جزو اوّلین کسانی بود که کار با کامپیوتر را یاد گرفت
بعد از دوران جنگ، کاملاً متوجّه بود که الان دیگر وقت تفنگ نیست. صحنۀ جنگ کاملاً متفاوت شده. من در یکی از سخنان مقاممعظّمرهبری هم دیده بودم که میفرمودند شکل مبارزۀ ما بعد از جنگ، کاملاً تغییر کرد؛ کاملاً به یک شکل فرهنگی تبدیل شد. به همینجهت، ایشان شروع کرد به خواندن فلسفه. بدایهالحکمه را خواند، نهایه الحکمه و اشارات را خدمت استاد خواند. یعنی مباحث فلسفی را به جِدّ پیگیر بود و گاهی که با هم صحبت میکردیم، میگفت که الان مبارزه در این صحنه است. این تیزبینی شهید نوّاب بود که تشخیص داد در این زمان چه باید بکند.
درس اخلاق مرحوم حضرت آیتالله بهاءالدینی«قدّسسرّه» را هیچوقت فراموش نمیکرد و در یک مقطعی هم درس اخلاق آیتالله مظاهری«حفظه الله» را شرکت میکرد.
شخصیتی جامع داشت. علاوه بر توجّه به درس و اخلاق، به مسائل روز علمی و اجتماعی هم اهمیت میداد. مثلاً تازه بحث کامپیوتر مطرح شده بود. اواخر سال 69 بود و افراد کمی هم بودند که کار با کامپیوتر را بلد باشند. ولی شهید نوّاب به توصیۀ یکی از بزرگان حوزه، جزو اوّلین کسانی بودند که کار با کامپیوتر را یاد گرفتند. همچنین از ابتدای جنگ، شروع کرد به یادگیری زبان انگلیسی. الان اگر به طلبهای بگوییم که باید زبان انگلیسی بخوانی، ضرورتش روشن است. اما اوایل دهۀ هفتاد، این ضرورت ملموس نبود. ولی ایشان به این درک ضرورت میرسید. ششسال که با ایشان همحجرهبودم، میدیدم چقدر تلاش میکند که این زبان را یاد بگیرد. امکانات آنموقع که مثل حالا نبود که خیلی راحت با سیدی، کار خود را پیش میبرید. آن موقع، گیرآوردن یک نوار مکالمه انگلیسی خیلی سخت بود.
به هرحال از جمله برنامه هایی که شهید بهشتی و شهید قدّوسی در مدرسه حقّانی داشتند، برنامۀ زبان بود. معمولاً چهارسال مکالمه عربی و چهارسال مکالمۀ انگلیسی بود. شهید نوّاب هم در این برنامه شرکت میکرد. لذا هم به زبان انگلیسی و هم به زبان عربی مسلّط بود. البته نکته مهم دیگر برای طلابی که میخواهند در عرصه بین الملل وارد شوند، بنیۀ دینی بسیار قوی است. چون در برخورد با یک فرهنگ مهاجم و جذّاب باید سازنده باشد نه اینکه تحت تأثیر قرار بگیرد.
در بوسنی بنیاد شهید راه انداخت
تیپ امام صادق(ع) در قم برای اعزام به بوسنی اعلام ثبت نام کرد. ما هم مثل بقیه رفتیم ثبت نام کردیم. قرار بود گروهی برای کمکرسانی به بوسنی بروند. اوّل بنا بود بیست و چهار نفر با خودشان ببرند، امّا بعد گفتند نمی شود؛ فقط چهار نفر. معلوم نبود کجا میرویم، چهکار می خواهیم بکنیم؟ اصلاً معلوم نبود برای چند وقت می رویم؟ می گفتند احتمال دارد یک هفته ای باشد، احتمال دارد سه ماهه باشد و... .
آنجا که وارد شدیم، دیدیم هیچ شباهتی به جبهه های جنگ خودمان ندارد. اصلاً مدل جنگش، مدل دفاع مقدّس هشتساله ما نیست و ما هم به جبهه ها دسترسی نداریم. دیدیم کار فرهنگی واجب تر است. مردمی که از استعمار شرق نجات پیدا کرده اند، حالا زیر یوغ فرهنگ غرب هستند و تهاجم فرهنگی شدید غرب در آنجا حاکم است. لذا دنبال این بودیم که ابتدا خصلت ها و سنّت های ناب مردمی را کشف کنیم و آنها را تقویت کنیم و درثانی، مردم را با اسلام ناب آشنا کنیم. در این راه از هر شیوه ای استفاده می کردیم. به همینجهت، بیشتر همّ و غمّ شهید، کار فرهنگی و تبلیغی در منطقه بود. گاهی تفنگی میگرفت و گوشهای میجنگید. ولی احساس میکرد مردم بیش از اینکه تشنه سلاح ما باشند، تشنه فرهنگ غنی اسلام انقلابی هستند.
کارهای مختلفی برای کمک فرهنگی به رزمندگان و مجاهدین بوسنی انجام می داد. خصوصاً راه اندازی یک سازمان کوچک برای شهدای بوسنی، شبیه بنیاد شهید خودمان، که دغدغه ایشان بیشتر فرزندان شهدا و نسلهای آینده بوسنی بود. یکی از برنامه هایی که آنجا گذاشتیم، این بود که به خانواده های شهدا سر بزنیم. در فرهنگشان، سرکشی به خانوادههای شهدا نبود. مقداری اسباببازی میخریدیم، به اضافۀ مقداری شکر و قهوه؛ چون غالباً اگر قهوه شان تأمین بود، یعنی همهچیز تأمین بود! روزی دو سه تا خانۀ شهید را از قبل هماهنگ می کردیم و می رفتیم.
کمکم فعّالیت ها گسترده شد. به مساجدشان می رفتیم، با روحانیون آنجا برنامه داشتیم. همان محلّی که بودیم، کلاس قرآن برگزار میکردیم، بچّه ها را جمع میکردیم و گروه سرود تشکیل میدادیم و... . شهید نوّاب هم در این برنامهها نقش جدّی داشتند. سعی میکرد از هر وسیله ای که میتواند، استفاده کند. آنزمان، کامپیوتر یک وسیلۀ رایج دمدست نبود، ولی ایشان دنبال کرده بود که کامپیوترهای متعدّدی تهیه شود و ترجمۀ این کتابها انجام شود که کار کمی نبود.بسیاری از کتب شهید مطهری را ترجمه کرده بودند، بسیاری از نوشته های امام را ترجمه کرده بودند، پیامهای امام را و آقا را ترجمه کرده بودند.
ایران را به نام خمینی می شناختند
برای اینکه با مردم بهتر ارتباط برقرار کند، به یادگیری زبان بوسنیایی پرداخت. فعّالیتهای او در بخشهای فرهنگی آنجا تأثیرات فراوانی داشت. ارتباطات صمیمی با خانوادهها و مبارزین جوان داشت. از عکسهای متعدّد ایشان با اصناف مختلف مردم بوسنی، میتوان پی به این رابطهعمیق برد. در بسیاری مواقع که به بوسنی می رفت، از ایران مقدار زیادی اسباببازی برای فرزندان شهدای بوسنی میخرید. احداث یک مجموعه فرهنگی که مخصوص نوجوانان بوسنیایی باشد، از دیگر فعّالیتهای ایشان بود و همچنان این مؤسّسه، مشغول به کار است.
آنجا تبلیغ به شکل سخنرانی و منبر نبود؛ باید وسط میدان جنگ، میان مردم میرفتی. یک چیزی شبیه حضور طلاب در جبهه های جنگ تحمیلی، که یک روحانی در سنگر با بچّهها مینشست، صحبت میکرد و مباحث دینی را مطرح میکرد.
ایشان، خاطرات زیادی از بوسنی نقل میکرد. خصوصاً درمورد احترام و عشقی که مردم بوسنی به حضرت امام دارند. نقل میکرد که یکبار در صف طولانی مردمی که از مناطق درگیری، مهاجرت میکردند و همه خسته نشسته بودند، وقتی من آمدم و همراهمان اعلام کرد که ایشان ایرانی است، همه بلند شدند و به احترام میگفتند «خمینی». یعنی به نام خمینی، ایران را میشناختند و ادای احترام میکردند.
یکبار سارایوو بودیم. مردم آنجا عصرها میرفتند از خانه های روستایی، یک بطری شیر میخریدند تا شیر تازه بخورند. یکروز ایشان رفته بود شیر بخرد. تسبیحی هم در دستش بود. پیرزنی آنجا نشسته بود و دست دراز کرده بود. شهید نوّاب فکر کرد تسبیحش را می خواهد، لذا ایشان هم خم شده بود که تسبیح را به پیرزن بدهد. خلاصه پیرزن هم دست انداخته بود گردن شهید و صورتش را بوسیده بود! وقتی که برگشت، بچّه ها برایش صفحه گذاشته بودند. او هم کاردش میزدی، خونش درنمی آمد!
آقا فرمودند که سلام من را به اصحاب سیّدالشهداء برسان
به تعبیر مقاممعظّمرهبری، ما از کشورهایی که خطّ مقدّم جبهه اسلام در اروپا هستند، غفلت کردیم. این کلام ایشان خیلی عمیق است. آنجا باید خیلی تلاش فرهنگی بشود. بههمین خاطر شهید نوّاب، دو سال آخر عمرش را با همه مشکلات، بهطور کامل، در آنجا صرف کرد. ایشان در بوسنی، فردی شناختهشده بود و شهادتش هم پیشبینی میشد.
یک قضیه خیلی زیبا در سفر آخر ایشان در سال 73 اتّفاق افتاد. زمانی که قبل از سفر، برای خداحافظی خدمت مقاممعظّم رهبری رفته بود، بعد از فرودگاه به من زنگ زد و گفت: «وقتی رفتم خدمت آقا، آقا فرمودند که سلام من را به اصحاب سیّدالشهداء برسان. نمیدانم منظور حضرت آقا چیه؟ آیا رزمندگانی که در بوسنی میجنگند را اصحاب سیّدالشهداء میدانند یا چیز دیگری است؟» سفر آخر ایشان بود و دیگر برنگشت.
هرچه از کانال بچّه هایی که در بوسنی بودند تلاش کردیم اطّلاعی از ایشان به دست بیاوریم، نشد. تا اینکه بنا به دستور مقامات جمهوری اسلامی و خصوصاً مقام معظّم رهبری، فشار روی دولت کرواسی آمد که سرنوشت ایشان مشخّص شود. در اثر این فشارها از جمله لغو سفر تیم فوتبال ما به کرواسی و لغو راه و ترابری به آنجا، دولت کرواسی به گروههای افراطی که در خاک بوسنی بودند، فشار آورد و نهایتاً خبر دادند یک نفر را با این مشخّصات دستگیر کردهاند و بعداً هم به شهادت رسیده است.
گروهی از سفارتخانه به سارایوو میروند که دو نفر از این بزرگواران هم که برای تحویل جنازه رفته بودند، در راه برگشت به شهادت میرسند. نهایتاً جنازه ایشان را از خاک درمی آورند و مشخّص میشود که بعد از شکنجه، با شش گلوله به شهادت رساندهاند. در فیلمی که از جنازه ایشان دیدم، معلوم بود با اینکه ده روز از شهادتش گذشته، ولی هنوز از زخمها خون می آمد.
همانجا در قسمت مسلماننشین شهر موستار، پیکر ایشان را تحویل می گیرند، غسل می دهند و نماز می خوانند. بعدها در همان محلّی که بر بدن ایشان نماز خوانده شد، یک یادبود و آبخوری ساختند. این یادبودها در بوسنی زیاد است. در کتاب یکی از کسانی که از بوسنی دیدار کرده، خواندم که در بوسنی، سیصد آبخوری هست که اینها را مردم به یاد شهدای کربلا ساختهاند.
بعد از شهادت ایشان، خانواده به دیدن آقا رفتند. آقا هم نکات خیلی خوبی بیان فرمودند که شاید نوارش در اختیار دفترشان باشد. خیلی از شهید تعریف میکردند. مقاممعظّم رهبری، کمتر برای شهدای روحانی خارج از کشور، پیام داده است. برای ایشان پیام دادند.
رهبر در پیامی به مناسبت شهادت این طلبه بسیجی مرقوم فرمودند:
«شهادت طلبه بسیجی سرافراز حجت الاسلام سیدمحمد حسین نواب برای ملت ایران که حضور خود را در اقصی نقاط جهان برای دفاع از حق و حقیقت با چنین حوادث برجسته ای به اثبات می رسانند مایه افتخار و سربلندی است.»
✅ امام خامنهاى [مدظلهالعالى]:
🔻#تقوا پیشه کنید. «تقوا»، یعنی #ملاحظه همه کارهای صادر از خود.
🔸هر #کاری که میکنید، #مراقب باشید که چه میکنید.
🔺هر #سخنی که میگویید، هر #اقدامی که میکنید، هر #تصمیمی که میگیرید، توجّه کنید که این #سخن و این #اقدام و این #تصمیم، به زیان #انسانیت، به زیان #جامعه، به زیان #آخرتِ خودتان و به زیان #دین خودتان نباشد؛ این تقواست.
@shia_leaders