شهید ایوب توانایی چهارم آبان 1345در روستای علی آباد سادات بلوک ازتوابع شهرستان جیرفت متولد شد. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت بیست وسوم تیر1361در کوشک به شهادت رسید.
پیکر وی پس ازتفحص سال1374در گلزار شهدای زادگاهش به خاک سپرده شد.
در خانوادهای مذهبی و کشاورز متولد شد. وقتی ایوب به سن تحصیل رسید با برادرش به مدرسه میرفت. مدرسهای که 2 ساعت باید پیاده میرفتند تا به آن برسند. کفشهای پلاستیکی، لباسهای مندرس، یک تکه نان و مقداری خرما توشه و همراه آنها بود. هیچگاه در گرما؛ طعم خنکی و در سرما، طعم گرما را نچشیدند.
قبل از آنکه به سن تکلیف برسد، نماز و روزههایش را ادا میکرد. از غیبت کردن به شدت نفرت داشت و مرتب این را در مجالس مختلف به دیگران تذکر میداد.
با وجود اینکه سن و سالی کمی داشت و نوجوان بود، اما در مبارزه با خوانین و نظام فئودالی حاکم بر منطقه جیرفت بسیار روشنگری میکرد و طرفدار محرومین منطقه بود. با تلاش و روشنگری ایشان و مبارزات مردم، طومار خوانین منطقه برای همیشه در هم پیچیده شد.
در شرایطی که دنیاطلبی بسیاری از جوانان را بر زمین میخکوب میکرد او به راحتی و سبکبال از دنیا و مادیات فاصله گرفت، تاریخ تولد خود را در شناسنامه دستکاری کرد و راهی جبهه شد.
شدت علاقهی او به حضور در جبهه به حدی بود که مخالفتهای دیگران را به راحتی خنثی میکرد و رضایت همه را جلب و عازم جبهه میشد. او نه با زیاد ماندنش، که با رفتن و مشتاق بودن برای رفتن به همه نشان میداد که با کدام سو باید رفت، ثابت کرد که میتوان از دنیا کام نگرفته، پرواز کرد.
مسائل سیاسی را خوب میفهمید و تجزیه و تحلیل میکرد، آن زمان که او در مورد بنی صدر و بی لیاقتیهای او و از طرفی در خصوص شخصیت والای شهید بهشتی سخن میگفت، نوجوانی بیش نبود. اما با دید وسیع و درک بالا، مسائل سیاسی روز را برای بچهها تشریح کرد.
اخلاق بسیار خوش و نیکویی داشت. در حوزه و جبهه دوستان بسیاری را جذب کرده بود و همه پروانه وار گرد شمع وجودش میگشتند. چهرهی خندان او، به استقبال خطر رفتن، از خود گذشتگی و ایثارش زبانزد همگان بود.
میگفت:خیلی باید نیتهایمان را خالص کنیم. نیت شهادت اگر برای خدا نباشد، آن وقت ما پیش مردم شهیدیم و نزد خدا شهید نیستیم. پس حواسمان باشد نیت و عمل و رفتار و گفتارمان فقط برای رضای خدا باشد تا شهید راه خدا محسوب شویم
ایوب در عملیات رمضان مفقود شد و پیکرش بعد از 14 سال شناسایی و به زادگاهش منتقل شد. مادر بزرگوارش یک ماه قبل از پیدا شدن پیکر مطهر شهید، خواب میبیند که ایوب آمده و یک لباس گونی مانند تنش کرده است. ظاهراً اسیری بوده که آزاده شده. و میگوید: همینطور که آمد سر روی زانوهای من گذاشت. او را بغل کردم و شروع کردم به گریه کرد. گفت: مادر گریه نکن من بحمدالله از بند صدام مرخص شدم.
طلبه شهید ایوب توانایی عملیات رمضان در منطقه هورالعظیم در تاریخ 23 تیر 61 بر اثر ترکش گلولهی توپ به شهادت رسید.
شب عملیات ایوب گفت: بیا برویم غسل شهادت بکنیم . نمی دانم امشب چه شبی است برای ما ، من گفتم : خیلی دوست داری شهید شوی؟ گفت : من یک چیز به تو می گویم که شهادت نصیب همه کس نمی شود و من از خدا می خواهم که پیش خدا شهید بشوم نه پیش بندۀ خدا و اگر نیت من برای خدا نباشد یک دفعه می بینی در جنگ نیت من عوض شد ، آنجا دیگر من نزد مردم شهید هستم نه پیش خدا . من می خواهم پیش خدا شهید بشوم . تو نمی دانی شهادت چیست ، اگر انسان شهید بشود می تواند 40نفر را شفاعت کند، البته اگر شهید بشود نه اینکه اسمش شهید باشد . خدا می داند که عقیده و ایده اش چه بوده و برای چه آمده و برای چه کشته شده است . بعد یک دیگ کوچک آب برداشت و رفت غسل کرد.
راوی: همرزم شهید
گزیده ای از وصیت نامه شهید «ایوب توانایی»:
جبهه برای همه واجب است. شما دعاکنید که ما پیروز باشیم و دشمن را نابود کنیم. اگر شهید شویم برای رضای خداست و شما از دست ما ناراحت نباشید.
دوست من اگر من شهید شدم تا زمانی که جنگ تمام نشده جنگ را رها نکن ، من هم اگر شهید نشدم جبهه را ترک نمی کنم. اگر شهید نشدی حتماً ازدواج کن، من هم اگر شهید نشدم حتماً این کار را می کنم.
اگر انسان ازدواج نکند به گناه می افتد .اگر شهید نشدی سر قبر من بیایی – هر وقت رسیدی به خانواده من سر بزنی . اگر شهید شدی من را شفاعت کن ، خدا کند تا آن لحظه که تیر می خوریم نیتمان فقط برای خدا باشد. در راه خدا شهید بشویم و اگر شهید اینگونه باشد اولین قطره خون او که به زمین ریخته می شود گناهانش بخشیده می شود.
🌹 #ماه_رمضـان_در_جبهه_ها 🌹
🌺 بعد از ۴۸ ساعت درگیرے با دشمن
نیمہ شب به اردوگاه رسیدیم ...
🌺 مقداری آب و یڪ جعبه خرما باقے مانده بود ، فرمانده بچه های گردان را به خط ڪرد و گفت : برادرانے ڪہ خیلی گرسنه هستند از این خرما بخورنـد و آنهایے کہ می توانند، تا فـردا صـبح تحمل ڪنند.
🌺 جعبہ خرمـا بیـن بچـه ها دست به دست چرخیـد تا به فرمانــده رسید...
🌺 فرمانـده بہ جعبـه خرمـا نگاه ڪرد، خرماهـا دست نخورده بود ،بچـه ها تنـها با آب قمقمه هایشان افطار ڪرده بودنـد
🍂 #رمضان
🍂 #بفدای_لب_تشنه_ات_یاحسین
1_5145621724007498156.mp3
6.91M
☆∞🦋∞☆
🎼شور دلنشین
🎤ڪربلایـے محمود عیدانیان
بیامسافرغریبـــــ صحرا
قشنگترین یوسفـــــ زهرا