eitaa logo
الحقنی بالصالحین«یرتجی»
2.7هزار دنبال‌کننده
18.9هزار عکس
9هزار ویدیو
238 فایل
انس با شهداء برای همنشینی با امام زمان«ع» ومرافقةالشهداء من خلصائک اَللّهُمَّ ارْزُقْنا تَوْفِیقَ الشَّهادَةِ فِی سَبِیلِکَ تَحْتَ رایَةِ وَلِیِّکَ الْمَهْدِیّ(عجل الله) السلام علیک یا من بزیارته ثواب زیارت سیدالشهداء یرتجی
مشاهده در ایتا
دانلود
شهید برونسی در خاطراتش می نویسد: در دوران سربازی و در پایان دوره آموزشی یکبار من را از طرف پادگان بردند بیرجند، جلوی یک خانه ویلایی بزرگ. گفتند از این به بعد در اختیار صاحب این خانه هستی! وارد خانه که شدم دریکی از اتاق ها باز بود. گفتم یا الله، صدای زن جوانی بلند شد: یا الله گفتنت دیگه چیه؟! بیا تو! زیر لب گفتم خدایا توکل بر خودت. داخل که رفتم، چشم هایم یکهو سیاهی رفت… گوشه اتاق روی مبل، زن جوان بی حجابی لم داده بود. با یک آرایش غلیظ و حال بهم زن! بلافاصله از اتاق زدم بیرون. گوشم بدهکار هارت و هورتش نشد… خدمتکارهای خانم دنبالم بودند که دوباره من را بکشانند داخل. ولی حریفم نشدند. وقتی موضوع به گوش مافوقم در پادگان رسید، قرار شد به عنوان تنبیه تمام توالت ها را تمیز کنم. امیدوار بودند زیر بار نظافت توالت ها کمر خم کنم و کوتاه بیایم.اما وقتی دیدند حریف اعتقاد و مسلکم نمی شوند کوتاه آمدند.
💠 خدا کار رو راه میندازه ✅مسئولین سیاسی ما، مدیران ما ،مدیران میانی و کلان ما مانند شهید برونسی نیستند. 🔺چون وقتی که رفت برای که داشت وضع حمل میکرد بیاره، اونقدر درگیر کار شد یادش رفت! دیگه آدم خانومش رو پای زا فراموش میکنه؟ بعد فرداش یادش اومد، برگشت خونه گفت: ببخشید من شدم. 🔻دید همه ! بهش گفتن اتفاقا قابله ای که فرستادی خیلیم خوب بود، دیروز تا تو رفتی یه اومد گفت من همون قابله ای ام که آقای برونسی منو فرستاده! اومد هیچیم از ما نگرفت، خیلیم خوب انجام داد ✔️خدا کار برونسی رو راه میندازه... ✍
🌷به شهید برونسی پیشنهاد کرده بودیم مسئولیت فرمانده تیپ را قبول کند. و هرچه اصرار کردیم ایشان قبول نکردند ، 🌷یک روزی آمد گفت مسئولیت تیپ را قبول می کنم. دلیلش را پرسیدم گفت ، دیشب خواب امام زمان ارواحنافداه را دیدم ایشان گفتند این مسئولیت را قبول کن شما می توانید.
همسر شهید: بعضی ها از تقسیم اراضی* خوشحال بودند ولی عبدالحسین ناراحت. صاحب زمین گفته بود زمین ها از شیر مادر حلال تر. اما در جوابش گفت اگر شما هم راضی باشی حق یتیم رو نمی شه کاری کرد. بعد هم رفتیم مشهد و در مغازه سبزی فروشی مشغول کار شد، یک روز آمد و گفت: نمی روم. پرسیدم چرا؟ گفت آدم درستی نیست سبزی ها را می ریزه توی آب که سنگین تر بشه. بعد رفت تو لبنیاتی، آنجا هم زیاد نماند. گفتم چطور؟ گفت کم فروشی می کنه، جنس بد و خوب را قاطی می کنه. از فردایش رفت سرگذر برای بنایی، کم کم تو کار جا افتاد و بعد از مدتی شاگرد می گرفت. دستمزدش هم از قبل بهتر شده بود.
– مقام معظم رهبری: شهید برونسی تحصیلات عالیه که نداشت، وقتی سخنرانی می کرد تأثیر حرفش از آدم های تحصیل کرده به مراتب بیش تر بود، کاملاً تحت تأثیر قرار می داد. روحیه انقلابی این است. در قسمتی از وصیت نامه شهید برونسی می خوانیم : من با چشم باز این راه را پیموده ام و ثابت قدم مانده ام. خوب به آیت قرآن گوش کنید و سرمشق زندگی تان قرار دهید. آیت قرآن را زمزمه کنید تا شیطان به شما رسوخ پنهانی نکند. فرماندهی برای من لطف نیست یک تکلیف شرعی است. مسلماً در راه امر به معروف و نهی از منکر از مردم نادان زیان خواهید دید، تحمل کنید و بر عزم راسخ تان پایدار باشید.
💢کفش های واکس خورده بچه ها می گفتند: "ما صبح ها کفش هایمان را واکس خورده می دیدیم و نمی دانستیم چه کسی آن ها را واکس میزند...؟ " بعدا فهمیدیم که وقتی نیروها خوابند واکس را بر میدارد و هر کفشی که نیاز به واکس داشته باشد را واکس میزند. مشخص شد این فرد همان فرمانده ما ' شهید عبد الحسین برونسی ' بوده است.
10.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❣وقتی کارتان گیر می کند فقط امام‌زمان (عج) را فقط به مادرش زهرا (س) صدا کنید... 🎙شهید جاوید عارف عبدالحسین برونسی یک اوستا بناء کم سواد اما صاحب دل والانهاد.... راستی هر کس این بیان شیرین ساده را بشنود جز صفاء و صداقت چه میشنود. 😍😍😍😍 ✨اللﮩـم عجـل لولیـڪ الفـرجــــ✨
از امام رضا(ع) می‌خواست محل تدفین پیکرش همانند مادرش حضرت زهرا(س) بی‌نام و نشان باشد، ابراز کرد: زمانی که بعد از ۲۷ سال پیکرش را شناسایی کردند، من نمی‌توانستم بپذیرم این پیکری که آمده، پیکر شهید برونسی است زیرا یک بار به من گفته بود پیکرش باز نمی‌گردد از طرفی دوست نداشتم برای شناسایی بروم چون معتقد بودم چیزی که در راه خدا داده‌ایم، دیگر پس گرفتن ندارد. ما یکبار در سال ۶۴ شهید را تشییع کرده بودم، بار دیگر آن هم بعد از ۲۷ سال واقعا برایمان سخت بود که بپذیریم این پیکر، پیکر شهید است. وی با اشاره به اینکه همیشه هر اتفاقی که برای شهید می‌افتاد از قبل خوابش را می‌دیدم، اظهار می کرد وقتی خبر آوردند که پیکر شهید پیدا شده، خیلی بی‌تاب بودم، نمی‌توانستم تصمیمی در خصوص تشییع پیکر شهید برونسی آن هم پس از ۲۷ سال بگیرم. در همان روزها دست‌اندرکاران کنگره شهید برونسی قرار بود دیداری با رهبر معظم انقلاب داشته باشند. قرار شد که ما نیز پیش رهبری برویم، همه از من می‌خواستند در خصوص این نگرانی‌ها به آقا چیزی نگویم. وی ادامه داد: در انتهای دیدار نوبت به گفت‌وگوی خصوصی با رهبری رسید، من با کمی فاصله ایستاده بودم که ایشان جویای احوال من شدند، بچه‌ها مرا صدا کردند؛ به محضر رهبری که رسیدم ایشان خودشان گفتند:‌ «شنیده‌ایم پیکر شهید برگشته»، پاسخ دادم «بله برگشته» ولی من هنوز به نتیجه‌ای نرسیده‌ام، شما بگوید چه کار کنم؟. رهبری فرمودند «هر طور خودتان صلاح می‌دانید، عمل کنید»؛ در ادامه پرسیدند «مگر آزمایش DNA نداده‌اید»، گفتم نمی‌دانم. قبل از اینکه رهبر معظم انقلاب را ببینم دلم گرفته بود، اما وقتی با رهبری حرف زدم، دلم باز شد و توانستم تصمیم بگیرم. فردای همان روز برای آزمایش رفتیم، چند روزی نیاز به زمان بود تا جواب آزمایش بیاید، بعد از چند روز تماس گرفتند و اطلاع دادند همان مقدار از پیکر که آمده، متعلق به شهید برونسی است.  وی با بیان اینکه نمی‌توانستم پیکر شهید برونسی را بعد از ۲۷ سال ببینم، اظهار کرد: بچه‌ها می‌گفتند پیکرش سر نداشته است. می‌خواستند پیکر شهید را در حرم به خاک بسپارند که گفتم نه زیرا شهید دوست داشت اگر روزی به شهادت رسید و پیکری از وی آمد، در گلزار شهدا تدفین شود.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا