❇️سال ها گفتیم
«وای اگر خامنهای #حکم_جهادم دهد»
خوب دیگر حضرت آقا، چگونه #حکم_جهاد بدهد؟🤔🤔🤔
🔹صحبت های حضرت آقا، حکم جهاد بود، آن هم از نوع #جهاد_دفاعی که دیگر مخصوص مردان نیست، بلکه بر همه حتی زنان و کهن سالان واجب است، به میدان بیایند.
🔸مگر نمی گوییم:
«رهبر اگر فرمان دهد جان را فدایش میکنم»
♦️خوب، رهبر فرمان داد، یاعلی بگو و به میدان بیا، کمی از خواب و استراحتت کم کن، این همه #خاطرات_شهدا را برای چه خواندیم؟این که شب ها خواب نداشتند و برای زمین نماندن حرف امام شب و روز نداشتن، نباید الگوی ما باشد؟
✅ اما چه کنیم؟
أن تقوموا لله مثنی و فرادی
اگر می توانی هسته و گروه جهادی درست کن و با هم همفکری کنید و ببینید در کدام عرصه می توانید عملیات کنید، یا به کدام خط می توانید کمک کنید؟ اگر هم تشکیل گروه در توانت نیست، به تنهایی قیام کن و هر کاری که باعث علاقه بیشتر مردم به انقلاب و اعتقادشان به کارآمدی آن می شود را انجام بده، با آمریکا #بجنگ، و بدان که رهبرمان فرمود: «بزرگترین راه مبارزه با آمریکا خدمت به مردم است.»
پس پاک باشیم و خدمتگزار
📌امام خامنهای: "امروز دشمن از همهی اطراف مشغول تهاجم است؛ از لحاظ اقتصادی، سیاسی، نفوذ اطلاعاتی و ضربه زدن در #فضای_مجازی...آحاد مردم و مسئولین باید در مقابل این تهاجم، خود را آماده کنند و در هر زمینهای که مشغول کارند، احساس مسئولیت کنند و وارد میدان شوند.
آرایش دشمن، آرایش جنگی است...در مقابل این #آرایش_جنگی، ملت هم باید آرایش جنگی بگیرد و مهمترین کار، حفظ اتحاد و وحدت کلمه است." 1398/2/11
🔹 منبع 👈 کانال طلبه عصر انقلاب
🔴 به کانال #گام_دوم_انقلاب بپیوندید👇
http://eitaa.com/joinchat/3778019345C336de6fc43
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حجت الاسلام قرائتی: مشکلات کشور ناشی از مثلث #تحریم بیگانه، بیکفایتی برخی از مسئولین و حرص و طمع برخی مردم است. تقریبا تمام عبارات بیانیه #گام_دوم_انقلاب برگرفته از #قرآن است.
📢📢📢آدم امام زمان هستیم؟؟؟؟!!!
⬅️ﺍﺑﻮﻣﺴﻠﻢ ﺧﺮﺍﺳﺎﻧﯽ ﻧﺎﻣﻪ ﻧﻮﺷﺖ ﺑﻪ ﺍﻣﺎﻡ ﺻﺎﺩﻕ(ﻉ): ﮔﻔﺖ ﺁﻗﺎ ﻣﻦ ﺧﯿﻠﯽ ﺧﺪﻣﺎﺕ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻡ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﺷﻤﺎ ﺍﯾﻦ ﺧﺪﻣﺎﺕ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺑﺨﺮﯼ؟
⬅️ ﺍﻣﺎﻡ ﺻﺎﺩﻕ علیه السلام ﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ: ﺷﻤﺎ ﺁﺩﻡ ﻣﺎ ﻧﯿﺴﺘﯽ. ﺑﺮﺍﺩﺭﺍﻥ ﺍﮔﺮ ﻣﺎ ﺑﻪ ﺍﻣﺎﻡ ﺯﻣﺎﻥ(ﻉ) ﻧﺎﻣﻪ ﺑﻨﻮﯾﺴﯿﻢ ﺑﻪ ﻣﺎ ﺑﮕﻮﯾﺪ ﺗﻮ ﺁﺩﻡ ﻣﺎ ﻧﯿﺴﺘﯽ. ﭼﻪ ﺣﺎﻟﯽ ﻣﯽ ﺷﻮﯾﻢ؟؟؟
⬅️ﺍﺋﻤﻪ ﻣﺎ ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﺩﻟﺸﺎﻥ ﻣﯽ ﮔﺮﻓﺖ ﯾﺎﺭﺍﻥ ﺑﺎ ﻭﻓﺎﯾﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﺻﺪﺍ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻧﺪ، ﺑﯿﺎﯾﯿﺪ ﻣﺎ ﻫﻢ ﯾﮏ ﮐﺎﺭﯼ ﮐﻨﯿﻢ ﮐﻪ ﺍﻣﺎﻡ ﺯﻣﺎﻥ(ﻋﺞ) ﻫﻢ ﺩﻟﺶ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺎ ﺗﻨﮓ ﺑﺸﻮﺩ ﻭ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺻﺪﺍ ﮐﻨﻨﺪ.
⬅️ﺑﯿﺎﯾﯿﺪ ﻣﺎ ﻫﻢ ﺑﺸﻮﯾﻢ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺣﺒﯿﺐ ﺍﺑﻦ ﻣﻈﺎﻫﺮﻫﺎ، ﮐﻪ ﺍﻣﺎﻡ ﺣﺴﯿﻦ(ﻉ) ﻇﻬﺮ ﻋﺎﺷﻮﺭﺍ ﺻﺪﺍﯾﺸﺎﻥ ﮐﺮﺩ، ﯾﺎ ﻋﻤﺎﺭﻫﺎ ﮐﻪ ﻣﻮﻻ ﺩﺭ ﺗﻨﮕﻨﺎﻫﺎ ﺻﺪﺍﯾﺸﺎﻥ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ. ﺑﯿﺎﯾﯿﺪ ﻣﺜﻞ ﺍﯾﻨﻬﺎ ﺑﺎﺷﯿﻢ ﺗﺎ ﺍﯾﻦ ﺑﺰﺭﮔﺎﻥ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺑﺨﺮﻧﺪ.
#استاد_ماندگاری
﷽
سلام علیکم
در بیست وششمین روز از
☀️ #چله_مهدوی_حسنی ☀️
مهمان
❣️ شهید هادی محبی❣️ هستیم .
👇👇👇
در این ۴۰ روز به نام نامی
☀️ حضرت بقیة الله عجل الله فرجه الشریف
☀️ و امام حسن مجتبی علیه السلام
مهمان شهدایی هستیم که
❣️سرّی آشکار شده با امام زمان علیه السلام و امام حسن مجتبی علیه السلام دارند.
در این ۴۰ روز مراقبت می کنیم بر
✅ دعای مکارم الاخلاق (حداقل روزی یک بند آن قرائت شود بطوریکه در طول این ۴۰ روز دوبار کل دعا خوانده شود)
✅ انجام اعمال ماه شعبان به ویژه صلوات شعبانیه
#المستغاث_بک_یا_صاحب_الزمان
اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ
هادي دوست داشت سرباز صاحبالزمان (عج) گردد، و اولين قدم را برداشت؛ آمر به معروف و نهي از منكر در ماه مبارك رمضان رهسپار نور شد.
دومین روز ماه رمضان سال 78 محله امام حسین(ع)تهران یک روز تلخ را تجربه کرد و نظارهگر شهادت جوانی بود که جان خود را در راه امر به معروف فدا کرد. 20 سال از آن حادثه میگذرد و «هادی محبی» نام ماندگار راه امر به معروف و نهی از منکر است که خون خود را در همان راهی داد که اباعبدالله(ع) برای آن به شهادت رسید.
الحقنی بالصالحین«یرتجی»
هادي دوست داشت سرباز صاحبالزمان (عج) گردد، و اولين قدم را برداشت؛ آمر به معروف و نهي از منكر در ماه
در تاريخ 23/1/1354 در خانوادهاي مؤمن و متعهد چشم به جهان گشود. او دوران كودكي را در شهر تهران و صداي هلهله و شادي كودكان زادگاهش سپري كرد، و در سن 7 سالگي در جست و جوي علم به مدرسه رفت، عشق و علاقه او به ايثارگران و شهداء كشور عزيزمان باعث شد خيلي زود در انجمن اسلامي مدرسهاش ثبت نام نمايد. او پس از اخذ مدرك ديپلم حسابداري از هنرستان حمزه سيدالشهدا (ع) در دانشگاه پيام نور در رشته مديريت پذيرفته شد. هادي از همان ابتدا به دنبال گمشدهاي ميگشت، تا جان بيتابش را آرام نمايد. به همين علت گاهگاهي به مناطق جنوب ميرفت. تا نشانه اي او را به سر منزل مقصود برساند، وي مدتي بعد فرماندهي گروهان 118 گردان عاشورا را بر عهده گرفت(1) محبي بارها از خداوند متعال شهادت را آرزو نمود. سرانجام در روز دوم ماه مبارك رمضان درميدان امام حسين (ع) تهران با ضربات چاقو به ناحيه گردن به شهادت رسيد
ماجرای شهادت
روز دوم ماه رمضان بود، هادي براي اقامه نماز به مسجد رفت، خسته به نظر ميرسيد، دو ماه تمام روزه بود به نزديك مغازه رسيد. شلوغي جمعيت را كنار زد، مقابل مغازهاش پسري ايستاده بود و فرياد ميكشيد، نگاهي به او انداخت، پسر دو ساعتي قبل از بازداشتگاه آزاد شده بود، حال عادي نداشت، هادي وارد مغازه شد، پسر نعره كشيد:«بيا بيرون» محبي آرام به خيابان رفت تا بلكه با صحبت او را آرام نمايد، در همين لحظه چاقويي به دستش خورد، خون لباسش را سرخ نمود. پسر چاقو را به گلوي هادي چسباند و در يك لحظه پيكر خونين سرباز سيد علي بر زمين افتاد، با مشاهده اين صحنه مردي به خيابان دويد با آهن به كمر پسر زد، او را به زمين انداخت پسر چاقو را به طرف او گرفت، اما دسته چاقو شكست، دو روز بعد هادي در ميان بغضهاي شكسته بسيجيان و نگاه غمگين پدر به خاك سپرده شد، جمعيت زيادي كنار مزار او جمع شده بودند، اما خاك هنوز به آب آغشته نشده بود تا روي جسد را بپوشاند. مردم زيارت عاشورا را قرائت كردند، دوباره تلقين خوانده شد، قبر را
پوشاندند. بسيجي ها به سختي از كنار مزار برخاستند، چند لحظه بعد بار ديگر خود را به او رساندند. اما هيچكس نمي دانست كه هادي دوست داشت اينگونه به خاك سپرده شود.
هادي شقايق پرپر باغ معرفت اسلام بود او دوست داشت جوانان ميهنش چون سروي آزاد باشند. اما تهاجم فرهنگي قامت رشيدش را به خون پاك خضاب كرد.
پدر شهید 👇👇
دوم ماه رمضان بود، از مسجد به خانه آمدم که پسر بزرگم تلفنی به من خبر داد که به بیمارستان بوعلی بروم. به بیمارستان که رسیدم، دیدم همه فرزندانم به جز هادی آنجا هستند، چون هادی نزدیک بیمارستان بوعلی، مغازه الکتریکی داشت. سوال که پرسیدم، پسر بزرگم گفت هادی دعوا کرده و با چاقو او را زدهاند، گفتم هادی اهل دعوا نیست، همیشه کارهایش را با خنده و گفتوگو کردن پیش میبرد. چند ساعت بعد هم خبر شهادتش را به ما دادند.
به ما گفتند که هادی را دفن نکنیم تا مسائل حل شده و فضا آرام شود. خود ما هم فردای بعد از شهادت فهمیدیم که او «شهید امر به معروف و نهی از منکر» است. گویا هادی در حال رفتن به مسجد بوده که شخصی به نام حامد را میبیند که در ماه رمضان در حالی که سیگار میکشیده، مزاحم نوامیس مردم شده است. هادی به او تذکر میدهد که این کار را نکند، حامد هم هادی را تهدید میکند که شیشههای مغازهاش را خواهد شکست. پسرم توجه نمیکند و به مسجد میرود، در بازگشت حامد و 11 نفر از دوستانش جلو هادی را میگیرند و 11 ضربه چاقو به او میزنند که آخرین آن رگ شریان دست هادی را قطع میکند.
دادگاه حكم را صادر نمود، قتل عمد قصاص دارد، پسرك را به ميدان امام حسين (ع) بردند، حكم قرائت شد، پدر هادي در ماشين نشسته بود، موج جمعيت در انتظار اجراي حكم بودند. ناگهان مرد از ماشين خارج شد، مقابل مأموران ايستاد و فرياد زد:«بخشيدم، بخشيدم» لذتي كه در عفو هست در انتقام نيست. نواي شادي در ميان مردم پيچيد. اشك از چشمان پسرك جاري شد. ماه رمضان بود،و ماه كرامت و بزرگواري اميرالمؤمنين (ع) فاتح خيبر، بايد ميبخشيد، او شيعه علي (ع) بود، پدر شهيد چند روز قبل به احترام شب هاي قدر اجراي حكم را به تعويق انداخته بود. اما اين بار صورت پسر نوجوان را بوسيد و او را به خدا سپرد
به شما وصیت میکنم که در هر حال نماز را فراموش نکنید که این گوهر گرانقدر مایه نجات و برکت در کارهایمان است. پس تا میتوانید و از دستتان برمیآید اعمال بیریا انجام دهید تا از هول روز قیامت و شب اول قبر ایمن باشید.
روزههای مستحبی بگیرید و بدن در راه امر به معروف و نهی از منکر باعث آسانی قبر میشود؛ همانا آنان که سختی عبادت و شب زندهداری را برای خود میخرند و سجدهها و رکوعهای طولانی دارند و برای رضای خدا از خود، دائم در حال ریاضت از بدن هستند همانا خداوند نیز تقاص این عمل را به آنان پس میدهد. افکار خود را پاک کنید از غیر خدا، آنجا که خدا نیست، شیطان است و آنجا که شیطان است شر است و شقاوت و خسران آدمی «کسی که پای در تقرب خدا میگذارد باید بداند که کوچکترین تحفه برای تقرب به او جان اوست.»
به شما وصیت میکنم تا آنجا که میتوانید در راه خدا صدقه بدهید و زکات مال و علم خود را بپردازید. در هر کاری خدا را در یاد داشته باشید و اول و آخر پناه خود را او قرار دهید. در کار خود ثابت قدم باشید و در اعتقادات خود ذرهای شک و تردید راه ندهید که خداوند اجری عظیم برای اعمال شما قرار داده است. اگر انقلاب کردید تا جامعهای اسلامی داشته باشید دست به سوی اجنبی دین دراز نکنید پس دل محکم دارید و از این انقلاب دست نکشید و نگذارید مشکلات اجتماعی و اقتصادی شما را از انقلاب دور کند و بدانید که این خود امتحان الهی است و در بهشت مراتبی است که با عبادت به دست نمیآید.
برادران بدانید که آقا امام عصر (عج) ناظر بر اعمال ما است و این اعمال در لوح محفوظ ثبت است. مراقب دشمن درونِ پوست میشی باشید که گرگ اینبار با دندان تیز و با توپ و تفنگ به جنگ انقلاب ما نیامده است، او این بار با این تبلیغات مسموم راه در ابتذال این فرهنگ و انقلاب گذارده است، نگذارید که با به وجود آوردن بیبند و باری در بین جوانان در مملکت امام زمان جوانان پاک ما را آلود کنند. بدانید که شما وارث خون شهدایید و در روز قیامت پاسخگوی این امانتید، مواظب باشید که اسیر جبرطلبیها و انجمنهای غربی و فلسفههای برگرفته از سفسطه غرب نشوید و خدای ناکرده دین و ایمان خود را بر سر این کار از دست بدهید. از مدپرستی و تجمل گرایی بپرهیزید و بدانید که اینها همه افکار مادیون است.
به عنوان برادر کوچکتر از شما جوانان میخواهم پیش از اینکه به فکر خود باشید، به فکر جامعه خود باشید و برای سازندگی آن کوشش کنید. به شما جوانان میگویم که اگر بتوانید دیو نفس و شیطان را شکست بدهید و بر آن لگام بزنید به خدا که سعادت دنیا و آخرت را برای خود خریدهاید.
هیچگاه سعی در بردن آبروی مومنی نکنید در حالی که خداوند در همه حال نسبت به بندگانش ستارالعیوب است. هرگز از اخوت و برادری بین خود دست نکشید و بدانید که نجات امت در جمع آنهاست، پس دست از استبداد بردارید و دست به دست هم در راه اسلام و انقلاب قدم بردارید اگر چنین کردید خدا نیز با شما است که خدا در درون دلها بدون تنفر است و مومن هیچگاه کینه برادر مومن خود را به دل نمیگیرد.
به شما وصیت میکنم که از گوشه نشینی دست بردارید و به وسط معرکه بیایید که هیچگاه اسلام گوشه نشینی را قبول نداشته و نخواهد داشت، فراموش نکنید که جامعه سالم دارد و آنگاه که جامعه آلوده شد سقوط میکند. بدانید که خداوند آن دنیا شما را مورد سوال قرار میدهد که چرا امر به معروف و نهی از منکر نکردید و جامعه را اصلاح ننمودید.
به شما وصیت میکنم که کسب حلال بهتر است برای شما از هر چیزی پس به دنبال کسب حلال باشید و در همه حال در کسب خود خدا را فراموش مکنید. آنچه که برای آن کار میکنید رضای خداست. فراموش نکنید هر که هدف دارد مرگ ندارد و مرگ فقط انتقال است.
آنچه از مال دنیا دارم متعلق به بسیج است و آنچه از دیگران طلب دارم بخشیدم و از کسی کدورتی به دل ندارم. حجلهام را بیارایید که این به واقع حجله من است و در تمام عمر هر چه کوشش کردم در این عمل بود، پس به وصالم رسیدم. آنچه برایم تقدیر شد گردن نهادم پس نخواهید که چرا چنین شد که هر کسی عاقبتی دارد اما خوشا به حال آنکه عاقبت به خیر شد که به راحتی از هر دو عالم گذشته است. این دار انا الحق من است پس سالها ست که به دنبالش میخرامم، دل برای خدا محکم دارید و برایم دعا کنید که محتاجترین و عاصیترینم.
عاشورا فراموش مکنید که روز قیام امام زمان و روز غلبه خون بر شمشیر است.
از خداوند میخواهم که شهد شیرین عشق و معرفت را به شما نیز بچشاند تا شما نیز آن را درک کنید.
با دلی آکنده از امید و قلبی لبریز از عشق به سوی واجب الوجوب و معشوق خود میروم و شادمان وصال و کامجوی اویم.
یک چند ز کودکی به استاد شدیم
یک چند به استادی خود شاد شدیم
پایان سخن نگر چه بر ما بگذشت
از خاک در آمدیم و بر باد شدیم
⭐️علامه حسن زاده آملی
✅ #ماه_رمضان به سه قسمت تقسیم میشه
١-دهه اول رحمت
٢-دهه دوم مغفرت
٣-دهه سوم اجابت
پس دهه اول را دعا کنیم
رحمت خدا نصیب حال ما بشه
و کلمه طیبه را زیاد بخوانیم
لا اله الا الله
دهه دوم را استغفار بخوانیم
تا عفو شویم.
استغفرالله و اتوب الیه
دهه سوم برای طلب بهشت
و رهایی از جهنم دعا کنیم.
اللهم اجرنی من النار وادخلن الجنه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #کلیپ
🎙حاج آقا #پناهیان
#شهدا چگونه شهید میشدند⁉️
⚘﷽⚘🕊✨🕊✨🕊✨🕊
" شهدا " تنها به زبان نگفتند«اِنّی حَربٌ لَِمَن حٰاربَکُم...؛»
عاشورا را با تمام وجود درك کردند و مصداق «اَلَذیّنَ بَذَلوُ مُهَجَّهُم دُونَ الحُسین عليه السلام» شدند...
شهادت معطل من و تو نمی ماند،اگر سرباز خدا نشوی، دیگری می شود.
بی ادعا باش و شهدایی زندگی کن
تمام هویت و مرام شهدا خلاصه شده در همین بی ادعایی...
از خودت و دلبستگے های دنیایی ات که بگذری تازه میشوی لایق...
" لایق شهادت "
#ســلام_برشــــهدا
#سلام برامام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف
سلام بر آقای شهیدان، حسین ابن علی علیه السلام
السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین
السلام علیک یا صاحب الزمان
﷽
سلام علیکم
در بیست وهفتمین روز از
☀️ #چله_مهدوی_حسنی ☀️
مهمان
❣️ شهید حسن فاتحی❣️ هستیم .
👇👇👇
در این ۴۰ روز به نام نامی
☀️ حضرت بقیة الله عجل الله فرجه الشریف
☀️ و امام حسن مجتبی علیه السلام
مهمان شهدایی هستیم که
❣️سرّی آشکار شده با امام زمان علیه السلام و امام حسن مجتبی علیه السلام دارند.
در این ۴۰ روز مراقبت می کنیم بر
✅ دعای مکارم الاخلاق (حداقل روزی یک بند آن قرائت شود بطوریکه در طول این ۴۰ روز دوبار کل دعا خوانده شود)
✅ انجام اعمال ماه رمضان ویژه صلوات ماه رمضان
#المستغاث_بک_یا_صاحب_الزمان
اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ
شهیدحسن فاتحی ، بیسیمچی گردان غواصان لشکر امام حسین(ع) اصفهان؛ گردان یونس بود. او چهاردهم دی ماه سال 65 در منطقه نهرخین در عملیات کربلای چهار، به فیض شهادت نائل شد.
«حاج مهدی مظاهری»؛ فرمانده شهیدحسن فاتحی در عملیات کربلای چهار نحوه شهادت بیسیمچی خود را اینگونه روایت میکند:
زمانی که با شهید حسن فاتحی آشنا شدم، سن و سال زیادی نداشت. معلوم بود که حسن به محض اینکه اقتضای آمدن به جبهه را کرده بود و ضوابطش اجازه به او داده بود- از لحاظ سن شناسنامهای وغیره- آمده بود جبهه! ابتدای حضورش در گردان امیرالمومنین(ع) خدمت میکرد ولی به خاطر اهمیت عملیات کربلای چهار، به یونس پیوست
جوانی بود رعنا و رشید. بسیار خوش چهره و خوش سیما با موهای طلایی و چشم آبی و پوست سفید. اصلا یک شخصیت ویژه و متفاوتی داشت. حسن شب قبل از حرکت مان به من گفت: (به شوخی به من میگفت اوستا) «اوستا میشه من یه خواهشی از شما بکنم؟»
با قیافهام خودنمایی کردم
گفت: «من واقعیتش این است که مشکلی دارم. قبل از آمدن به جبهه، زیاد دنبال لباس و تیپ و غیره و جلوی آینه بودم برای ظاهرم. خواهشم این است که اگر من شهید شدم، شما مقداری از خون من را به بدنم بمالید. چون احساس میکنم که با این قیافه خودنمایی کردهام، باید کفارهای بدهم!» این حرف خودش است نه یک کلمه کم، نه یک کلمه زیاد!
حسن گفت: «من از شما میخواهم از این خونم به موهایم بمال که من روز قیامت، خوب محشور بشم.»
الحقنی بالصالحین«یرتجی»
جوانی بود رعنا و رشید. بسیار خوش چهره و خوش سیما با موهای طلایی و چشم آبی و پوست سفید. اصلا یک شخصیت
گفتم: «برادر حالا وسط اون معرکه، تو از من چه می خواهی؟»
گفت: «من بیسیم چی شما هستم؟ هیچ کس آن موقع به نزدیکی من و تو نیست!» به هرصورت قبول کردم.
عملیات آغاز شد تا به تنگه پرماجرای «ام الرصاص» رسیدیم. از زمین و آسمان گلوله میبارید و از چند جهت آتش عراقی ها روی سرمان میریخت اما بچهها با شجاعت و صلابت و اقتدار دفاع میکردند. زمان زیادی از شروع عملیات نگذشته بود که متوجه شدم، سیم گوشی بیسیم که دستم بود، به جایی گیر کرده است. برگشتم رو به آقای فاتحی. به او گفتم: «حسن چرا نمیایی؟ گفت: اوستا من تیر خوردم!»
گفتم: «خوب من هم تیر خوردم، بچههای دیگر هم تیر خوردند... هنوز که سرپایی بیا جلو!»
در آن تاریک و روشن عملیات، حس کردم تنها یک زخم کوچک روی گونه اش افتاده! شاید حدود 30 متری رفتم جلوتر، باز هرچه گوشی بیسیم را کشیدم، دیدم گیر است، برگشتم باز حسن را صدا بزنم که متوجه شدم، دراز به دراز روی آب افتاده است! با چند نفری که دورم بودند، سیم بیسیم را کشیدیم، حسن روی آب سر خورد و جلو آمد.
همان طور که داخل آب افتاده بود، به پشت برش گرداندم و بیسیم را از روی دوشش برداشتم. به آقای راطبی که همراهم بود، گفتم: «این بسیم را در بیار و خودت به دوش بگیر.»
برادر خونی نداشتی، این گِل را از ما قبول کن
بعد چندنفری تلاش کردیم جسد شهید فاتحی را به خشکی کنار ساحل منتقل کنیم تا آب با خودش نبرد و صبح بالاخره به عقب منتقلش کنیم. عراقی ها آن شب واقعا غوغایی کرده بودند از تیراندازی. در همین گیرودار بود که یاد وصیتش افتادم.
زیپ لباس غواصی رو بازکردم و دست زدم دیدم خونی ندارد! یک مقدار از گل و لجن کف رودخانه را با دست، روی سر و صورتش مالیدم و زیپ لباس را کشیدم بالا و گفتم: «آقای فاتحی، برادر خونی نداشتی، این گِل را از ما قبول کن.» و هولش دادیم روی ساحل که آب نبردش و صبح ببریم به عقب!