آفريده. دلهاشان از آلودگى نفاق و پليدى شقاق پاك و پوست بدنشان براى ديندارى نرم است (يعنى تن بانجام وظايف دينى ميدهند) دلهاى آنان با پذيرش حق از ستمگرى پيراسته، و رخسارشان بواسطه فضل و كمال خرم است، و متدين بدين حق و پيروان آنند.
وقتى كه كارهاى آنها سخت محكم شد، و ستون نفرات آنان نيرومند گرديد با حملات آنها اجتماع ملتهاى (باطل) متلاشى گردد. در وقتى كه آنها در سايۀ درخت بزرگى كه شاخ و برگ آن بر اطراف درياچۀ طبريه١ سر كشيده با تو بيعت ميكنند؛ آنگاه صبح حقيقت دميده شود و تيرگى باطل از ميان برود و خداوند بوسيلۀ تو پشت طغيان را در هم بشكند و راه و رسم ايمان را (بصورت نخست) بازگرداند. و بيماريهاى عمومى آفاق (بىدينى) و سلامتى دوستان (ثبات و ديندارى آنها) را آشكار گرداند٢.كودكان كه در گهوارهاند، دوست دارند كه كاش ميتوانستند حركت نموده بسوى تو آيند، و وحوش صحرا مايلند كه كاش راهى از كنار تو داشتند. اطرافجهان نزهت گيرد، و هر شاخۀ شكسته و خشكيدهاى سرسبز گردد و اساس عزت و شرف در جاى خود قرار گيرد، و آنها كه از دين (اسلام) روى برتافتهاند. بمحل خود برگردند، و ابرهاى فتح و پيروزى بر تو ببارد.
ادامه مطلب👇👇
@Aldolatahalzahraeyah
آنگاه تو تمام دشمنان خود را نابود ميكنى و دوستانت را يارى مىنمائى بطورى كه نه ستمگر متجاوز و نه منكرى كه حق حقجويان را زير پا مىنهد و نه عيبجو و كينهتوز و دشمن و بدخواه تو، بهيچ وجه در روى زمين باقى نمىماند: «وَ مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللّهَ بالِغُ أَمْرِهِ»١ سپس فرمود: اى ابو اسحاق! اين گفتگو را پنهان بدار، مگر از برادران دينى و افراد با صداقت هر گاه علامات ظهور و اقتدار مرا ديدى، خود و برادران دينى خود كه همواره سعى در رسيدن بمركز نور يقين و روشنى چراغهاى دين دارند كوتاهى مكن، و بسوى من بيا تا بحقيقت نائل گردى.
ابراهيم مهزيار گفت: مدتى در خدمت حضرت توقف نمودم و از آن حضرت حقايق روشن و احكام نورانى و لطائف و حكمت و نكات ممتازى كه خداوند در سينۀ گهربارش بوديعت نهاده بود، استفاده مينمودم. تا اينكه ترسيدم مبادا كسانى را كه در اهواز بجاى گذاردهام؛ بواسطۀ تأخير ديدار آنها، از كف بدهم. از اين رو از حضرت اجازه حركت خواستم و بعرض رسانيدم كه از دورى حضرتش، ناراحتى بسيار خواهم داشت و از محروميت درك حضورش، اندوهگين ميشوم.
حضرت دعاى خيرى كه ان شاء اللّه براى من و فرزندان و بستگانم ذخيره و حرزى خواهد بود، نمود. موقعى كه آماده حركت شدم و عزمم جزم شد بخدمتش رسيدم كه با حضرتش وداع كنم و تجديد عهد نمايم، و پولى كه با خود داشتم و قريب پنجاه هزار درهم بود، تقديم نمودم و خواهش كردم كه بر من منت بگذارد و آن را بپذيرد، ولى او تبسمى كرد و فرمود:
اى ابو اسحاق! اين وجه را هنگام مراجعت بوطن مصرف كن! زيرا سفرى طولانى و بيابانى وسيع در پيش دارى. از اينكه ما اين وجه را نپذيرفتيم دلتنگ مباش زيرا ما از تو قدردانى نموديم، و يادآورى و قبول منتى را كه با فرض نگاهدارى در نزد ما، ميبايد از تو بنمائيم، كرديم. (يعنى منتى كه خواستى با قبول پولها بر تو بگذاريم و بعدها نيز از تو يادآورى بنمائيم، بدون پذيرفتن آنهم، خواهيم نمود).
خداوند آنچه را بتو ارزانى فرمود، مبارك گرداند، و هر چه عطا كرده باقى بدارد و بهترين ثواب احسانكنندگان و ارجدارترين آثار فرمانبرداران را براى تو بنويسد چه كه هر زيادتى مال اوست و بايد از او گرفت. اميدوارم خداوند تو را با بهرۀ كافى و سلامتى و خوشحالى بسوى دوستانت برگرداند، و راه را براى تو دشوار نسازد، و دريافتن راه سراسيمه ننمايد. تو را بخدا ميسپارم كه ان شاء اللّه در سايۀ لطف او هيچ گونه خطرى متوجه تو نگردد.
اى ابو اسحاق! خداوند متعال ما را با عوائد احسان و فوائد امتنان خود قانع گردانيد، و از كمك بدوستان، بازداشته مگر بخاطر نيت خالص و بلحاظ نصيحتو محافظت آنچه پاكيزه و پايدار و نامش بلند است (كه در اين صورت بدوستان خود عملا كمك ميكنيم).
ابراهيم بن مهزيار گفت: با حضرت، خداحافظى نمودم در حالى كه خدا را سپاسگزار بودم كه مرا راهنمائى و ارشاد كرد تا بمقصود حقيقى نائل گردم. با اينكه ميدانستم كه خداوند زمين خود را تعطيل و از وجود حجت آشكار و امام قائم خالى نخواهد گذاشت. سپس اين ماجرا را براى مزيد بصيرت اهل يقين (شيعيان) نقل كردم تا بدانند كه خداوند ذريۀ طيبه و سرشت پاك آنها را باقى گذاشته است، و هم اين امانت را باهلش تسليم كنم تا وقتى آشكار گشت، خداوند فرقۀ ناجيه و طريقۀ مرضيه را عزمى قوى و تأييدى بيشتر عطا فرمايد، و بر اعتقاد راسخشان بيافزايد «وَ اللّهُ يَهْدِي مَنْ يَشاءُ إِلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ»
📙مهدی موعود، صفحه 771
علامه محمدباقرمجلسی
کانال الدولة الزهرائیة (عج) در تلگرام
@Aldolatahalzahraeyah
کانال الدولة الزهرائیة (عج) در ایتا
http://eitaa.com/joinchat/2080309258Cc6c103cb84
هدایت شده از الدولة الزهرائیة عج
24.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💫کلیپ تصویری دعای ندبه
کانال الدولة الزهرائیة (عج) در ایتا👇👇
http://eitaa.com/joinchat/2080309258Cc6c103cb84
❖﷽❖
#مهدویت_در_قران_مجید
✴️امّا وجه تشبيه آن حضرت به شهاب ثاقب؛شايد به خاطر اين باشد كه بهطور ناگهانى ظهور مىكند،چنانكه اين معنى در چند روايت آمده،و يا اينكه مانند ستارۀ شهاب مىدرخشد.شاهد بر اين احتمال رواياتى است كه در باب(نور آن حضرت)خواهد آمد،و يا به خاطر اينكه شياطين را طرد و دفع مىكند،همانطوركه با شهاب ثاقب طرد مىشوند.خداوند متعال مىفرمايد:
💫إِلاّ مَنْ خَطِفَ الْخَطْفَةَ فَأَتْبَعَهُ شِهابٌ ثاقِبٌ؛(صافات/10)
جز آنكه كسى(از شياطين)بخواهد از علم بالا بربايد كه شهابى فروزان او را دنبال مىكند.
📚مکیال المکارم -جلد 1، صفحه 114
کانال الدولة الزهرائیة (عج) در تلگرام
@Aldolatahalzahraeyah
کانال الدولة الزهرائیة (عج) در ایتا
http://eitaa.com/joinchat/2080309258Cc6c103cb84
❖﷽❖
#حدیث_مهدوی
📜 در حديث مفضّل از امام صادق عليه السّلام آمده كه فرمود:اى مفضّل!
🕋او تنها ظاهر مىشود و به سوى خانۀ خدا به تنهايى مىرود و تنها وارد كعبه مىگردد و در حال تنهايى شب بر او فرا مىرسد،پس چون ديدگان به خواب رود و سياهى شب سايه افكند،جبرئيل و ميكائيل و فرشتگان در صفوف متشكّل بر او فرود مىآيند،پس جبرئيل معروض مىدارد:«يا سيّدي قولك مقبول و أمرك جائز»؛اى سرور من!فرمانت پذيرفته و دستورت اجرا مىشود.پس دست بر صورتش مىكشد و مىگويد:
💫 اَلْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِي صَدَقَنا وَعْدَهُ وَ أَوْرَثَنَا الْأَرْضَ نَتَبَوَّأُ مِنَ الْجَنَّةِ حَيْثُ نَشاءُ فَنِعْمَ أَجْرُ الْعامِلِينَ؛ (زمر/74)
حمد خداى را كه به وعدۀ خويش دربارۀ ما وفا كرد و زمين را ميراث ما ساخت،هرجاى بهشت كه خواهيم منزلگاه خود قرار دهيم،پاداش عملكنندگان چه نيكو است.
🕋آنگاه ميان ركن و مقام مىايستد و فريادى مىكشد و مىفرمايد:اى نقباى من؛(سركردگان ارتش آن حضرت)و اى وابستگان خاصّ من؛و اى كسانى كه خداوند شما را-پيش از ظهورم- براى يارى من بر روى زمين ذخيره كرده!با خواست و رغبت نزد من آييد.
📣پس فرياد آن حضرت به گوش آنها مىرسد درحالىكه در محرابها و بر رختخوابهاى خود در شرق و غرب زمين قرار دارند و همان يك صدا به گوش همۀ آنان مىرسد،پس به آن حضرت پاسخ مثبت مىدهند و به سوى آن صدا مىشتابند و در عرض يك چشم بر هم زدن در پيشگاه او بين ركن و مقام حاضر مىشوند.
🔆پس خداوند-عزّ و جلّ-به نور امر مىكند كه مانند عمودى از زمين تا آسمان كشيده مىشود،كه از آن نور هرمؤمنى كه به روى زمين است استفاده خواهد كرد و نورى از درون خانهاش آشكار مىگردد،پس نفوس مؤمنين به آن نور خوشنود مىگردد.(تا اينكه مفضّل عرضه داشت):اى سرور من!آيا در مكّه مقيم مىشود؟
فرمود:نه،اى مفضّل!بلكه مردى از خاندانش را در آنجا جانشين خود مىسازد،پس هرگاه از مكه حركت كند به آن مرد حمله مىكنند و او را مىكشند،پس آن حضرت بازمىگردد،ايشان به خدمتش مىآيند،درحالىكه ترسان و سربهزير افكنده باشند،گريه و تضرّع مىكنند و عرضه مىدارند:اى مهدى آل محمد عليهم السلام توبه مىكنيم.پس آن حضرت آنان را نصيحت و موعظه نموده و هشدار مىدهد و بر آنها جانشين مىگمارد و دوباره حركت مىكند.ولى باز هم بر آن جانشين يورش مىبرند و او را مىكشند،پس ياران خودش از جنّيان و نقبا را به سوى آنها مىفرستد و مىفرمايد:بازگرديد به سوى آنها و كسى را باقى نگذاريد،مگر آنكه ايمان بياورد.
و اگرنه اين بود كه رحمت پروردگار همه را فرامىگيرد،و من آن رحمت هستم با شما به سوى آنها بازمىگشتم،زيرا كه به تحقيق اينها عذرها را بين خود و خداى خودشان و من قطع كردند. پس به سوى آنان مراجعت مىكنند،به خدا قسم از صد تن يكى باقى نمىماند،قسم به خدا از هزار يكى باقى نمىماند.
💠مفضّل مىگويد:گفتم:اى سيّد من!خانۀ مهدى عليه السّلام كجا خواهد بود و مؤمنان كجا جمع مىشوند؟فرمود:سراى حكومت آن حضرت كوفه و مجلس حكم و فرمانروايى او مسجد جامع آن،و بيت المال و محل تقسيم غنائم مسلمين مسجد سهله،و جاى خلوتهاى آن حضرت،سرزمين صاف و مسطح و سفيد نجف است.
مفضّل عرضه داشت:اى مولاى من!آيا همۀ مؤمنين در كوفه خواهند بود؟فرمود:آرى قسم به خدا!هيچ مؤمنى باقى نمىماند مگر اينكه در آن،يا در حوالى آن خواهد بود و كار به جايى مىرسد كه مقدار خوابگاه يك اسب به دو هزار درهم مىرسد و بيشتر مردم آرزو مىكنند:اى كاش يك وجب از زمين سبع را به قيمت يك وجب طلا مىخريد و زمين سبع از خطّههاى همدان است.
📚مکیال المکارم - جلد1، صفحه 118
کانال الدولة الزهرائیة (عج) در تلگرام
@Aldolatahalzahraeyah
کانال الدولة الزهرائیة (عج) در ایتا
http://eitaa.com/joinchat/2080309258Cc6c103cb84
هدایت شده از کتابخانه مقتل امام حسین ع و معصومین ع
کتابهای حوزه مهدویت را در کانال کتابخانه ضامن اشک با زدن این هشتک ها جستجو کنید:
#امام_مهدی_عج
#کتب_حضرت_مهدی_ع
#کتب_تاریخ_زندگینامه_حضرت_امام_عصر_عج
#کتب_نقد_و_بررسی_غیبت_امام_مهدی_عج
#رجعت
کانال کتابخانه ی مقتل امام حسین ع
@zameneashkbook
کتابخانه ضامن اشک ایتا
@zamenashkbook1
زیارت آل یس.mp3
12.98M
💎زیارت آل یس💎
با صدای اباذر الحلواجی
مداح بحرینی
🌹الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم
کانال الدولة الزهرائیة (عج) در تلگرام
@Aldolatahalzahraeyah
کانال الدولة الزهرائیة (عج) در ایتا
http://eitaa.com/joinchat/2080309258Cc6c103cb84
8.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⚘﷽
#شهدای_عصر_غیبت
تــو بایـد باشی
تا جمعـه هایم پر شود از نور
پر شود از عشــق ،
و دقایقم از دوست داشتنی ابدی
لبریز گردد ...
تــو باید باشی
تـا جمعـه های بخیــر بگذرد ...
سردار دلها شهید حاج قاسم سلیمانی🌷
الدوله الزهرائیه👇
@aldolatahalzahraeyah