eitaa logo
الحقنی بالصالحین«یرتجی»
2.7هزار دنبال‌کننده
18.9هزار عکس
9هزار ویدیو
238 فایل
انس با شهداء برای همنشینی با امام زمان«ع» ومرافقةالشهداء من خلصائک اَللّهُمَّ ارْزُقْنا تَوْفِیقَ الشَّهادَةِ فِی سَبِیلِکَ تَحْتَ رایَةِ وَلِیِّکَ الْمَهْدِیّ(عجل الله) السلام علیک یا من بزیارته ثواب زیارت سیدالشهداء یرتجی
مشاهده در ایتا
دانلود
شڪ نـدارم نگاه بہ چهره هایشان عبــادت استـــــ ... عبـادتے از جنسِ مقبـول بہ ڪاش شفـاعتے شاملِ حالمـان شود ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨ا ﷽‌ ا✨ جوانان انقلابی ؛ یاران مهدی عج مراقبت‌های معنوی 👇👇 تلاوت قرآن و ذکر هدیه به شهدای روز درماه شعبان 👈 مناجات شعبانیه درماه رمضان 👈 دعای افتتاح و ابوحمزه ثمالی ✅ مرور ویژگیهای جوانان انقلابی و مطالبات حضرت آقا از جوانان
ماجرای شهید ی که امام زمان(عج) را در خواب دید همرزم شهید می گوید : 👇 👇 یک شب صدای گریه مصطفی را در سجده شنیدم و با صدایش از خواب بیدار شدم اما خودم را به خواب زدم ولی پس از چند دقیقه مصطفی مرا بیدار کرد و گفت با هم به حرم حضرت معصومه(س) برویم. ما نزدیک گلزار شهدای قم بودیم و در آن زمان در سرمای زمستان وسیله برای رفتن به حرم کم بود، به مصطفی گفتم چرا الان به حرم برویم و پاسخ داد که شاید بعدا بگویم. در آن زمان مصطفی حال بسیار خوشی داشت و تا حرم دویدیم به طوری که تا آن زمان چنین حالی نداشتیم، وقتی به حرم رسیدیم به من گفت هر کسی سمت خودش برود. بعداز مدتی مصطفی سبک شد و برگشت و به من گفت  تا زمانی که زنده ام این موضوع را با کسی درمیان نگذار. همرزم شهید مصطفی انجم افروز با بیان این که این شهید به من گفت که قبل از اذان امام عصر(عج) را در خواب زیارت کرده است، ابراز داشت: مصطفی به من گفت در خواب آقا را دیدم ولی جزییات را برایم نگفت اما گفت که سیراب شدم.
شهید مصطفی انجم افروز در سال ۱۳۴۵ در نجف اشرف متولد شد و در سال ۱۳۶۴ در منطقه چنگوله آسمانی شد. از این شهید هنرمند آثار بسیاری در زمینه‌های شعر، نقاشی، خوشنویسی به یادگار مانده است. خانواده این شهید بزرگوار در سال ۱۳۵۰ به دلیل فشارهای رژیم بعث عراق به قم مهاجرت کردند و این شهید بزرگوار تحصیلات خود را در سال ۱۳۵۲ در دبستان فیض قم، سال ۱۳۵۷ در مدرسه راهنمایی معلم و دبیرستان را مدرسه شهید رجایی این شهر در رشته علوم تجربی و بهداشت ادامه دادند. شهید مصطفی انجم افروز علاقه بسیاری به خوشنویسی و نقاشی داشتند و آثار بسیاری از این شهید به یادگار مانده است و از ویژگی‌های شاخص این شهید هنرمند استفاده از هنر خود در جبهه‌های دفاع مقدس است. با آغاز دفاع مقدس شهید مصطفی انجم افروز بارها اقدام به ثبت‌نام برای اعزام جبهه‌های نبری حق علیه باطل کردند که به دلیل سن کم ایشان با درخواست وی موافقت نمی‌شد، اما سرانجام در سال ۱۳۶۰ در سن ۱۶ در حالی که دانش‌آموز اول دبیرستان بود توانست به جبهه‌ها اعزام شود
وی  هشت ماه بعد از آن، در حالی که مشغول تحصیل در پایه دوم دبیرستان بود، برای دومین بار راهی جبهه شد و در واحد بهداری لشکر ۱۷ علی بن ابیطالب (ع) فعالیتش در این عرصه دفاع مقدس ادامه داد. شهید انجم افروز برای سومین بار در خرداد ۶۲ و به مدت ۵ ماه به جبهه رفت و به عنوان تک‌تیرانداز و آرپی‌جی‌زن فعالیت کرد و برای چهارمین بار در فروردین ۶۳ عازم صحنه‌های نبرد شد  و در گردان سیدالشهدا (ع)، در جبهه‌های جنوب به مبارزه با دشمن متجاوز پرداخت. پنجمین حضور وی در جبهه‌های حق علیه باطل در خرداد ۱۳۶۳ با ۶ ماه حضور مداوم در مناطق عملیاتی بود. این شهید برای آخرین بار در تیرماه ۶۴ با تیپ ۷۷ لشکر ۱۷ علی بن ابیطالب (ع) عازم جبهه شد و به عنوان جانشین گروهان به منطقه چنگوله حضور یافت. این شهید هنرمند در عملیات عاشورای ۲ به عنوان فرمانده گروهان مشارکت و  در ۲۴ مردادماه ۶۴ مفقودالاثر شد و پس از ۱۵ سال پیکر مطهر این شهید در عملیات تفحص شناسایی و به قم منتقل و در گلزار شهدای قم به خاک سپرده شد. شهید مصطفی انجم افروز در هنگام شهادت ۱۹ سال سن داشت.  
راز نامه‌ی خصوصی شهید به پدرش چه بود؟ در ادامه قسمتی از نامه شهید انجم‌افروز به پدرش که آن را از جبهه ارسال کرده است را می خوانیم: «فقط خودت بخوان: حدود یک سال یا ده ماه پیش که تقریباً از دنیا بریده بودم، بیشتر به فکر مرگ و آخرت و امام زمان (عج) بودم و یا بعضی وقتها در جبهه احساس می‌کردم نوری در دلم پیدا شده و واقعاً مُحِبّ ائمّة اطهار(ع) شده‌ام؛ دلم به این جهان، سیر نمی‌شد؛ شبهای چهارشنبه با علاقة خاصی به مسجد جمکران می‌رفتم و هرچه‌طورکه بود، سعی داشتم خودم را به آنجا برسانم و با حضرت، درد دل کنم. اتّفاقاً شبی از جمکران برگشتم؛ خوابیدم؛ تقریباً در میان خواب و بیداری بود یا خواب بودم که جمال نورانی حضرت ولی‌عصر امام مهدی ـ رُوحِی وَ اَرْواحُ الْعالَمِینَ لِتُرابِ مَقْدَمِهِ الْفِدا ـ را مشاهده کردم. تکّه‌ای از نور بود. حضرت، ایستاده بودند و بنده در پیش پایشان افتاده بودم و زارزار گریه می‌کردم و با او صحبت می‌کردم که از صدای ناله‌ام بیدار شدم؛ حالتی که از این مشاهده به من دست داده بود مانند آن بود که از فرط شوق، روح را از کالبدم بگیرند.  منظورم از این سخنها این است که حقیقتی دارد و شما باید یقین کنید که اگر کسی دست توسّل به ائمّة اطهار(ع) جست، آنها هم به او نظر دارند. اینکه خانه‌هایمان جلوه‌ای ندارد، از این است که نور خدا بر آن نتابیده؛ خانه‌هایمان از گناه و سیاهی پر شده. لااقل بیاییم خودمان را پاک کنیم که لایق امام زمان(عج) بشویم و این مذهبی که اختیار کرده‌ایم، بار مسؤولیتی است که آن را بر دوش خودمان احساس می‌کنیم؛ یقین کنیم که این، ارزش است و به آدمی، مــنزلت می‌دهد ...»
خواهر شهید می گوید : 👇 رشته هنری برادرم بیشتر نویسندگی بود اما در نقاشی و خطاطی هم تبحر داشت. به عنوان مثال تمثال شهید چمران را روی دیوارمسجد محل کشیده بود. شهید دفترچه‌ای دارد که در آن خاطرات خود را از جنگ نوشته است. این در حالی است که برادرم برخی از خاطرات را نقاشی کرده است. شهدا هنرمندانه هنر شهادت را بر تابلو افتخارات ترسیم کردند
بخشی از یادداشت های شهید مصطفی انجم‌افروز دانش آموز هنرمند را در ادامه می خوانید 👇👇 ساعت به ساعت و در هر پیشآمد، خود را موعظه کن مصطفی! بالاترین لذّتی که می‌توانی در زندگی کسب کنی، سوز و گدازهای عرفانی است؛ نغمه‌های عشق و سرورِ اشک نیمه‌شب است. آنجاست که به سر‌منزل بابُ‌‌القلوب رسیده،‌‌‌‌‌‌‌ راه مکاشفات بر تو باز می‌شوند و به حریم خانه قدس و ملکوت راه می‌یابی، دیگر دل را به این خانه تار دنیا بند نمی‌کنی و به دنبال حقایق، رهنمون می‌شوی. خودت را از نعمتِ آهِ نیمه‌شب، محروم مکن. و بیشترین لذّت، در محبّت است و نشانه محبّت، این است که آنچه را دوست، خوش دارد، انجام بدهی و در آن تعجیل کــنی و آنچه را خوش نمی‌دارد، رها کنی؛ چه دوست حقیقی که خدای تبارک و تعالی باشد و چه دوستِ مجازی؛ نتیجتاَ مستحبات را عمل کنی و مکروهات را دوری کنی.