eitaa logo
الدولة الزهرائیة عج
595 دنبال‌کننده
447 عکس
583 ویدیو
303 فایل
یکی از نامهایی که روی پرچم حضرت مهدی عج است نام مقدس الدولة الزهرائیة است یعنی دولت فاطمی http://eitaa.com/joinchat/2080309258Cc6c103cb84
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❖﷽❖ 📜 حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ‌ هَمَّامٍ‌ قَالَ‌ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ‌ بْنُ‌ جَعْفَرٍ الْحِمْيَرِيُّ‌ عَنْ‌ مُحَمَّدِ بْنِ‌ عِيسَى وَ اَلْحَسَنُ‌ بْنُ‌ ظَرِيفٍ‌ جَمِيعاً عَنْ‌ حَمَّادِ بْنِ‌ عِيسَى عَنْ‌ عَبْدِ اللَّهِ‌ بْنِ‌ سِنَانٍ‌ قَالَ‌: دَخَلْتُ‌ أَنَا وَ أَبِي عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ‌ عَلَيْهِ‌ السَّلاَمُ‌ فَقَالَ‌ كَيْفَ‌ أَنْتُمْ‌ إِذَا صِرْتُمْ‌ فِي حَالٍ‌ لاَ تَرَوْنَ‌ فِيهَا إِمَامَ‌ هُدًى وَ لاَ عَلَماً يُرَى فَلاَ يَنْجُو مِنْ‌ تِلْكَ‌ الْحَيْرَةِ‌ إِلاَّ مَنْ‌ دَعَا بِدُعَاءِ الْغَرِيقِ‌ فَقَالَ‌ أَبِي هَذَا وَ اللَّهِ‌ الْبَلاَءُ فَكَيْفَ‌ نَصْنَعُ‌ جُعِلْتُ‌ فِدَاكَ‌ حِينَئِذٍ قَالَ‌ إِذَا كَانَ‌ ذَلِكَ‌ وَ لَنْ‌ تُدْرِكَهُ‌ فَتَمَسَّكُوا بِمَا فِي أَيْدِيكُمْ‌ حَتَّى يَتَّضِحَ‌ لَكُمُ‌ الْأَمْرُ . 📝(حديث كرد ما را محمّد بن همّام او گفت:حديث كرد ما را عبد اللّه بن جعفر حميرى از محمّد بن عيسى و حسن بن ظريف و آن دو از حمّاد بن عيسى و او از عبد اللّه بن سنان كه گفت): من و پدرم بمحضر ابى عبد اللّه(امام صادق)عليه السّلام رسيديم فرمود: چگونه خواهيد بود اگر در حالى قرار گيريد كه در آن حال نه رهبرى را ببينيد،و نه نشانۀ چشم‌گيرى بدست باشد،از اين حيرت نجات نيابد مگر آن كس كه مانند گرفتار غرقاب دست بدعا بردارد. پدرم گفت:اين بخدا قسم بلائى است پس ما در آن هنگام چكار كنيم فدايت شوم‌؟ فرمود:چون چنين شود-و شخص تو هرگز بآن روز نخواهى رسيد- 🕯همان عقيده‌اى را كه داريد از دست مدهيد تا وضع براى شما روشن شود. 📙غیبت نعمانی ، صفحه 181 باب10/حدیث4 @Aldolatahalzahraeyah کانال الدولة الزهرائیة (عج) در ایتا http://eitaa.com/joinchat/2080309258Cc6c103cb84
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❖﷽❖ 📜 مُحَمَّدُ بْنُ‌ هَمَّامٍ‌ قَالَ‌ حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ‌ مُحَمَّدِ بْنِ‌ مَالِكٍ‌ وَ عَبْدُ اللَّهِ‌ بْنُ‌ جَعْفَرٍ الْحِمْيَرِيُّ‌ جَمِيعاً قَالاَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ‌ الْحُسَيْنِ‌ بْنِ‌ أَبِي الْخَطَّابِ‌ وَ مُحَمَّدُ بْنُ‌ عِيسَى وَ عَبْدُ اللَّهِ‌ بْنُ‌ عَامِرٍ الْقَصَبَانِيُّ‌ جَمِيعاً عَنْ‌ عَبْدِ الرَّحْمَنِ‌ بْنِ‌ أَبِي نَجْرَانَ‌ عَنْ‌ مُحَمَّدِ بْنِ‌ مُسَاوِرٍ عَنِ‌ اَلْمُفَضَّلِ‌ بْنِ‌ عُمَرَ الْجُعْفِيِّ‌ قَالَ‌: سَمِعْتُ‌ اَلشَّيْخَ‌ يَعْنِي أَبَا عَبْدِ اللَّهِ‌ عَلَيْهِ‌ السَّلاَمُ‌ يَقُولُ‌ إِيَّاكُمْ‌ وَ التَّنْوِيهَ‌ أَمَا وَ اللَّهِ‌ لَيَغِيبَنَّ‌ سَبْتاً مِنْ‌ دَهْرِكُمْ‌ وَ لَيَخْمُلَنَّ‌ حَتَّى يُقَالَ‌ مَاتَ‌ هَلَكَ‌ بِأَيِّ‌ وَادٍ سَلَكَ‌ وَ لَتَدْمَعَنَّ‌ عَلَيْهِ‌ عُيُونُ‌ الْمُؤْمِنِينَ‌ وَ لَيُكْفَأَنَّ‌ تَكَفُّؤَ السَّفِينَةِ‌ فِي أَمْوَاجِ‌ الْبَحْرِ فَلاَ يَنْجُو إِلاَّ مَنْ‌ أَخَذَ اللَّهُ‌ مِيثَاقَهُ‌ وَ كَتَبَ‌ فِي قَلْبِهِ‌ الْإِيمَانَ‌ وَ أَيَّدَهُ‌ بِرُوحٍ‌ مِنْهُ‌ وَ لَتُرْفَعَنَّ‌ اثْنَتَا عَشْرَةَ‌ رَايَةً‌ مُشْتَبِهَةً‌ لاَ يُدْرَى أَيٌّ‌ مِنْ‌ أَيٍّ‌ قَالَ‌ فَبَكَيْتُ‌ ثُمَّ‌ قُلْتُ‌ لَهُ‌ كَيْفَ‌ نَصْنَعُ‌ فَقَالَ‌ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ‌ ثُمَّ‌ نَظَرَ إِلَى شَمْسٍ‌ دَاخِلَةٍ‌ فِي الصُّفَةِ‌ أَ تَرَى هَذِهِ‌ الشَّمْسَ‌ فَقُلْتُ‌ نَعَمْ‌ فَقَالَ‌ لَأَمْرُنَا أَبْيَنُ‌ مِنْ‌ هَذِهِ‌ الشَّمْسِ‌. 📝(محمّد بن همّام گفت:حديث كرد ما را جعفر بن محمّد بن مالك و عبد اللّه بن جعفر حميرىّ‌ هر دو گفتند:حديث كرد ما را محمّد بن حسين بن ابى الخطّاب و محمّد بن عيسى و عبد اللّه بن عامر قصبانىّ‌ همگى از عبد الرّحمن بن ابى نجران و او از محمّد بن مساور و او از مفضّل بن عمر جعفى كه گفت): شنيدم شيخ-يعنى ابا عبد اللّه-عليه السّلام ميفرمود: مبادا (نام قائم عج) را مشهور كنيد، بخدا قسم حتما مدّتى از روزگارتان را پنهان خواهد بود و از يادها خواهد رفت تا آنكه گفته شود:او مرد؟هلاك شد؟كدام بيابان را پيمود 💦 و چشمهاى مؤمنين بر او اشكها خواهد ريخت و همچون زير و رو شدن كشتى در ميان امواج دريا زير و رو خواهند شد ✅و نجات نخواهد يافت مگر آن كس كه خداوند از او پيمان گرفته باشد و ايمان را در دلش نوشته و او را بروحى كه از جانب او است تأييد كرده باشد و حتما دوازده پرچم نامعلوم برافراشته شود كه مشخّص نباشد كدام از كدام است. ❓گويد:من گريستم و سپس عرض كردم:ما چه بكنيم‌؟ فرمود:اى ابا عبد اللّه و سپس بآفتابى كه بسكّوى خانه تابيده بود نگاه كرد و فرمود:اين آفتاب را مى‌بينى‌؟ عرض كردم:آرى، ☀️فرمود امر ما از اين آفتاب روشن‌تر است. 📘غیبت نعمانی ، صفحه 172 باب10 @Aldolatahalzahraeyah
❖﷽❖ 📜غياث بن اسيد مى‌گويد: به ديدار محمد بن عثمان عمرى رحمه اللّه - نائب امام زمان عليه السّلام - رفتم و او برايم نقل كرد كه چون حضرت مهدى، خليفة الله، متولد شدند، نورى از بالاى سرشان به آسمان ساطع گشت. و سپس براى سجدۀ پروردگار به روى در افتادند، آنگاه سر خود را بالا بردند در حالى كه مى‌فرمودند: 🌠شَهِدَ اللّهُ‌ أَنَّهُ‌ لا إِلهَ‌ إِلاّ هُوَ وَ الْمَلائِكَةُ‌ وَ أُولُوا الْعِلْمِ‌ قائِماً بِالْقِسْطِ‍‌ لا إِلهَ‌ إِلاّ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ‌ إِنَّ‌ الدِّينَ‌ عِنْدَ اللّهِ‌ الْإِسْلامُ‌.[ ال عمران/18] خداوند گواهى داد و فرشتگان و صاحبان علم نيز، كه هيچ خدايى بر پاى‌دارندۀ عدل، جز او، نيست، خدايى جز او نيست كه پيروزمند و حكيم است. هرآينه، دين در نزد خدا دين اسلام است. 💠و ميلاد آن حضرت عليه السّلام در روز جمعه واقع گرديد. 📙معجزات امام مهدی علیه السلام، صفحه 48 سید هاشم بن سلیمان بحرانی @Aldolatahalzahraeyah
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❖﷽❖ 📜ابو على خيزرانى كنيزى داشت كه او را به امام حسن عسكرى عليه السّلام اهدا كرد و چون جعفر كذاب [پس از شهادت آن حضرت] خانۀ امام عليه السّلام را غارت كرد، وى از دست جعفر گريخت و با ابو على ازدواج نمود. ابو على مى‌گويد: از همين كنيز شنيدم كه مى‌گفت: 🕯چون سيد عليه السّلام متولد شدند، نور درخشانى را ديدم كه از ايشان ظاهرگرديد و به افق آسمان‌ها رسيد 🕊 و پرندگان سفيدرنگى را ديدم كه از آسمان فرود آمدند و پرهاى خود را به سر و صورت و ساير اعضاى حضرت عليه السّلام كشيدند و سپس پرواز كردند، 💎 اين مطلب را به امام عسكرى عليه السّلام خبر داديم، تبسمى نمودند و فرمودند: آن‌ها ملائكه‌اى هستند كه براى تبرك جستن به اين مولود فرود آمده‌اند و چون قيام نمايد، ياوران وى خواهند بود. 📗معجزات امام مهدی علیه السلام، صفحه 47 سید هاشم بن سلیمان بحرانی @Aldolatahalzahraeyah
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📝 حكيمه دختر امام جواد عليه السّلام گويد: امام حسن عسكرى عليه السّلام مرا به نزد خود فراخواند و فرمود: 🌠 اى عمّه! امشب افطار نزد ما باش كه شب نيمۀ شعبان است و خداى تعالى امشب حجّت خود را كه حجّت او در روى زمين است ظاهر سازد. گويد: گفتم: مادر او كيست‌؟ فرمود: نرجس، گفتم: فداى شما شوم اثرى در او نيست، فرمود: همين است كه به تو مى‌گويم، گويد آمدم و چون سلام كردم و نشستم نرجس آمد كفش مرا بردارد و گفت: اى بانوى من و بانوى خاندانم حالتان چطور است‌؟ گفتم: تو بانوى من و بانوى خاندان من هستى، گويد: از كلام من ناخرسند شد و گفت: اى عمّه جان! اين چه فرمايشى است‌؟ گويد: بدو گفتم: اى دختر جان! خداى تعالى امشب به تو فرزندى عطا فرمايد كه در دنيا و آخرت آقاست، گويد: نرجس خجالت كشيد و استحيا نمود. و چون از نماز عشا فارغ شدم افطار كردم و در بستر خود قرار گرفته و خوابيدم و در دل شب براى اداى نماز برخاستم و آن را به جاى آوردم در حالى كه نرجس خوابيده بود و رخدادى براى وى نبود، سپس براى تعقيبات نشستم و پس از آن نيز دراز كشيدم و هراسان بيدار شدم و او همچنان خواب بود سپس برخاست و نماز گزارد و خوابيد. حكيمه گويد: بيرون آمدم و در جستجوى فجر به آسمان نگريستم و ديدم فجر اوّل دميده است و او در خواب است و شك بر دلم عارض گرديد ناگاه ابو محمّد عليه السّلام از محلّ‌ خود فرياد زد اى عمّه! شتاب مكن! كه اينجا كار نزديك شده است. گويد: نشستم و به قرائت سورۀ الم سجده و سورۀ يس پرداختم و در اين اثنا او هراسان بيدار شد و من به نزد او پريدم و بدو گفتم: اسم اللّه بر تو باد آيا چيزى را احساس مى‌كنى‌؟ گفت: اى عمّه! آرى، گفتم: خودت را جمع كن و دلت را استوار دار كه همان است كه با تو گفتم. 🕯حكيمه گويد: مرا و نرجس را ضعفى فرا گرفت و به آواز سرورم به خود آمدم و جامه را از روى او برداشتم و ناگهان سرور خود را ديدم كه در حال سجده است و مواضع سجودش بر زمين است او را در آغوش گرفتم ديدم پاك و نظيف است. ابو محمّد عليه السّلام فرياد برآورد كه اى عمّه! فرزندم را به نزد من آور! او را نزد وى بردم و او دو كف دستش را گشود و فرزند را در ميان آن قرار داد و دو پاى او را بر سينۀ خود نهاد سپس زبانش را در دهان او گذاشت و دستش را بر چشمان و گوش و مفاصل وى كشيد، ❣سپس فرمود: اى فرزندم! سخن گوى، گفت: أشهد أن لا إله إلاّ اللّه وحده لا شريك له و أشهد أنّ‌ محمّدا رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم. سپس درود بر امير المؤمنين و ائمّه فرستاد تا آنكه بر پدرش رسيد و زبان دركشيد. 💎سپس ابو محمّد عليه السّلام فرمود: اى عمّه! او را به نزد مادرش ببر تا بر او سلام كند آنگاه به نزد من آور، پس او را بردم و بر مادر سلام كرد و او را بازگردانيده و در مجلس نهادم سپس فرمود: اى عمّه! چون روز هفتم فرا رسيد نزد ما بيا. حكيمه گويد: چون صبح شد آمدم تا بر او ابو محمّد سلام كنم و پرده را كنار زدم تا از سرورم تفقّدى كنم و او را نديدم، گفتم: فداى شما شوم، سرورم چه مى‌كند؟ فرمود: اى عمّه! او را به آن كسى سپردم كه مادر موسى ، موسى را به وى سپرد. 🌺حكيمه گويد: چون روز هفتم فرا رسيد آمدم و سلام كردم و نشستم فرمود: فرزندم را به نزد من آور! و من سرورم را آوردم و او در خرقه‌اى بود و با او همان كرد كه اوّل بار كرده بود، سپس زبانش را در دهان او گذاشت و گويا شير و عسل به وى مى‌داد، سپس فرمود: اى فرزندم! سخن گوى! و او گفت: 🎇أشهد أن لا إله إلاّ اللّه. و درود بر محمّد و امير المؤمنين و ائمّۀ طاهرين فرستاد و تا آنكه بر پدرش رسيد، سپس اين آيه را تلاوت فرمود: «بِسْمِ‌ اللّهِ‌ الرَّحْمنِ‌ الرَّحِيمِ‌» و ما اراده مى‌كنيم كه بر مستضعفان زمين منّت نهاده و آنان را ائمّه و وارثين قرار دهيم و آنانرا متمكّن در زمين ساخته و به فرعون و هامان و لشكريان آنها آنچه كه از آن برحذر بودند بنمايانيم.(قصص/5,6) موسى بن محمّد راوى اين روايت گويد از عقبۀ خادم از اين قضيّه پرسش كردم، گفت: حكيمه راست گفته است. 📚 كمال الدين و تمام النعمة - جلد2، صفحه 146 باب42/حدیث1 @Aldolatahalzahraeyah
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📝 حكيمه دختر امام جواد عليه السّلام گويد: امام حسن عسكرى عليه السّلام مرا به نزد خود فراخواند و فرمود: 🌠 اى عمّه! امشب افطار نزد ما باش كه شب نيمۀ شعبان است و خداى تعالى امشب حجّت خود را كه حجّت او در روى زمين است ظاهر سازد. گويد: گفتم: مادر او كيست‌؟ فرمود: نرجس، گفتم: فداى شما شوم اثرى در او نيست، فرمود: همين است كه به تو مى‌گويم، گويد آمدم و چون سلام كردم و نشستم نرجس آمد كفش مرا بردارد و گفت: اى بانوى من و بانوى خاندانم حالتان چطور است‌؟ گفتم: تو بانوى من و بانوى خاندان من هستى، گويد: از كلام من ناخرسند شد و گفت: اى عمّه جان! اين چه فرمايشى است‌؟ گويد: بدو گفتم: اى دختر جان! خداى تعالى امشب به تو فرزندى عطا فرمايد كه در دنيا و آخرت آقاست، گويد: نرجس خجالت كشيد و استحيا نمود. و چون از نماز عشا فارغ شدم افطار كردم و در بستر خود قرار گرفته و خوابيدم و در دل شب براى اداى نماز برخاستم و آن را به جاى آوردم در حالى كه نرجس خوابيده بود و رخدادى براى وى نبود، سپس براى تعقيبات نشستم و پس از آن نيز دراز كشيدم و هراسان بيدار شدم و او همچنان خواب بود سپس برخاست و نماز گزارد و خوابيد. حكيمه گويد: بيرون آمدم و در جستجوى فجر به آسمان نگريستم و ديدم فجر اوّل دميده است و او در خواب است و شك بر دلم عارض گرديد ناگاه ابو محمّد عليه السّلام از محلّ‌ خود فرياد زد اى عمّه! شتاب مكن! كه اينجا كار نزديك شده است. گويد: نشستم و به قرائت سورۀ الم سجده و سورۀ يس پرداختم و در اين اثنا او هراسان بيدار شد و من به نزد او پريدم و بدو گفتم: اسم اللّه بر تو باد آيا چيزى را احساس مى‌كنى‌؟ گفت: اى عمّه! آرى، گفتم: خودت را جمع كن و دلت را استوار دار كه همان است كه با تو گفتم. 🕯حكيمه گويد: مرا و نرجس را ضعفى فرا گرفت و به آواز سرورم به خود آمدم و جامه را از روى او برداشتم و ناگهان سرور خود را ديدم كه در حال سجده است و مواضع سجودش بر زمين است او را در آغوش گرفتم ديدم پاك و نظيف است. ابو محمّد عليه السّلام فرياد برآورد كه اى عمّه! فرزندم را به نزد من آور! او را نزد وى بردم و او دو كف دستش را گشود و فرزند را در ميان آن قرار داد و دو پاى او را بر سينۀ خود نهاد سپس زبانش را در دهان او گذاشت و دستش را بر چشمان و گوش و مفاصل وى كشيد، ❣سپس فرمود: اى فرزندم! سخن گوى، گفت: أشهد أن لا إله إلاّ اللّه وحده لا شريك له و أشهد أنّ‌ محمّدا رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم. سپس درود بر امير المؤمنين و ائمّه فرستاد تا آنكه بر پدرش رسيد و زبان دركشيد. 💎سپس ابو محمّد عليه السّلام فرمود: اى عمّه! او را به نزد مادرش ببر تا بر او سلام كند آنگاه به نزد من آور، پس او را بردم و بر مادر سلام كرد و او را بازگردانيده و در مجلس نهادم سپس فرمود: اى عمّه! چون روز هفتم فرا رسيد نزد ما بيا. حكيمه گويد: چون صبح شد آمدم تا بر او ابو محمّد سلام كنم و پرده را كنار زدم تا از سرورم تفقّدى كنم و او را نديدم، گفتم: فداى شما شوم، سرورم چه مى‌كند؟ فرمود: اى عمّه! او را به آن كسى سپردم كه مادر موسى ، موسى را به وى سپرد. 🌺حكيمه گويد: چون روز هفتم فرا رسيد آمدم و سلام كردم و نشستم فرمود: فرزندم را به نزد من آور! و من سرورم را آوردم و او در خرقه‌اى بود و با او همان كرد كه اوّل بار كرده بود، سپس زبانش را در دهان او گذاشت و گويا شير و عسل به وى مى‌داد، سپس فرمود: اى فرزندم! سخن گوى! و او گفت: 🎇أشهد أن لا إله إلاّ اللّه. و درود بر محمّد و امير المؤمنين و ائمّۀ طاهرين فرستاد و تا آنكه بر پدرش رسيد، سپس اين آيه را تلاوت فرمود: «بِسْمِ‌ اللّهِ‌ الرَّحْمنِ‌ الرَّحِيمِ‌» و ما اراده مى‌كنيم كه بر مستضعفان زمين منّت نهاده و آنان را ائمّه و وارثين قرار دهيم و آنانرا متمكّن در زمين ساخته و به فرعون و هامان و لشكريان آنها آنچه كه از آن برحذر بودند بنمايانيم.(قصص/5,6) موسى بن محمّد راوى اين روايت گويد از عقبۀ خادم از اين قضيّه پرسش كردم، گفت: حكيمه راست گفته است. 📚 كمال الدين و تمام النعمة - جلد2، صفحه 146 باب42/حدیث1 @Aldolatahalzahraeyah