♦️تصویری از لباس آغشته به خون، شهید وطن، شهید درگیری مرزی با طالبان، شهید محمد مهدی احمدی 🖤
حضرت آیتالله بهجت قدسسره:
🌷 آنهایی که شهید شدند، آنهایی که شهید دادهاند، در راه خدا رفتهاند و در راه خدا بودهاند؛
🌷 و خدا میداند چه تاجی بر سر اینها گذاشته شده، ولو بعضیها نمیبینند مگر بعد از اینکه از این نشأت بروند.
🌷 بعضیها هم که اهل کمالند، شاید در همینجا ببینند که «فلانی» بر سرش تاج است،[یا] «فلانی» بر سرش تاج نیست!!
💫 شهادتِ نزدیکان انسان، خودش یک کرامتی از سوی خداست!
📚 بهسوی محبوب، ص ١١٢
هدایت شده از الحقنی بالصالحین«یرتجی»
🌸🍃رهبر معظم انقلاب :
🌹همین الان ڪسانے در دنیا هستند ڪه با شهدا #اُنــس بیشترے دارند ، در مشڪلات زندگے متوسّل بہ شهدا مےشوند و شهدا جواب مےدهند .
🌹اُنس با شهدا را امروز تجربہ ڪن :
با شهدا ڪه انس داشتہ باشے ،
یڪ قدم بہ خدا نزدیڪ ترے ...
#وَحَسُنَ_أُولٰئِڪَ_رَفیقاً
#چهل_روز_سرسفره_شهداء
#چله_سی_وهفتم
#مراقبتهای_چله_سی_و_هفتم 👇👇👇
✅ خواندن دعای اللَّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّك الْحُجَّةِ بْنُ الْحَسَن در هنگام شنیدن سه اذان
✅ صلوات خاصه امام رضا علیه السلام ( ویژه از جانب خانم حضرت معصومه سلام الله علیها و سلام به حضرت معصومه از جانب آقا علی بن موسی الرضا علیهالسلام )
✅ خواندن نماز امام صادق علیه السلام حداقل 7 بار در طول چله
بزرگواران تمام این مراقبت ها 👆👆 از طرف شهید روز هدیه می شود.
الحقنی بالصالحین«یرتجی»
🌸🍃رهبر معظم انقلاب : 🌹همین الان ڪسانے در دنیا هستند ڪه با شهدا #اُنــس بیشترے دارند ، در مشڪلات زن
سلام برشما خوبان، همراهان همیشگی کانال #الحقنی_بالصالحین
بیست و هشتمین روز از چله 💫✨ سی و هفتم ✨💫مهمان سفره شهید
🌷🍃 سید جعفر موسوی🍃🌷هستیم.
در عملیات مرصاد بدست منافقین اسیر شد بعد زنده زنده
پوست صورتشو کندن و
سوزوندن ولی خیانت نکرد...
یادمون باشه در این آشفته بازار خیانت ، الگوی زندگی ، شهدا هستن نه برخی از مسئولین خائن
#شهید_سیدجعفر_موسوی
تاریخ تولد آقا جعفر به سال1344برمیگردد؛ 26دی ماه. زمان شهادتش هم 5مرداد سال1367و عملیات مرصاد. جعفر نورچشمی مادر بود و عصای دستش. انگار خدا او را خلق کرده بود فقط برای خوبیکردن به دیگران. اگر بین دوست و آشنا یا همسایهها کسی نیاز به کمک داشت نخستین کسی که خودش را برای یاری کردن میرساند سیدجعفر بود. علاوه بر خیررسانی اخلاق خوشی داشت. هم شوخطبع بود و هم سرزنده. وارد هر جمعی میشد امکان نداشت به کسی بد بگذرد. میگفت و میخندید و همه را به شادبودن وامی داشت. اما یک وقتهایی هم جدی میشد. آن زمان بود که هیچکس نمیتوانست در چشمهایش نگاه کند.
مادر شهید موسوی میگوید: سید جعفر که از سلاله سادات بود، ۱۴ ساله بود که برای ادای دین و تکلیف به انقلاب و امام (ره) به عنوان نیروی بسیجی از مسجد بابالحوائج به جبهه رفت و در عملیات خیبر شرکت کرد. پس از اینکه به شدت از ناحیه کتف مجروح شد به تهران اعزام شد و با فاصله اندکی دو مرتبه به جبهه رفت. یک سال بعد با اینکه موج انفجار او را مجروح کرده بود این بار از ناحیه سر زخمی شد و در سالهای پایانی جنگ، زمانی که قطعنامه ۵۹۸ امضا شده بود گریه میکرد که چرا شهید نشده و میگفت من لیاقت شهادت نداشتم. تمام طول جنگ پسرم در جبهه مشغول بود از چهارده سالگی وارد جبهههای نبرد شد و تا بیست وسه سالگی جنگید.
اخلاقش خیلی خوب بود. حوصله هیچکس با وجود و حضور جعفر سر نمیرفت بس که شوخ بود. از اسراف بیزار بود و میگفت هر دانه برنجی «قل هوالله» دارد باید جمع شود. در خوابم که میآید با طنز خاصی حضور پیدا میکند مثلاً یکبار آمد به خوابم گفت: مادر بس است برایم آنقدر شیرینی آوردی کمی تنقلات برایم بیاور. خیلی شوخ بود و به همین دلیل اوایل که زیاد گریه میکردم در خوابم ناراحت ظهور پیدا میکرد.هیچ وقت گریه نمیکنم گریه کنم فوری به خوابم میآید.