ا ﷽ ا
💚سَلاَمٌ عَلَىٰ آلِ يَس
💛 ٱلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا دَاعِيَ اللهِ
وَرَبَّانِيَ آيَاتِهِ
🌸🌴🌺
کانال امام مهدی عج
http://eitaa.com/joinchat/2080309258Cc6c103cb84
🌱🌱🌱
ا ﷽ ا
🔸 عَنْ الامام المهدی (عليه السلام):
وَالْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمينَ حَمْداً لا شَريكَ لَهُ عـَلى إحْسانِهِ إلَيْنا وَ فـَضْلِهِ عـَلَيْنا، أبَى اللّه ُ عَزَّوَجَلَّ لِلْحَقِّ إلاّ إتْماماً وَ لِلْباطِلِ إلاّ زَهُوقاً.
🔹از حضرت حجت (عجل الله تعالی فرجه الشریف ) نقل شده كه فرمودند :
حمد و ستايش مخصوص خداوندى است كه پروردگار جهانيان است و همتايى ندارد. ستايش بخاطر احسانش به ما و نيكى او بر ما، خداوند بزرگ و با عظمت براى حق جز پايدارى و كمال چيزى نمى پسندد و براى باطل نيز جز نابودى چيزى مقدر نكرده است.
📚بحارالانوار 53: 193
#معارف_مهدوی
حضرت #امام_زمان ﷺ
•┈┈••✾••┈┈•
🌸🌴🌺
کانال امام مهدی عج
http://eitaa.com/joinchat/2080309258Cc6c103cb84
🌱🌱🌱
هدایت شده از قرآن و امام حسین ع
🌾🌸🌼 کانال قرآن و امام حسین ع🌾🌼🌸
🌺الّلهُمَّ صَلِّ عَلے مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌺
تلگرام
https://t.me/qoranvamamhoosein
ایتا
http://eitaa.com/Qoranwamamhoosin
هدایت شده از نوای مقتل
🥀🌹🥀🌸🌺
موالید شعبانیه. در کانال نوای مقتل 👇👇👇
@Navaymagtal
🌱🌴🌱
ا ﷽ ا
شعری که همیشه امام صادق علیهالسلام زمزمه میکردند:
🔹لِكُلِّ أُنَاسٍ دَوْلَةٌ يَرْقُبُونَهَا
وَ دَوْلَتُنَا فِي آخِرِ الدَّهْرِ تَظْهَرُ
🔸هر گروهی از مردم دولتی دارند که چشم به راهش هستند،
دولت ما اهلبیت هم در پایان دنیا (به دست حضرت مهدی علیهالسلام) محقق خواهد شد.💚👌☘
📚امالی صدوق ص ۴۸۹
📚روضة الواعظین ج۱ ص۲۱۲
#معارف_مهدوی
حضرت #امام_زمان ﷺ
•┈┈••✾••┈┈•
🌸🌴🌺
کانال امام مهدی عج
http://eitaa.com/joinchat/2080309258Cc6c103cb84
🌱🌱🌱
مداحی_آنلاین_روی_تو_گل_انداخت_ز_شرم_گنه_ما.mp3
4.86M
روی تو گل انداخت
ز شرم گنه ما
ما از گل روی تو
خجالت نکشیدیم
#امام_زمان(عج)🍃
#جمعه #ماه_شعبان
🌸🌴🌺
کانال امام مهدی عج
http://eitaa.com/joinchat/2080309258Cc6c103cb84
🌱🌱🌱
❖═▩ஜ••🍃🍃••ஜ▩═❖
🔷🔸 هـر شـــ🌙ـــب یـــڪ🔸🔷
↯↯ داســــتــان مـعـنـــوی ↯↯
پاسخ امام زمان عج به علامه بحرالعلوم در مورد "علت این همه پاداش برای
گریه بر امام حسین علیهالسلام
🍃علامه بحرالعلوم ره به قصد تشرف به سامرا تنها براه افتاد.
در بين راه راجع به اين مساله، كه گريه بر امام حسين علیهالسلام گناهان را میآمرزد، فكر میكرد.
همان وقت متوجه شد كه شخص عربی كه سـوار بـر اسـب اسـت بـه او رسـيد و سلام كرد.
بعد پرسيد:
جناب سيد درباره چه چيز به فكر فرو رفتهای و در چه انديشهای؟
اگر مساله علمی است بفرمائيد شايد من هم اهل باشم؟
🍃سید بحرالعلوم فرمود:
در اين باره فكر میكنم كه چطور میشود خدای تعالی اين همه ثواب به زائريـن و گريه كنندگان بر حضرت سيدالشهداء علیهالسلام میدهد،
◽️مثلا در هرقدمی كه در راه زيارت بـرمیدارد، ثواب يك حج و يك عمره در نامه عملش نوشته میشود...
◽️و برای يك قطره اشك تمام گناهان صغيره و كبيره اش آمرزيده میشود؟!
آن سوار عرب فرمود:
تعجب نكن !
من برای شما مثالی میآورم تا مشكل حل شود:
⚡️سلـطانی بـه همراه درباريان خود به شكار میرفت. در شكارگاه از همراهيانش دور افتاد و به سـخـتی فوق العادهای افتاد و بسيار گرسنه شد.
خيمه ای را ديد و وارد آن خيمه شد.
در آن سياه چـادر، پيرزنی را با پسرش ديد.
آنان در گوشه خيمه بز شيردهای داشتند و از راه مصرف شير اين بز، زندگی خود را میگرداندند.
وقتی سلطان وارد شد، او را نشناختند، ولی بخاطر پذيرايی از مهمان، آن بز را سر بريده و كباب كردند، زيرا چيز ديگری برای پذيرايی نداشتند.
سلطان شب را همان جا خوابيد و روز بعد، از ايشان جدا شد و به هر طوری كه بود خود را به درباريان رسانيدکانال ذکرهای گره گشا و جريان را برای اطرافيان نقل كرد.
و از ايشان سؤال كرد:
اگر بخواهم پاداش ميهمان نوازی پيرزن و فرزندش را داده باشم، چه عملی بايد انجام بدهم؟
یكی از حضار گفت:
به او صد گوسفند بدهيد.
ديگری كه از وزراء بود، گفت:
صد گوسفند و صد اشرفی بدهيد.
يكی ديگر گفت:
فلان مزرعه را به ايشان بدهيد.
سلطان گفت: هر چه بدهم كم است، زيرا اگر سلطنت و تاج و تختم را هم بدهم آن وقت مقابله به مثل كرده ام.
چون آنها هر چه را كه داشتند به من دادند.
من هم بايد هرچه را كه دارم به ايشان بدهم تا سر به سر شود.
بعد سوار عرب به سيد فرمود:
حالا جناب بحرالعلوم،
حضرت سيدالشهداء علیهالسلام هر چه از مال و منال و اهـل و عیال و پسر و برادر و دختر و خواهر و سر و پيكر داشت همه را در راه خدا داد،
پس اگر خداوند بـه زائرين و گريهكنندگانش آن همه اجر و ثواب بدهد، نبايد تعجب نمود، چون خدا كه خدائيش را نمیتواند به سيدالشهداء علیهالسلام بدهد،
پس هر كاری كه میتواند، انجام میدهد، يعنی با صرف نظر از مقامات عالی خودش، به زوار و گریهكنندگان آن حضرت، درجاتی عنايت میكند.
در عين حال اينها را جزای كامل برای فداكاری آن حضرت نمیداند...
چون شخص عرب اين مطالب را فرمود، از نظر سيد بحرالعلوم غايب شد...
📗کمال الدين، صفحه۱۱۹،۹ سوال۱۱
❖═▩ஜ••🍃🍃••ஜ▩═❖
#احادیث
#تفسیر_قرآن
🌺الّلهُمَّ صَلِّ عَلے مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌺
🌸🌴🌺
کانال امام مهدی عج
http://eitaa.com/joinchat/2080309258Cc6c103cb84
🌱🌱🌱
هدایت شده از محمد حسین تابع منش
🇮🇷 46 مین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی ایران بر مسلمانان جهان مبارک باد.
الله اکبر🇮🇷
🌹🥀🌹
گروه متضمن البکاء
http://eitaa.com/joinchat/979107861C7825264ca2
❖﷽❖
#ولادت_امام_مهدی_عج
📜10 / 204 - قالت حکیمة: فلمّا أن صلّیت المغرب والعشاء الآخرة أتیت بالمائدة، فأفطرت أنا وسوسن وبایّتها فی بیت واحد، فغفوت غفوة، ثمّ استیقظت فلم أزل مفکّرة فیما وعدنی أبومحمّدعلیه السلام من أمر ولیّ اللَّهعلیه السلام فقمت قبل الوقت الّذی کنت أقوم فی کلّ لیلة للصلاة، فصلّیت صلاة الّلیل حتّی بلغت إلی الوتر،
فداک یا سیدی! الخلف ممّن هو؟ قال: من سوسن. فأدرت طرفی فیهنّ فلم أر جاریة علیها أثر غیر سوسن.
فوثبت سوسن فزعة وخرجت (فزعة) [وخرجت]وأسبغت الوضوء ثُمّ عادت فصلّت صلاة اللّیل وبلغت إلی الوتر، فوقع فی قلبی أنّ الفجر (قد) قرب، فقمت لأنظر فإذا بالفجر الأوّل قد طلع، فتداخل قلبی الشکّ من وعد أبی محمّدعلیه السلام، فنادانی من حجرته:
لا تُشَکِّی وَکَأَنَّکَ بِالأَمْرِ السّاعَةَ قَدْ رَأَیْتِهِ إِنْ شآءَ اللَّه تَعالی
قالت حکیمة: فاستحییت من أبی محمّدعلیه السلام وممّا وقع فی قلبی، ورجعت إلی البیت وأنا خجلة فإذا هی قد قطعت الصلاة وخرجت فزعة فلقیتها علی باب البیت فقلت: بأبی أنت (وأمّی) هل تحسّین شیئاً؟ قالت: نعم یا عمّة! إنّی لأجد أمراً شدیداً.
قلت: لا خوف علیک إن شآء اللَّه تعالی وأخذت وسادة فألقیتها فی وسط البیت، وأجلستها علیها وجلست منها حیث تقعد المرأة من المرأة للولادة، فقبضت علی کفّی وغمزت غمزة شدیدة، ثمّ أنت أنّة وتشهّدت ونظرت تحتها، فإذا أنا بولیّ اللَّهعلیه السلام متلقّیاً الأرض بمساجده. فأخذت بکتفیه فأجلسته فی حجری فإذا هو نظیف مفروغ منه،
فنادانی أبومحمّدعلیه السلام: یا عمّة هلمّی فأتینی بابنی فأتیته به، فتناوله وأخرج لسانه فمسحه علی عینیه ففتحها، ثمّ أدخله فی فیه فحنّکه
ثمّ [أدخله فی أذنیه وأجلسه فی راحته الیسری، فاستوی ولیّ اللَّه جالساً، فمسح یده علی رأسه وقال له:
یا بُنَیَّ اَنْطِقْ بِقُدْرَةِ اللَّه، فَاسْتَعاذَ وَلِیُ اللَّهِعلیه السلام مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجِیمِ وَاسْتَفْتَحَ:
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ وَ نُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَی الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِینَ وَ نُمَکِّنَ لَهُمْ فِی الأَرْضِ وَ نُرِیَ فِرْعَوْنَ وَ هامانَ وَ جُنُودَهُما مِنْهُمْ ما کانُوا یَحْذَرُونَ»
و صلّی علی رسول اللَّهصلی الله علیه وآله وعلی أمیر المؤمنین والأئمةعلیهم السلام واحداً واحداً حتی انتهی إلی أبیه، فناولنیه أبومحمّدعلیه السلام وقال:
یا عَمَّةَ رَدِّیهِ إِلی أُمِّهِ؛ حَتّی تَقَرَّ عَیْنُها وَ لا تَحْزَنَ وَ لِتَعْلَمَ أَنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُونَ.
فرددته إلی أمّه و قد انفجر الفجر الثانی، فصلّیت الفریضة و عقبت إلی أن طلعت الشمس، ثمّ ودعت أبا محمّدعلیه السلام وانصرفت إلی منزلی.
فلمّا کان بعد ثلاث اشتقت إلی ولی اللَّه، فصرت إلیهم فبدأت بالحجرة الّتی کانت سوسن فیها، فلم أر أثراً ولا سمعت ذکراً فکرهت أن أسأل، فدخلت علی أبی محمّدعلیه السلام فاستحییت أن أبدأه بالسؤال، فبدأنی فقال:
(هُوَ) یا عَمَّةُ فِی کَنَفِ اللَّهِ وَحِرْزِهِ وَسِتْرِهِ وَغَیْبِهِ حَتّی یَأْذَنَ اللَّهُ لَهُ، فَإِذا غَیَّبَ اللَّهُ شَخْصِی وَتَوَفّانِی وَرَأَیْتِ شِیعَتِی قَدِ اخْتَلَفُوا فَأَخْبِرِی الثِّقاتِ مِنْهُمْ، وَلیکِنْ عِنْدَکَ وَعِنْدَهُمْ مَکْتُوماً، فَإِنَّ وَلِیَّ اللَّهِ یَغِیبُهُ اللَّهُ عَنْ خَلْقِهِ وَیَحْجُبُهُ عَنْ عِبادِهِ فَلا یَراهُ أَحَدٌ حَتّی یُقدِّمُ لَهُ جَبْرَئِیلُعلیه السلام فَرَسَهُ «لِیَقْضِیَ اللَّهُ أَمْراً کانَ مَفْعُولاً»
ادامه مطلب (ترجمه)👇👇
📝ابوعبداللَّه مطهری از حکیمه نقل کرده که گفت: در شب نیمه شعبان سال 255 ه.ق امام ابو محمّد عسکری به سراغ من فرستاد، و فرمود: عمه جان! افطار امشب را با ما باش که خداوند به زودی به وسیله ولی و حجتش بر خلق و جانشین من، تو را خوشحال و مسرور میفرماید.
حکیمه گفته: به خاطر این مژده خیلی خوشحال شدم، لباس هایم را پوشیده و فوراً از منزل خارج شدم و به محضر ابی محمّدعلیه السلام رسیدم. دیدم امام در صحن خانه نشسته و کنیزان ایشان در اطرافشان ایستاده بودند، گفتم: جانم به فدای شما، جانشین شما از کدام زن متولد میشود؟ فرمودند: از سوسن.
با دقت به کنیزان نگاه کردم، در هیچ کدام اثر حمل را ندیدم به جز سوسن.
وقتی که نماز مغرب و عشاء را ادا کردم، غذا آورده، من و سوسن افطار کردیم، و شب هم در یک اتاق بودیم، مقدار کمی خوابیدم، امّا بعد بیدار شدم و در مورد مسأله ولی خدا و وعدهای که امام به من داده فکر میکردم، بنابراین زودتر از سایر شبها برخاسته و شروع به نماز شب کردم. به نماز وتر رسیدم، ناگهان سوسن با اضطراب و نگرانی بیدار شد، وضو گرفته و مشغول به اقامه نماز شب شد، او هم به نماز وتر رسید، در قلبم این گذشت که وقت فجر شده است، بلند شدم و دیدم فجر اوّل طلوع کرده، یک لحظه در دلم در مورد وعدهای که امام حسن عسکریعلیه السلام داده بودند شکّ کردم. حضرت در حجره خودشان مرا صدا زدند و فرمودند: شک نکن، گویا امر [تولد] نزدیک است و اگر خدا بخواهد او را میبینی.
حکیمه گوید: من نسبت به شکی که در دلم واقع شده بود از امام ابی محمّدعلیه السلام حیا کردم، به خانه و اطاقی که بودیم برگشتم و از فکرم خجالت میکشیدم، یکدفعه دیدم سوسن نمازش را قطع کرده و با اضطراب بیرون آمد، جلوی درِ اتاق به او رسیدم. گفتم: پدر و مادرم به فدای تو، چیزی [دردی] احساس میکنی؟ گفت: بله، در درونم درد شدیدی احساس میکنم. گفتم: خطری تو را تهدید نمیکند، بالین و رختخوابی را در میان خانه برایش گذاشتم و او را روی آن نشاندم و خودم هم در جایی که قابلهها وقت ولادت مینشینند، نشستم. [سوسن از شدت درد و فشار] دستم را گرفت و نالهای زدو شهادتین گفت،
❣در همان حال در بستر، ولی خدا را دیدم که به سجده افتاده بود، شانههایش را گرفتم و کنار خودم آوردم، دیدم کاملاً پاک و پاکیزه است.
امام حسن عسکریعلیه السلام به من فرمودند: عمه جان! پسرم را برایم بیاور، او را به محضر حضرت بردم، امام او را از من گرفت و زبان خود را بیرون آورده و به چشمهای او مالید، چشمانش را باز کرد، بعد حضرت زبانش را به دهان و بعد به گوشش گذاشت، بعد در کف دست چپ خودش نشاند، و ولی خدا در دست آن حضرت نشست، حضرت دست مبارکش را به سر او کشیده و فرمودند: پسرم! با قدرت خداوندی، سخن بگو.
❣در همین وقت ولی خداعلیه السلام از شیطان رجیم به خداوند پناه برد و [گفت: اعوذ باللَّه من الشیطان الرجیم]
❣و این گونه آغاز کرد:
به نام خداوند بخشنده مهربان
«اراده ما بر این قرار گرفته است که به مستضعفین منّت بخشیده و آنها را پیشوایان و وارثین روی زمین قرار دهیم. حکومتشان را پا برجا سازیم و به فرعون و هامان و لشکریان آنها آنچه را بیم داشتند از این گروه نشان دهیم.»
❣آنگاه بر پیامبر و امیرالمؤمنین و سایر ائمّه تا پدر بزرگوارش یکی پس از دیگری صلوات فرستاد.
✨بعد طفل را به من داده و فرمودند: عمه جان! او را به مادرش برسان «تا اینکه محزون و ناراحت نشود و بداند که وعده خداوند متعال حقّ است، لکن اکثر مردم نمیدانند».
✨بچه را در حالی که فجر ثانی طلوع کرده بود [و وقت ادای نماز صبح بود] به مادرش سپردم. فریضه صبح را ادا کرده، تا طلوع آفتاب مشغول تعقیبات شدم، پس از آن با حضرت خداحافظی کرده و به منزل خودم رفتم.
✨بعد از سه روز شوق زیارت ولی خدا را داشتم، پس به طرف آنها و به سراغ حجرهای که سوسن در آن بود رفتم، نه اثری دیدم و نه صدایی شنیدم [اثری از طفل نبود] با این حال سختم بود سؤالی بپرسم، بعد به محضر ابی محمدعلیه السلام رسیدم، حیا کردم که ابتدا به سؤال کنم. خود حضرت شروع به صحبت کرده و فرمودند:
✨عمه جان! او در کنف و حفظ و امان خداوند تبارک و تعالی است و در غیب خدا است تا زمانی که برای [ظهور] او اجازه داده شود، [عمه جان] زمانی که من از دنیا بروم و خداوند جسمم را غایب کند، و دیدی که شیعیان من اختلاف میکنند، آن وقت به افراد مورد اعتماد آنها خبر [ولی خدا] را برسان، ولی نزد خودت و آنها مخفی نمایید، تحقیقاً خداوند ولی اش را از دیدهها پنهان کرده و غایب خواهد نمود، تا زمانی که جبرئیلعلیه السلام اسب او را پیش او بکشد، «برای آن است که خداوند کاری را که میبایست انجام شود تحقق بخشد».
📚غیبت/شیخ طوسی/ ص ۴۱۸
کانال الدولة الزهرائیة (عج)
https://telegram.me/Aldolatahalzahraeyah
کانال دولت زهرائیه ایتا
http://eitaa.com/joinchat/2080309258Cc6c103cb84
هدایت شده از ضامن اشک بر امام حسین ع مادرش فاطمه س است.
#دوره_سوم_مقتل_امام_حسین_علیه_السلام_بر_اساس_کتاب_مذبوح_فرات
#تدریس_کتاب_مذبوح_فرات
#مجلس_سیصد_و_چهلم_پنجم و ششم
مجلس شصتم_و_سوم و چهارم
سلام علیکم
تا دقایق دیگر کلاس تفسیر زیارت عاشورا و مقتل بر اساس ( کتاب مذبوح فرات ) شروع می شود دوستان خود را مطلع سازید.
ایتا
https://eitaa.com/zameneashk1
آی دی دریافت کتاب
@m_h_tabemanesh