eitaa logo
الحقنی بالصالحین«یرتجی»
2.7هزار دنبال‌کننده
19هزار عکس
9.1هزار ویدیو
241 فایل
انس با شهداء برای همنشینی با امام زمان«ع» ومرافقةالشهداء من خلصائک اَللّهُمَّ ارْزُقْنا تَوْفِیقَ الشَّهادَةِ فِی سَبِیلِکَ تَحْتَ رایَةِ وَلِیِّکَ الْمَهْدِیّ(عجل الله) السلام علیک یا من بزیارته ثواب زیارت سیدالشهداء یرتجی
مشاهده در ایتا
دانلود
ایشان هم مثل بقیه مدافعان حرم که به سوریه می روند مستشار نظامی بودند و هم مبلغ فرهنگی بودند و کار تبلیغی انجام می دادند. البته آنجا کسی نمی دانست که ایشان روحانی است و همسرم یک کاری شبیه کار شهید چمران در لبنان را در شهر لاذقیه سوریه شروع کردند. با توجه به هدفی که داشتند به مدارسی وارد شدند که افراد جنگ زده در آن تحصیل می کردند. در این مدارس دانش آموزان نیازمند را شناسایی کردند و با برقراری ارتباط با آنها به خانواده هایشان نزدیک شدند. از همین جا هم بحث تبلیغ دین شروع شد و هم بحث کمک به نیازمندان و رفع نیازهای بهداشتی، تحصیلی ، خانوادگی ، مالی و ... که در نهایت چون اخلاص زیادی در این کار داشتند ، لطف و عنایت خدا هم شامل حالشان شد و خیلی زود در لاذقیه شناخته شدند. تا جایی که وزیر آموزش و پروش سوریه از ایشان تقدیر کرد و همین مساله باعث شد که هم توسط افراد نیازمند شناسایی بشوند و هم توسط دشمن. از همین جا بود که نیروهای دشمن فهمیدند که یک ایرانی در لاذقیه بواسطه کارهای فرهنگی درحال تبلیغ تشیع است .
در همین مدت بود که بحث تروربیولوژیک برای ایشان پیش آمد و ما به تهران برگشتیم.
روحانےشهیدےڪه علاقه خاصےبه امام رضا(ع) داشت و درسوریه با سم مسموم شد و به شهادت رسید پس از تشیع درمشهد در بهشت زهرا خاکسپاری شد شهادتش هم مانند مولاشد
الحقنی بالصالحین«یرتجی»
روحانےشهیدےڪه علاقه خاصےبه امام رضا(ع) داشت و درسوریه با سم مسموم شد و به شهادت رسید پس از تشیع درمش
حدود 5 هفته از حضور ما در سوریه می گذشت و همسرم دیگر خیلی شناخته شده بود. همزمان با فعالیت فرهنگی فعالیت نظامی هم در خط مقدم داشت و همین موضوع مزید برعلت بود که ایشان توسط دشمن شناسایی شود. روزی که این اتفاق افتاد، هوا خیلی گرم بود. همسرم توسط یکی از نیروهای نفوذی دشمن که اهل سوریه هم بود و مدتی با ایشان کار می کرد مسموم شد. این فرد یک لیوان آب به همسر من تعارف کرده بود. ظاهر آب هم که هیچ تفاوتی با آب های سالم نداشت. اما همسرم می گفت که همان موقع که آب را نوشیدم درد شدیدی در معده ام احساس کردم. چندساعت بعد وقتی ایشان به خانه آمد حالش خیلی بد بود. دکتر از همان اول تشخیص مسمومیت داد اما ما فکر می کردیم که یک مسمومیت ساده غذایی است؛ تصورمان این بود که با مصرف دارو حالش بهتر می شود. اما این اتفاق نیفتاد. سم رفته رفته بیشتر اثر کرد. علائم دیگری هم از راه رسید، مثل تب شدید ، علائم سرماخوردگی ، خون ریزی معده ، تهوع شدید و ضعف و سردرد و سرگیجه. در نتیجه همسرم در بیمارستان بستری شد و آنجا بود که تشیخص دادند که سم وارد خون شان شده و حتی چند واحد خون جدید به ایشان تزریق کردند که به خیال خودشان تعویض خون انجام شود. اما چون در ترور بیولوژیک سم در مرحله ای وارد بدن می شود که قابل شناسایی نباشد و به سرعت هم اثر کند، ظرف سه هفته این سم در بدن همسرم اثر کرد و کبد ایشان را از کار انداخت. طوریکه ظاهر کبد ایشان سالم بود اما در داخل کاملا از کار افتاده بود. ما همانجا به تشخیص فوق تخصص خون و دستور مافوق همسرم ، به ایران برگشتیم. اما اینجا هم به خاطر پیشرفت بیماری، همسرم ظرف یک هفته در بیمارستان شهید شد.
شهریور 95 که روز عید غدیر هم بود. ایشان با من تماس گرفت و گفت حالم خوب نیست. گفت از حضرت علی(ع) بخواه که یک نگاه به من بکند ، اگر ایشان نگاه کند کار من دیگر حل است. من می دانستم که معنی این حرف چیست. همانجا احساس کردم که چیزی جز شهادت دیگر همسرم را راضی نمی کند و همانجا با تمام وجودم برای ایشان شهادت را خواستم. حتی همان لحظه ای که داشتم این دعا را می کردم احساس کردم که آن فرشته ای که مسئول تقدیر آدم هاست قلمش را نگه داشته تا ببیند من چه چیزی به زبان می آورم و همان را برای همسرم رقم بزند... من برای همسرم شهادت را خواستم که خواسته قلبی اش بود و غروب همان روز همسرم شهید شد.
زیارت شبانه امام رضا (ع) یه بار تو راه حرم امام رضا(علیه السلام) بودیم که نیمه شب رسیدیم قدمگاه. پنج نفر بودیم. همه خواب بودند.😴 محمد منو صدا زد و گفت: آروم بیا پایین. بچه ها خوابن. بیدارشون نکن. بریم یه زیارت و بیایم... داشتیم می رفتیم به سمت قدمگاه. گفت: از کم و کیف این #زیارت برای کسی تعریف نکن.☝️ 🍃قدمگاه خالی از #زائر بود. همه،توی چادر و کنار خیابون خوابیده بودند.😴 داشتم فکر می کردم که دیدم حاجی داره گریه میکنه😭. راه می رفت و با زمین حرف می زد و می گفت: ای زمین شاهد باش ما آقامون رو دوست داریم😭❤️. گفت:صبر کن. رو کرد به دیوار دستش و گذاشت روی یه آجر و گفت: این آجر اون دنیا #شهادت می ده که ما اومدیم اینجا و بهش گفتیم ما #امام‌رضا (علیه السلام) رو دوست داریم... گفت: ساکت نباش. به این در و دیوار بگو ما آقا رو دوستش داریم.😭❤️ می گفت: تا میتونی بگو آقا دوستت دارم.❤️❤️❤️ 🍃آروم آروم رفتیم تا خود قدمگاه. کنار چشمه دست هاش رو شست و گریه کرد😭 و گفت: آقا با این دست زیاد گناه کردم. تو گناه دستم رو پاک کن.😭😭😭 آب رو به صورتش پاشید و گفت: من با این چشمام و با این زبانم و با گوشم زیاد گناه کردم. تو من رو پاک کن.😭😭😭 گفت: بهم آبرو بده. آقا تو پاکم کن.😭😭😭 بهم گفت تو هم این کار رو بکن. خیلی سبک شدیم و برگشتیم... راوی: دوست شهید مدافع حرم محمد پورهنگ🌺🍃
📢📢📢📢 از زبان همسر شهید پورهنگ: خاطرم هست که قبل از اعزام به سوریه، محلی که در آن مشغول به کار بود، نزدیک یک شهرک صنعتی قرار داشت و هر روز باید مدت 20 تا 30 دقیقه را با ماشین می رفت و برمی گشت. در این مسیر هم وسیله نقلیه ی زیادی تردد نمی کرد؛ شهید تعریف می کرد که یک روز موقع برگشت از محل کار، پیرمردی را دیدم که کنار جاده ایستاده، لباس مرتبّی به تن نداشت و کیسه بزرگی در دست داشت که به نظر می رسید کیسه ای از زباله و آشغال باشد؛ - یعنی منظره ای که شاید هر کس با آن مواجه می شد به سرعت از کنار آن عبور می کرد- اما ایشان تعریف می کرد که «آن پیرمرد برای من دست تکان داد که او را سوار کنم و من در یک لحظه تصمیم گرفتم معامله ای کنم؛ پیرمرد را سوار کردم، در طول مسیر با هم صحبت می کردیم و در حین صحبت ها متوجه شدم غذا هم نخورده. او را به رستورانی بردم تا غذا بخورد و بعد برایش لباسی تهیه کردم و او را به حمام بردم. بعد هم از هم جدا شدیم. ایشان می گفت: بعد از این ماجرا خیلی منقلب شدم به حضرت امام مهدی علیه السلام عرض ارادتی کردم و گفتم: «من هم مثل این پیرمرد ظاهری آلوده دارم! دست های کثیف و سیاه؛ باری از آلودگی ها و دیگر هیچ!!» شهید پورهنگ تعریف می کرد: «بعد از این حرف ها، از حضرت خواستم که مرا نیز مانند این پیرمرد بخرند.» یعنی آن معامله ای که در یک لحظه نیت کرده بود انجام دهد، همین بود. ایشان برای نزدیک شدن به امام زمانش تلاش می کرد و می گفت: «هر یک قدمی که من برای حضرت(عج) برمی دارم درهای بیشتری از جانب امام به سوی من باز می شود.» حتی اعزام به سوریه و درست شدن کارشان را مدیون آن حضرت(عج) می دانست. چون شهید غیرنظامی بود و اینکه یک فرد غیرنظامی را به منطقه جنگی اعزام کنند خیلی راحت نیست. اما کارهای اعزام ایشان به سرعت انجام شد و من به چشم خود می دیدم و شاهد بودم که به سرعت به سوی شهادت حرکت می کرد!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
#صدای_پای_ماه_مبارک_رمضان سلام اي ربّناي غروب📖 سلام اي رزق و روزي ِ پاك📖 سلام اي جمع ِ افلاك و خاك📖 سلام اي لحظه هاي سحر📖 سلام اي ماه چشمان ِ تر📖 سلام اي بغض افطارها📖 سلام اي ماه ِ ديدار ها📖 سلام اي ختم ياسين و نور📖 سلام اي ماه ِ عشق و سرور📖 سلام ای ماه رو راستی📖 سلام ای بی کم و کاستی📖 سلام اي قدر زلفت دراز📖 سلام اي اشتياق ِ نماز📖 سلام اي لحظه هاي دعا📖 سلام اي ماه ِ ارض و سماء📖 سلام اي ماه ِ صبر و رضا📖 سلام ای ماه آرامش مرتضي📖 سلام ای گرمی آفتاب📖 سلام اي خوابهايت ثواب📖 سلام ای سیب بهترین سرنوشت📖 تو پای مرا می کشی تا بهشت📖 سلام ای ماه تقدیر من📖 سحرهای تو صبح تطهیر من📖 سلام اي بركت سفره ها📖 سلام اي ماه ِ خوب خدا📖 التماس دعا دوستان 🙏 #پیشاپیش_ ماه_مبارک_رمضان_ مبارک 📖🌺
🔴 #فوری 🔷هلال ماه مبارک رمضان رؤیت نشد 🔻اطلاعیه دفتر رهبر انقلاب: بسم الله الرحمن الرحیم 🔹به اطلاع ملت مؤمن و شریف ایران می رساند، با توجه به اهمیت تعیین روز اول ماه مبارک رمضان گروههای زیادی در سراسر کشور به استهلال پرداختند و هیچگونه گزارش اطمینان بخشی از رؤیت هلال واصل نشد. 🔹لذا بر اساس موازین شرعی برای مقام معظّم رهبری حضرت آیت الله خامنه ای (مدظله العالی) رؤیت هلال در شب دوشنبه به اثبات نرسید و روز دوشنبه ۱۶ اردیبهشت ۹۸ روز آخر ماه شعبان است. 🔹بنابراین مؤمنینی که مایل به درک ثواب روزه آخرین روز ماه شعبان هستند، می‌توانند به عنوان روزه مستحبی و یا قضا، روزه بگیرند.