﷽
سلام علیکم
سیزدهمین چله شهدا
با عنوان
☀️ #چله_مهدوی_حسنی ☀️
👇👇👇
در این ۴۰ روز به نام نامی
☀️ حضرت بقیة الله عجل الله فرجه الشریف
☀️ و امام حسن مجتبی علیه السلام
مهمان شهدایی هستیم که
❣️سرّی آشکار شده با امام زمان علیه السلام و امام حسن مجتبی علیه السلام دارند.
در این ۴۰ روز مراقبت می کنیم بر
✅ دعای مکارم الاخلاق (حداقل روزی یک بند آن قرائت شود بطوریکه در طول این ۴۰ روز دوبار کل دعا خوانده شود)
✅ انجام اعمال ماه شعبان به ویژه صلوات شعبانیه
#المستغاث_بک_یا_صاحب_الزمان
اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ
بچه ها را جمع كردن توي ميدان صبحگاه پادگان؛ قرار بود آيت ا... موسوي اردبيلي برايمان سخنراني كنند.
لابلاي صحبت هايشان گفتند: امام فرمودند، من به پاسدارها خيلي علاقه دارم، چرا كه پاسدارها سربازان امام زمان (عج) هستند.
كنار محمود ايستاده بودم و سخنراني را گوش مي دادم.
وقتي آيت ا... اردبيلي اين حرف را گفتند، يك دفعه ديدم محمود رنگش عوض شد؛ بي حال و ناراحت يك جا نشست مثل كسي كه درد شديدي داشته باشد.
زير لب مي گفت:"لا اله الا الله" تا آخر سخنراني همين اوضاع و احوال را داشت. تا آن موقع اين جوري نديده بودمش.
از آن روز به بعد هر وقت كلاس مي رفت، اول از همه كلام امام را مي گفت، بعد درسش را شروع مي كرد. مي گفت: اگر شما كاري كنيد كه خلاف اسلام باشد، ديگه پاسدار نيستيد، ما بايد اون چيزي باشيم كه امام مي خواد.
تولد و کودکی
به سال 1340 ه.ش در مشهد مقدس، در خانوادهای مذهبی و دوستدار اهل بیت عصمت و طهارت(علیهم السّلام) متولد شد. پدرش که از کسبه متعهد به شمار میآمد، در دوران ستمشاهی و اختناق، با علماء و روحانیون مبارز، از جمله حضرت آیتالله خامنهای شهید هاشمینژاد و شهید کامیاب ارتباط داشت. وی که برای تربیت فرزندش اهمیت زیادی قایل بود، محمود را همراه خود به مجالس و محافل مذهبی و نماز جماعت میبرد و از این راه فرزندش را با مکتب اهل بیت (علیهم السّلام) و تعالیم انسانساز اسلام آشنا میکرد.
شهید کاوه دوران تحصیلات ابتدایی خود را در چنین شرایطی سپری کرد. از آنجا که خواست پدرش به هنگام تولد محمود، این بود که وی را در سلک صالحان و پیروان واقعی مکتب اسلام قرار دهد، با علاقه قلبی و مشورت پدر وارد حوزه علمیه شد و همزمان، تحصیلات دوران راهنمایی و دبیرستان را نیز ادامه داد.
با شروع جریانات انقلاب، او که جوانی بانشاط، فعال و مذهبی بود با شرکت در محافل درسی مسجد جوادالائمه (علیه السّلام) و امام حسن مجتبی(علیه السّلام) که در آن زمان از مراکز تجمع نیروهای مبارز بود، از هدایتها و تعالیم حضرت آیتالله خامنهای (دام ظله العالی) بهرههای فراوانی برد و ره توشههای همین تعالیم را با خود به محیط دبیرستان و میان دانشآموزان منتقل مینمود. او در دبیرستان به عنوان محور مبارزه شناخته میشد. با علاقه وافر، به پخش اعلامیههای حضرت امام خمینی (رحمه الله علیه) میپرداخت و فعالانه در راهپیمایی ها و درگیری های زمان انقلاب شرکت داشت.
فعالیت های بعد از پیروزی انقلاب اسلامی
با پیروزی انقلاب اسلامی شهید کاوه جزو اولین عناصر مومن و متهدی بود که به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در شهر مقدس مشهد پیوست و پس از گذراندن یک دوره آموزش شش ماهه چریکی، به آموزش نظامی برادران سپاه و بسیج پرداخت. پس از آن برای حفاظت از بیت شریف حضرت امام خمینی(رحمه الله علیه) در یک ماموریت شش ماهه به تهران عزیمت کرد و با شروع جنگ تحمیلی، به همراه تعدادی از نیروهای خراسان به جبهههای جنوب اعزام شد. مدتی بعد به علت نیاز شدیدی که پادگان به مربی داشت، او را برای آمادهسازی و آموزش نیروها به مشهد فراخواندند.
ویژگیهای اخلاقی
روحیه اطاعتپذیری و ولایتی، هوش سرشار و چابکی در عملیات، مسلح بودن به سلاح تقوا و اخلاق حسنه، شجاعت و بیباکی، ساده زیستی و صمیمیت با نیروها از جمله ویژگیهای شخصیتی آن شهید والامقام است.
با وجودی که در مقابل ضدانقلاب سازشناپذیر، جسور و با شهامت بود، اما در داخل تیپ با نیروهای تحت امر خود برخوردی بسیار متواضعانه و با صفا و صمیمی داشت و همین تواضع او سبب شده بود که محبوبیت خاصی در بین نیروها داشته باشد.
شهید کاوه در قلب نیروهای بسیج و سپاه جای داشت و مصداق بارز تلفیق محبت و قاطعیت در امر فرماندهی بود
سرتیپ شهید حسن آبشناسان – فرمانده لشکر 23 نوهد – میگوید:
اگردر دنیا یک چریک پاکباخته و دل باخته به اسلام و حضرت امام(ره) وجود داشته باشد، محمود کاوه است و هر رزمندهای که بخواهد خوب پخته و آبدیده شود باید با تیپ ویژه شهدا پیش برود.
او دارای فضایل روحی و اخلاقی ویژهای بود و انجام کار خالصانه و بیریا را سرلوحه زندگی خود قرار داده بود. عموماً کم سخن میگفت و بیشتر عمل میکرد و همواره سعی میکرد وحدت ارتش و سپاه حفظ شود و ارتشیان نیز او را از خود میدانستند. (این خصال و روحیات فرماندهی بود که تیپ شهدا را به آنجایی رساند که مقام معظم رهبری درباره این یگان و شهید کاوه فرمودند(
تیپ ویژه شهدا که ایشان فرماندهیاش را برعهده داشتند یکی از واحدهای کارآمد ما محسوب میشد.
او در عملیات گوناگون شرکت داشت و کارآزموده میدان جنگ شده بود. از لحاظ نظم، اداره واحد، مدیریت قوی، دوستی و رفاقت با عناصر لشکر، از لحاظ معنوی، اخلاق، ادب، تربیت، توجه و ذکر، یک انسان جوان، اما برجسته بود.
این جوان (شهید کاوه) جزو عناصر کمنظیری بود که او را در صدد خودسازی یافتم. حقیقتاً اهل خودسازی بود، هم خودسازی معنوی و اخلاقی و تقوایی و هم خودسازی رزمی.
در #عملیات کربلای دو
محمود کاوه، #فرمانده لشکر،کار عجیبی کرد!
نیروهای خط شکن رو که جلو فرستاد، اومد و نمازی دو رکعتی اقامه کرد.
بعد از #نماز گفت:
"این نماز رو فقط به دو دلیل خوندم
اول برای پیروزی بچه های خط شکن و بعد...
یکی از بچه ها پرسید:
"و بعد چه ؟
گفت: "دلم میخواد اگه خدا لایقم بدونه، این نماز، آخرین نمازم باشه...
و خدا لایقش دانست
محمود کاوه در همان عملیات شهید شد.
#سردار25_ساله_ای_که_معادلات_دشمن_را_بهم_ریخت
🚫جایزه برای کشتن فرمانده 20 ساله🚫
🌷 #شهید_محمود_کاوه، به کمک هم رزمانش، با عملیات های پی درپی، #ضد_انقلاب را در کردستان #منفعل و مستأصل😰 نموده بودند.
🌷تا جایی که در اوج #درماندگی، برای زنده یا کشته شهید کاوه #جایزه🎁 تعیین کرده بودند
🌷شجاعت و سرعت عمل و #نبوغ نظامی ایشان، موجب گشت که نام #کاوه بر سر زبان ها بیفتد و ضد انقلاب همواره به دنبال راهی برای از میان بردن ایشان باشد
🌷ضد انقلاب به حّدی به نام ایشان هم #حساسیت داشت که یکی از هم رزمان ایشان در عملیات آزادسازی #شهر_بوکان و سد بوکان، می گفت: «وارد تأسیسات سد بوکان که شدیم، دیدیم کفِ ورودی آن سد نوشته اند «محمود کاوه» که هر کس آمد، اسم محمود را #لگد کند👣 و داخل برود، از بس که از محمود #متنفر بودند».
🌷 ضد انقلاب برای #سر بعضی پاسدارها هزار تومان جایزه می گذاشت؛
خیلی که ارزش طرفشان می رفت بالا، سرش را سه هزار تومان هم می خریدند💰
🌷چند ماه بعد، بوکان که آزاد شد، قیمت سر محمود کاوه به #دو_میلیون_تومان هم رسید. 😳
🌷یازدهم شهریورماه۱۳۶۵ روح این #سردار شجاع اسلام و #سرباز وارسته حضرت بقیه الله الاعظم (عج) در عملیات #کربلای۲ بر بلندای قله ۲۵۱۹ حاج عمران به #پرواز درآمد و دل صخره و کوه، یاد و خاطره #شجاعتهای بینظیر او را در خود ثبت کرد
گوشه ای کوتاه از وصیت نامه شهید محمود کاوه
دشمن باید بداند و این تجربه را کسب کرده باشد که هر توطئهای را که علیه انقلاب طرحریزی کند، امت بیدار و آگاه با پیروی از رهبر عزیز، آن را خنثی خواهد کرد. آینده جنگ هم کاملاً روشن است که پیروزی نصیب رزمندگان اسلام خواهد شد و هیچگاه، ما نخواهیم گذاشت که خون شهیدانمان هدر رود. اگر امروز به انقلاب ما خدشه وارد شود، بدانید که به مسلمانان جهان خدشه وارد شده است، به آنها آسیب رسیده است و اگر به انقلاب ما رونق داده شد، آنها پیروز شدهاند.
﷽
#دعای_مکارم_الاخلاق
فراز هفتم
بارخدایا بر محمد و آلش درود فرست،
و مرا بر خیرخواهى کسى که با من نیرنگ کند توفیق ده،
و آن را که از من دورى کرده به خوبى پاداش دهم،
و به آن کس که محرومم ساخته بخشش کنم،
و به آن که از من بریده بپیوندم،
و برخلاف آن که از من غیبت کرده از وى نیکو یاد کنم،
و خوبى را سپاسگزارم،
و از بدى چشم بپوشم .
#ان_احسن_الحسن_الخلق_الحسن
YEKNET.IR -BaniFatemeh-02.mp3
1.95M
🌸 #میلاد_امام_زمان (عج)
💐جاده ها خلوت و بی عبوره
💐کوچه باغ دلها سوت و کوره
🎤 #بنی #فاطمه
🍃شخصی به آیت الله بهاء الدینی ره گفت:
آقا جان ! .. دعا کنید من آدم شوم !
فرمودند : « با دعا کسی آدم نمی شود » شده است بدون ریختن چای خشک در آب جوش ، چایی بخوری ؟! شده است بدون مایه زدن به شیر ، پنیر درست شود ؟! شده است بدون خوردن آب و غذا سیر شوی ؟! شده است بدون الکتریسیته ، لامپ روشن شود ؟!
بدون علم و عمل صالح نیز آدم شدن ، محال است !!
﷽
سلام علیکم
سیزدهمین چله شهدا
با عنوان
☀️ #چله_مهدوی_حسنی ☀️
👇👇👇
در این ۴۰ روز به نام نامی
☀️ حضرت بقیة الله عجل الله فرجه الشریف
☀️ و امام حسن مجتبی علیه السلام
مهمان شهدایی هستیم که
❣️سرّی آشکار شده با امام زمان علیه السلام و امام حسن مجتبی علیه السلام دارند.
در این ۴۰ روز مراقبت می کنیم بر
✅ دعای مکارم الاخلاق (حداقل روزی یک بند آن قرائت شود بطوریکه در طول این ۴۰ روز دوبار کل دعا خوانده شود)
✅ انجام اعمال ماه شعبان به ویژه صلوات شعبانیه
#المستغاث_بک_یا_صاحب_الزمان
اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ
هشتمین روز از ❣چله سیزدهم ❣ سرسفره ی 🌷شهید احمد علی نیری 🌷 مهمان هستیم
👇👇👇
شهید ی که بین آسمان وزمین نماز می خواند
حاج آقا ی حق شناس وقتی وارد خانه شدند در همان ورودی منزل رو به برادر شهید کردند و با حالتی افسرده خاطره ای نقل کردند و فرمودند:
من یک شب زود تر از ساعت نماز راهی مسجد شدم به محض این که در را باز کردم دیدم یک جوان در حال سجده است اما نه روی زمین بلکه بین زمین وآسمان مشغول تسبیح حضرت حق است!دیدم همین احمد آقا است بعد که نمازش تمام شد پیش من آمد وگفت:تا زنده ام به کسی حرف نزنید.
الحقنی بالصالحین«یرتجی»
#شهید_احمد_علۍ_نیرے ✍ ایشان در تابستان ۱۳۴۵ در روستای آینہ ورزان دماوند چشم بہ جهان گشود. از هما
خاطره:
رفتار و عملکرد احمد با بقیه فرق چندانی نداشت. در داخل یک جمع همیشه مثل آنها بود با آنها میخندید با آنها حرف میزد و... احمد هیچ گاه خود را از دیگران بالاتر نمیدانست. در حالی که همه میدانستیم که او از بقیه به مراتب بالاتر است. از همان دوران راهنمایی که درگیر مسائل انقلاب شدیم احساس کردم که از احمد خیلی فاصله گرفتم. احساس کردم که احمد خداوند را به گونهای دیگر میشناسد و بندگی میکند! ما نماز میخواندیم تا رفع تکلیف کرده باشیم اما دقیقا میدیدم که احمد از نماز و مناجات با خدا لذت میبرد. شاید لذت بردن از نماز برای یک انسان عارف و عالم طبیعی باشد اما برای یک پسر بچه 12 ساله عجیب بود. من سعی می کردم بیشتر با او باشم تا ببینم چه میکند. اما او رفتارش خیلی عادی بود و مثل بقیه میگفت و میخندید. من فقط میدیدم اگر کسی کار اشتباهی انجام میداد خیلی آهسته و مخفیانه به او تذکر می داد ،امربه معروف ونهی از منکر
را فراموش نمی کرد
دکتر محسن نوری از دوستان شهید میگفت:یک روز بهش گفتم من نمیدانم چرا توی این چند سال اخیر شما در معنویات رشد کردی .می خواست بحث را عوض کنداما سوالم را تکرار کردم . گفتم حتما علتی داره.گفت اگه طاقتش رو داری بشین تا برات بگم.
یه روز با رفقای محل رفته بودیم دماوند.یکی از بزرگترها گفت احمد آقا برو کتری روآب کن بیار… منم راه افتادم راه زیاد بود کم کم صدای آب به گوش رسید.از بین بوته ها به رودخانه نزدیک شدم.تا چشمم به رودخانه افتاد یه دفعه سرم را انداختم پایین و همان جا نشستم بدنم شروع کرد به لرزیدن نمیدانستم چه کار کنم . همان جا پشت درخت مخفی شدم …می توانستم به راحتی گناه بزرگی انجام دهم. پشت آن درخت وکنار رودخانه چندین دخترجوان مشغول شنا بودن .همان جا خدا را صدا زدم و گفتم خدایا کمک کن. خدایا الان شیطان به شدت من را وسوسه میکند که من نگاه کنم هیچ کس هم متوجه نمی شود اما خدایا من به خاطر تو از این گناه می گذرم …
از جایی دیگر آب تهیه کردم ورفتم پیش بچه ها و مشغول درست کردن آتش شدم. خیلی دود توی چشمم رفت و اشکم جاری بود یادم افتاد حاج آقا حق شناس گفته بود هرکس برای خدا گریه کند خداوند او را خیلی دوست خواهد داشت . گفتم ازین به بعد برای خدا گریه میکنم حالم منقلب بود و از آن امتحان سخت کنار رودخانه هنوز دگرگون بودم واشک میریختم ومناجات می کردم خیلی باتوجه گفتم یا الله یا الله… به محض تکرار این عبارات صدایی شنیدم که از همه طرف شنیده میشد به اطرافم نگاه کردم صدا از همه سنگریزه های بیابان و درختها و کوه می آمد!!! همه می گفتند سبوح القدوس و ربنا الملاکه والروح…
از آن موقع کم کم درهایی از عالم بالا به روی من باز شد…”
در سال ۱۳۹۱ ،دفترچه ای که ۲۷ سال پس از شهادت احمد اقا داخل کیفی قدیمی که متعلق به ایشان بود ،بدست آمد که حاوی نکات عجیب با دست خط خود ایشان بود. گویی او همیشه چشمانش باز بوده! واو بارها به ملاقات مولایش رسیده بود!.در آخرین صفحه نوشته بود که در دوکوهه مشغول وضو گرفتن بودم که مولای خوبان عالم حضرت مهدی(عج) را زیارت کردم…
کرامت پس از شهادت 💔😔😭
من تا روزهای آخر همیشه همراه احمد آقا بودم. به یاد دارم یک روز از مریضی مادرم به احمد آقا شکایت کردم. گفتم: هر کاری کردیم مادرم خوب نشده. دکترها جوابش کردن. و بعد گریهام گرفت. احمد نگاه خاصی به چهرهی من انداخت و گفت: ناراحت نباش، مادرت خوب میشه!
فردای آن روز مادرم خوب شد! مادرم دیگر دچار بیماری نشد تا یک سال بعد.
سال بعد و در روزهای آخری که با احمد آقا بودیم دوباره رفتم به سراغ احمد آقا. به خاطر مریضی مادرم ناراحت بودم. لبخندی زد و گفت: خوب میشه انشاءالله. و بعد به طرز عجیبی مادرم خوب شد!
یک سال از شهادت احمد آقا گذشت. دوباره مریضی مادرم برگشت. حال مادرم بسیار بدتر شده بود. «یاد جمله امام خمینی افتادم که فرموده بود: این قبور شهدا تا ابد، دار الشفاء خواهند بود.» گفتم: احمد آقا فدات بشم. این بیماری مادر ما شده یک سال یک سال! شما زندهای و از همه چیز خبر داری. شما از خدا بخواه که این مریضی مادرم برای همیشه حل بشه!
این را گفتم و برگشتم.
مادرم فردای آن روز خوب شد؛ در حالی که همهی پزشکان از مادرم قطع امید کرده بودند امّا به دعای احمد آقا مادرم شفا یافت و با گذشت سالها از آن ماجرا، دیگر دچار آن مریضی نشد!
منبع: کتاب «عارفانه» – شهید احمدعلی نیّری، انتشارات شهید ابراهیم هادی، چاپ ۱۳۹۲؛ ص ۱۲۷
💔💔💔💔💔
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
#تاریخ_شهادت
🌷شهید احمد علی در تاریخ ۱۳۶۴/۱۱/۲۷ در طے عملیات والفجر ۸ بہ آرزوی دیرینہ اش رسید و بہ لقاء الله پیوست🕊
یڪی از دوستانش ڪہ شاهد لحظات قبل از شهادت ایشان بود،چنین نقل می ڪند:
" در لحظہ شهادت ترڪشی بہ پهلویش اصابت ڪرد ،وقتی بہ زمین افتاد از ما خواست ڪہ او را بلند ڪنیم وقتی روی پاهایش ایستاد رو بہ سمت ڪربلا دستش را بہ سینہ نهاد و آخرین ڪلام را بر زبان جاری ڪرد
" السلام علیڪ یا ابا عبدالله "
پیڪر شهید احمد علی نیری ، در بہ هنگام خاڪ سپاری، دستش بہ نشانہ ادب بہ ابا عبداللہ هنوز بر روی سینہ اش قرار داشت
برای من عجیب بود . چرا طلاب علوم دینی و شاگردان استاد ،که معمولا انسان های صبوری هستن ،در فراق این دوست طاقت از کف داده اند !؟
پیکر شهید را داخل قبر گذاشتن و لحد را چیدند. شخصی که آخرین لحد را گذاشت،و بیرون آمد رنگش پریده بود !
پرسیدم:چیزی شده؟!
گفت: وقتی آخرین سنگ را عوض کردم ناگهان بوی عطر فضای قبر را پر کرد .
باور کنید با همه ی عطر های دنیایی فرق داشت!
امروز مراسم ختم این شهید است.رفقا گفتند:خود استاد حق شناس در مراسم حضور میابند!فراق این جوان برای استاد بسیار سخت بود.
من در اطراف مسجد امین الدوله ایستادم. می خواستم به همراه استاد وارد مسجد شوم . دقایقی بعد این مرد خدا از کوچه عبور کرد و به همراه چندین تن از شاگردان به مسجد نزدیک شد .
این پیر دل اهل دل درب جلوی مسجد سرشان را بالا آوردند و نگاهی به اطرافیان کردند .
بعد با حالتی نالان و افسرده گفتند :اه اه آقا جان.... دوباره دهی از حسرت کشید و فرمودند :《 بروید در این تهران بگردید و ببینید کسی مانند این احمد آقا پیدا می کنید؟!》
...شب موقع نماز فرا رسید .در شب های دوشنبه و غروب جمعه ایشان مجلس موعظه داشتند. یک صندلی برایشان می گذاشتند و این مرد وارسته مشغول صحبت می شد.
ان شب بین دو نماز سخنرانی نداشتند اما از جا بلند شدند و روی صندلی قرار گرفتند .
بعد شروع به صحبت کردند . موضوع صحبت ایشان به همین شهید مربوط میشد .
در اواخر سخنان خود دوباره آیه از سر حسرت در فراق این شهید کشیدند .
بعد در عظمت این شهید فرمودند :《این شهید را دیشب در عالم رویا دیدم.از احمد پرسیدم چه خبر ؟
به من فرمود :تمام مطالبی که (از برزخ و..)می گویند حق است از شب اول قبر و سوال و.. اما مرا بی حساب و کتاب بردند .》
شهید احمد علی نیری پس از گذشت 28 سال از زمان شهادتش برای ما زمینیان به جا مانده، بسیار غریب وناشناخته بود .تا اینکه در سال1392 کتابی بانام " عارفانه" از این شهید بزرگوار به چاپ رسید که حاوی ذره ای از معرفت ،شناخت وکرامات ایشان بود.که البته شناخت مردان مرد را راهی به جز شناخت مسیر رسیدن به باری تعالی نیست واینانند که اشکار می سازند آنچه را که پروردگار وعده داده است در ایات الهی اش..
مزار احمد آقا ،قطعه 24 بهشت زهرا(س)
الحقنی بالصالحین«یرتجی»
شهید احمد علی نیری پس از گذشت 28 سال از زمان شهادتش برای ما زمینیان به جا مانده، بسیار غریب وناشناخ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا