eitaa logo
الحقنی بالصالحین«یرتجی»
2.7هزار دنبال‌کننده
18.5هزار عکس
8.6هزار ویدیو
233 فایل
انس با شهداء برای همنشینی با امام زمان«ع» ومرافقةالشهداء من خلصائک اَللّهُمَّ ارْزُقْنا تَوْفِیقَ الشَّهادَةِ فِی سَبِیلِکَ تَحْتَ رایَةِ وَلِیِّکَ الْمَهْدِیّ(عجل الله) السلام علیک یا من بزیارته ثواب زیارت سیدالشهداء یرتجی
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✅ خواندن دعای فرج امام زمان علیه السلام ✅ 14 یا 114 ( یاالله یامحمد یاعلی یا فاطمه الزهرا یا صاحب‌الزمان ادرکنی ولاتهلکنی ) ✅ خواندن صلوات خاصه حضرت زهرا سلام الله علیها ✅ خواندن صلوات خاصه آقا علی بن موسی الرضا علیه‌السلام
الحقنی بالصالحین«یرتجی»
#مراقبتهای_چله_سی_و_نهم ✅ خواندن دعای فرج امام زمان علیه السلام ✅ 14 یا 114 ( یاالله یامحمد یا
سلام برشما خوبان، همراهان همیشگی کانال 👈 دوازدهمین روز از 💐 💐 مهمان سفره پر برکت شهید 🍃🌷 حسین معز ‌غلامی 🍃🌷 هستیم .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌این همه از شهدا دم میزنیم... اما یه ذره مثل شهدا عمل نمیکنیم..!
شهید حسین معزغلامی فرزند علی اکبر است که در ششم فروردین ماه سال ۱۳۷۳ در پایگاه پنجم شکاری امیدیه اهواز متولد شد. وی از مداحان و سینه سوختگان اباعبدالله الحسین (ع) بود و همواره برای مصائب اهل‌بیت (ع) مداحی و نوحه‌خوانی می‌کرد. در کودکی راهی مدرسه شد و تحصیلات خود را تا مقطع دیپلم ادامه داد، بعد از اخذ مدرک دیپلم به دانشگاه امام حسین(ع) راه یافت. شهید معزغلامی که از اعضای فعال پایگاه بسیج قمر بنی هاشم حوزه ۱۱۳ تهران بود، به پیروی از عموی شهیدش شهید محمدحسین معزغلامی به سبز پوشان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی پیوست و برای دفاع از حریم اهل بیت(ع) و اسلام به سوریه اعزام شد. وی در سالروز تولد ۲۳ سالگی اش در روز جمعه ۴ فروردین ماه سال ۱۳۹۶ در منطقه حماء سوریه به شهادت رسید و آسمانی شد.
ارتباط تنگاتنگی با بچه ها وامام جماعت مسجد محلشان داشت و از پام مبنری های آیت الله مجهتدی شده بود . او از کودکی ارتباطش را با خدا و خانه او محکم کرده بود در کنار درس های مدرسه به صورت آزاد درس طلبگی وحوزوی هم می‌خواند. او پا جای پدر می‌گذارد و در خادمی خاندان عصمت و طهارت به لباس مداحی این خاندان عزیز مزین می‌شود وذکر حسین(ع) زمزمه همیشگی لبش می‌گردد. او که در کنار درس علم و ادب و اخلاق در درس های مدرسه هم جایگاه ممتازی دارد پس ازگرفتن دیپلم در کنکور سراسری در رشته تکنسین اتاق عمل پذیرفته شد،اما او از کودکی نگاهش به آسمان بودولباس سبز پاسداری را برگزید و برای تفسیر آرزوهایش وارد دانشگاه امام حسین شد و وارد سپاه قدس شد. او از کودکی نشان داده بود که راهش از بقیه جداست و هدفش با لباس سبز به سرخی شهادت خواهد رسید او راهش را با راه عموی شهیدش هماهنگ می‌کرد.
فتنه ۸۸ و دیدن گریه های سید مظلوم امام خامنه ای، حسین را که تنها ۱۵ سال داشت جذب بسیج کرد و در درگیری با عناصر فتنه در همان سال از ناحیه کتف آسیب دید که هرگز قابل درمان نبود
گفتم: دارم‌ از استرس‌ می‌میرم😞 گفت‌: یہ ‌ذڪر بهت‌ میگم‌ هر بار گیر ڪردی ‌بگو، من ‌خیلی ‌قبولش ‌دارم: گره‌ی‌ڪار ِ‌منم‌ همین ‌باز ڪرد💔 (آخہ ‌خودشم‌ بہ‌ سختـی ‌اجازه‌ی ‌خروج ‌گرفت) گفتم: باشہ ‌داداش ‌بگو، گفت: تسبیح ‌داری؟ گفتم: آره، گفت: بگو "الهی ‌بالرقیہ ‌سلام ‌الله ‌علیها"... حتمـا ‌سہ‌ سـالہ‌‌ی‌ ارباب ‌نظر می‌ڪنہ، منتظرتم و قطع‌ ڪردم‌ چشممو بستم‌‌ شروع‌ ڪردم: الهی ‌بالرقیہ ‌سلام‌الله‌علیها الهی ‌بالرقیہ‌ سلام‌الله‌علیها...✨ ۱۰تا‌ نگفتم ‌ڪہ ‌‌یهو گفتن: این ‌پنج ‌نفـر آخرین ‌لیستہ، بقیہ‌اش ‌فـردا‼️، توجہ‌ نڪردم‌ همینجور ‌ذڪر می‌گفتم ڪہ ‌یهو اسمم ‌رو خوندن، بغضم ‌ترڪید با گریہ ‌رفتم‌ سمت ‌خونہ حاضر‌شم، وقتی حسین رو دیدم ‌گفتم: درست‌شد😭، اشڪ ‌تو چشمش ‌حلقہ ‌زد‌ و گفت: "الهی ‌بالرقیہ‌ سلام‌ الله ‌علیها"...
شب پنجم محرم بود حسین گفت میای بریم هیات؟ دعوتم کردن باید برم بخونم...گفتم بریم با خودم فک کردم شاید یه هیات بزرگ و معروفیه که یه شب محرم رو وقت میذاره و میره اونجا ... وقتی رسیدیم جلوی هیات به ما گفتن هنوز شروع نشده. حسین گفت مشکلی نداره ما منتظر می‌مونیم تا شروع شه. نیم ساعتی تو ماشین نشستیم و حسین شعرهاشو ورق می‌زد و تمرین می‌کرد. ️وقتی داخل هیات شدیم جا خوردم، دیدم کلا سه چهار نفر نشستن و یک نفر مشغول قرآن خوندنه. بعد از قرائت قرآن حسین رفت و شروع کرد به خوندن زیارت عاشورا و روضه. چشم‌هاشو بسته بود و می‌خوند به جمعیت هم هیچ کاری نداشت. برگشتنی گفتم حاج حسین شما می‌دونستی اینجا آنقدر خلوته؟ گفت بله من هر سال قول دادم یه شب بیام اینجا روضه بخونم. گاهی تو این مجالس خلوت که معروفم نیستن یه عنایاتی به آدم میشه که هیچ جا همچین چیزی پیدا نمیشه
مداح جوان و دوست محبوب بچه‌های محله بلوار فردوس پایتخت، آنقدر برای رفقایش عزیز است که بچه‌ها هربار با رفتنش حسابی به هم می‌ریزند.‌ عباس می‌گوید:« وقتی زنگ می‌زد؛ دوست نداشتم از ناراحتی رفتنش بگویم. اما ناراحت بودم. آخرین باری که رفت برعکس دفعات قبل توصیه‌هایش خیلی کلی بود. مدام توصیه می‌کرد حواستان به هیئت باشد که مبادا پرچمش پایین بیاید. آنقدر رفتنش برایمان سخت بود که خودم خواب معراج شهدا آمدنش را دیدم. در معراج مدام حسین را صدا می‌زدم و قسم می‌دادم تا اینکه چشم‌هایش را باز کرد.»
💠حجت الاسلام پناهيان در تحليل شهید🌷 به دو نكته وصيت اين جوان ۲۳ ساله اشاره كردند: ⚀اول اينكه تاكيد داشته در هيچ نهاد و ارگاني را مقصر ندانيم❌ و اين يعني او صرفا براي ايران🇮🇷 و و جمهوريت و اسلاميت ايران به دستور رفته است. ⚁دوم اينكه مي نويسد✍ در شرايط بد اجتماعي واقتصادي نيز را تنها نگذاريد👤 كه اين نشان دهنده شهيد براي ولايت، مردم و انقلابش است.
وصیت نامه شهید بسم رب الشهدا و الصدیقین با یاری خدا و توسل به اهل بیت (ع) این وصیتنامه را می‌ نویسم, انشالله که بعد از مرگم باز و خوانده شود. سلام بر آنهایی که رفتند و مثل ارباب بی کفن جان دادند. من خاک پای شهدا هستم. شهدایی که برای دفاع از اسلام رفتند و جان عزیز خود را بر طبق اخلاص نهادند. خدا کند به مدد شهدا و دعای دوستانم مرگ من نیز شهادت قرار گیرد که بهترین مرگ هاست. بعد از مرگم به پدرم توصیه می‌ کنم که مانند اربابم حسین (ع) صبر کند و بیتابی نکند و خوشحال باشد که در راه خدا جان دادم و همینطور مادرم به مدد اسوی صبر و استقامت در کربلا حضرت زینب (س) صبور باشد چون با گریه هایش مرا شرمنده می‌ کند. هر وقت بر سر قبرم آمدید سعی کنید یک روضه از حضرت علی اکبر (ع) و یا حضرت زهرا (س) بخوانید و مرا به فیض بالای گریه برسانید. هر وقت قصد داشتید خیری به بنده حقیر برسانید آنرا به هیئت های مذهبی به عنوان کمک بدهید. از خواهران و خانواده ای آنها طلب حلالیت می‌ کنم اگر نتوانستم نقش برادری خوب را ایفا کنم. در کفنم یک سربند یا حسین (ع) و تربت کربلا قرار بدهید. تا می‌توانید برای ظهور حضرت حجت (عج) دعا کنید که بهترین دعاهاست. هم به خانواده ام و هم دوستانم بگویم که در بدترین شرایط اجتماعی, اقتصادی و .... پیرو ولی فقیه باشید و هیچگاه این سید مظلوم حضرت آقا سید علی آقا را تنها نگذارید. امر به معروف و نهی از منکر را فراموش نکنید و نگذارید خون شهدا پایمال شود. این شعر بر روی سنگ قبرم حکاکی شود انشالله مرد غسال به جسم و سر من خورده مگیر چند سالیست که از داغ حسین لطمه زنم سر قبرم چو بخوانند دمی روضه شام سر خود با لبه سنگ لحد می‌شکنم اللهم الرزقنا شفاعه الحسین یوم الورود و ثبت لی قدم صدق عندک مع الحسین و اصحاب الحسین (ع) بسیجی حسین معز غلامی
تا می توانید برای ظهور حضرت ‌حجت(عج) دعا کنید ،که بهترین دعاهاست... هم به خانواده‌ام و هم به دوستانم بگویم که در بدترین شرایط اجتماعی،اقتصادی و.... پیرو ولی فقیه باشید.. و هیچ گاه این سید مظلوم ‌حضرت‌ آقاسیدعلی را تنها نگذارید... امر به ‌معروف‌ و نهی ‌از منکر را فراموش نکنید و نگذارید خون شهدا پایمال شود.
🔰مهمان نوازی 🔸بعد از حسین نزدیکی های چهلم ایشون بود که قرار شد بریم خونه حسین🏡وقتی رسیدیم اونجا یه اتفاق بسیار افتاد 🔹وقتی رفتیم اونجا هی اصرار می کرد که از این میوه ها🍑 بخورید. گفتیم حاج آقا گفت نه این ویژه👌 است این سفارش خود ! برای شما خیار و شلیل داده. 🔸من خونه میوه داشتم میدونستم که قراره بیاید. صبح🌥 دیدم که خواهر حسین میگه خونه داریم؟ من گفتم چطور مگه⁉️ گفت: خواب دیدم که نمازم رو خوندم، دیدم اومد گفتش که آبجی خونه میوه داریم؟ 🔹برید میوه بگیرید بگیرید. من دارم آبروی من رو نبرید ها! بعد تو اون جلسه دوستم👤 خطاب به مادر حسین گفت.«ایشون حسین بوده.» مادر حسین گفت : که حسین رفت باهم بودید؟ گفتم آره حاج خانوم چطور❓ گفت یه دونه عکسه📸 مال شماست! من اصلا یادم نبود همچین عکسی با گرفتم. حسین از من کنار حرم حضرت رقیه (سلام الله علیها) عکس گرفت. و این هدیه ای🎁 بود که حسین به من داد. فرمانده شهید
قـطعـه : 50 ردیـف : 116 شـماره : 18
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🕊️ به تلافی مسلمان شدن سلمان ‌بود که ‌به ما داد خدا، پنجره ‌فولاد ‌رضا 💛
salavatemamreza.mp3
1.38M
❤️ امام رضا علیه‌السلام: اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا الْمُرْتَضَى الْإِمَامِ التَّقِیِّ النَّقِیِ‏ وَ حُجَّتِکَ عَلَى مَنْ فَوْقَ الْأَرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرَى الصِّدِّیقِ الشَّهِیدِ صَلاَةً کَثِیرَةً تَامَّةً زَاکِیَةً مُتَوَاصِلَةً مُتَوَاتِرَةً مُتَرَادِفَةً کَأَفْضَلِ مَا صَلَّیْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَوْلِیَائِکَ‏.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
◾️اَلسَّلاَمُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الصِّدِّیقَةُ الشَّهِیدَة بوسه‌ی مسمار... - استاد میرزامحمدی
تا دیر نشده، هر کاری می‌توانید برای ظهور بکنید. 💢آیت‌الله حائری شیرازی (رحمة‌الله‌علیه) : 🌕 هر کاری که به ذهنتان می‌آید در این دوره و زمانه، تا ظهور نشده بکنید.جلوترها نگران این بودیم که بمیریم [درحالی‌که] ظهور نشده؛ حالا نگرانیم بمانیم [درحالی‌که] ظهور شده [باشد] ! چون بعد، [امام زمان علیه‌السلام] از ما می‌پرسد که وقتی من نبودم شما چکار کردید؟ چه چیزی به ایشان بگویم؟
هدایت شده از KHAMENEI.IR
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 نماهنگ | قله‌های بسیج ☝اشاره اخیر رهبر انقلاب به قله‌های بسیج از میدان رزم تا صحنه علم و پژوهش. 💻 Farsi.Khamenei.ir
🌹کارگران حضرت زهرا (س)در شاهرود! 🔹تابستان ۱۳۶۳_شاهرود هنگام آموزش سربازان در صحرا، با مادری به همراه دو دخترش برخورد کردیم که در حال درو کردن گندم‌هایشان بودند. فرمانده‌ی گروهان، ستوان آسیایی به من گفت: مسلم بیا سربازان دو گروهان را جمع کنیم و برویم گندم‌های آن پیرزن را درو کنیم. گفتم: چه بهتر از این! پس از سلام و خسته نباشید گفتم: مادر شما به همراه دخترانتان از مزرعه بیرون بروید تا گندم‌هایتان را درو کنیم؛ فقط محدوده زمین خودتان را به ما نشان دهید و دیگر کاری نداشته باشید. پیرزن پس از تشکر گفت: پس من می‌روم برای کارگران حضرت فاطمه‌ مقداری هندوانه بیاورم! از ۹ صبح تا ظهر، با پانصد سرباز تمام گندم‌ها را درو کردیم؛ بعد از اتمام کار، سربازان مشغول خوردن هندوانه شدند؛ من هم از این فرصت استفاده کردم و گفتم: مادر چرا صبح گفتید می‌روم تا برای کارگران حضرت فاطمه هندوانه بیاورم؟ گفت: دیشب حضرت فاطمه به خوابم آمد و گفت: چرا کارگر نمی‌گیری تا گندمهایت را درو کند؟ این کارها، دیگر از تو گذشته! عرض کردم: خانم شما که می‌دانی تنها پسر و مرد خانواده ما به شهادت رسیده است و درآمدمان نیز کفاف هزینه کارگر را نمی‌دهد؛ مجبوریم خودمان کار کنیم. بانو فرمودند: نگران نباش! فردا کارگران از راه خواهند رسید. ... از خواب پریدم. امروز هم که شما این پیشنهاد را دادید، فهمیدم این سربازان، همان کارگران حضرت زهرا می‌باشند. با شنیدن این حرفها، ناخودآگاه اشک از چشمانم جاری شد و گفتم: سلام بر تو ای حضرت زهرا؛ فدایت شوم که ما را به کارگری خود قابل دانستی. 📚 کتاب نبرد میمک، احمد حسینا