با پیروزی انقلاب اسلامی، مسئولیت تشکیل کمیته انقلاب اسلامی محل خویش را عهدهدار شد. پس از شکلگیری سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به این ارگان پیوست و دوشادوش سایر همرزمانش با حداقل امکانات موجود به سازماندهی نیروها همت گماشت.
احمد متوسلیان پس از شروع قائله کردستان در اسفندماه سال 1357 به همراه 66 تن از همرزمانش داوطلبانه عازم بوکان شد و به دلیل ابتکار عمل هوشیارانه و فرماندهی قاطع خود توانست کلیه اشرار مسلح را متواری کند.
وی پس از تثبیت مواضع نیروهای انقلاب در بوکان، به شهرهای سقز و بانه رفت. در ابتدای ورود به شهر بانه، به تلافی کمین ناجوانمردانهای که ضدانقلابیون به نیروهای ستون ارتش زده بودند، طی یک عملیات دقیق ضدکمین خسارات سنگینی به آنان وارد آورد که در این نبرد، چهارصد اسیر و دویست کشته از ضدانقلاب برجای ماند.
پس از آن به همراه گروهی از رزمندگان از جمله معاون خود (شهید محمد توسلی) برای فتح سنندج راهی این شهر شد.
ستون تحت فرماندهی او از سمت راست شهر، حلقه محاصره ضدانقلاب را در هم شکست و به همراه سرداران رشیدی چون محمد بروجردی و اصغر وصالی، سنندج را آزاد نمود و کمر تجزیهطلبان را شکست.
در زمستان سال 1358 به او ماموریت داده شد تا جاده پاوه - کرمانشاه را که در تصرف ضدانقلاب بود، آزاد کند. عملیات با فرماندهی او و همکاری سپاه پاوه شروع و با موفقیت کامل به انجام رسید. وی چندی بعد با حکم شهید بروجردی، به فرماندهی سپاه پاوه منصوب شد.
اوایل خرداد 1359 ماموریت آزادسازی شهرستان مریوان که در تصرف گروهکهای محارب بود، به وی محول شد. وی پس از ورود به شهر و سازماندهی نیروها، با یورشی سهمگین و برقآسا توانست شهر مریوان و مناطق اطراف آن را آزاد کند.
از همین زمان بود که مسئولیت فرماندهی سپاه مریوان به عهده وی گذاشته شد و بلافاصله به اتفاق شهدای بزرگواری چون حاج عباس کریمی، سید محمدرضا دستواره، رضا چراغی، حسین قوجهای، حسین زمانی، محسن نورانی و علیرضا ناهیدی به پاکسازی مواضع مزدوران استکبار اعم از کومله، دمکرات و رزگاری پرداخت.
پس از حذف باند بنیصدر از دستگاه اجرایی کشور - در دی ماه 1360 عملیات محمدرسولالله(ص) از دو محور مریوان و پاوه روی منطقه خرمال توسط احمد متوسلیان و شهید حاج همت رهبری شد که در این محور، رزمندگان اسلام به مرزهای بینالمللی رسیدند. این عملیات در حقیقت سنگ بنای تاسیس تیپ 27 حضرت رسول(ص) به شمار میرود.
احمد متوسلیان در سال 1360 پس از بازگشت از مراسم حج، ماموریت یافت تا رزم بیامان خود را در جبهههای جنوب ادامه دهد. او از طرف فرماندهی کل سپاه مامور شد با بکارگیری برادران سپاه مریوان و پاوه تیپ محمدرسولالله(ص) - که بعدها به لشکر تبدیل شد - را تشکیل دهد و فرماندهی تیپ مذکور را نیز خود به عهده گیرد.
چندی بعد زمینه اجرای عملیات بیتالمقدس در دستور کار یگانهای رزمی قرار گرفت. متوسلیان علاوه بر مسئولیت خطیر فرماندهی تیپ، در تمامی ماموریتهای شناسایی شرکت داشت و با نفوذ به قلب مواضع دشمن از نزدیک راهکارهای مناسب عملیات را شناسایی میکرد.
در شب دهم اردیبهشت ماه سال 1361 عملیات بیتالمقدس آغاز شد و رزمندگان اسلام به فرماندهی احمد متوسلیان از دو محور به مواضع دشمن یورش بردند. نقطه آغاز عملیات، منطقه دارخوین به سمت جاده اهواز - خرمشهر بود که با عبور نیروها از ورود متلاطم کارون به سمت دژ مارد جهتدهی شده بود.
با وجود حجم سنگین آتش کور و بیوقفه یگانهای توپخانه ارتش بعث عراق، رزمندگان اسلام توانستند نیروهای دشمن را در این محورها زمینگیر کنند و کلیه پاتکهای آنها را دفع نمایند.
احمد متوسلیان در اواخر خرداد سال 1361 طی ماموریتی به همراه یک هیات عالیرتبه دیپلماتیک از مسئولین سیاسی - نظامی کشورمان راهی سوریه شد تا راههای مساعدت به مردم مظلوم و بیدفاع لبنان را بررسی نماید.
در چهاردهم تیر سال 1361، اتومبیل هیات نمایندگی دیپلماتیک کشورمان حین ورود به شهر بیروت و در هنگام عبور از پست ایست و بازرسی، مزدوران حزب فالانژ اتومبیل را متوقف و چهار سرنشین خودرو مزبور به رغم مصونیت دیپلماتیک - توسط آدمربایان دستنشانده رژیم تروریستی تلآویو گروگان گرفته شده شدند.
این چهار نفر که عبارتند از؛ "محسن موسوی"، "احمد متوسلیان"، "تقی رستگار مقدم" و خبرنگار عکاس خبرگزاری جمهوری اسلامی - ایرنا - "کاظم اخوان" پس از شکنجه و بازجویی، به نظامیان اسرائیلی تحویل گردیدند، که از سرنوشت آنان تاکنون اطلاعی در دست نیست.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گفت وگویی باحاج احمد متوسلین
اللهم فک کل اسیر
🔰فریده متوسلیان(خواهر حاج احمد) از یک خاطره جالب شب🌙 #قبل از اسارت برادر میگوید و تأکید میکند. #مادر این تصاویر را به خوبی در ذهن💬 دارد. از خودش بپرسید و مادر هم همراه #روایت او سر تکان میأهد و لبخند میزند😊.
🔰او میگوید: «شب اسارت #حاج_احمد. 12 پرستوی🕊 خیلی قشنگ آمدند روی سیم برق نزدیک خانه ما 🏡نشستند. دو تا دو تا میآمدند داخل سالن دور #عکس احمد میچرخیدند و بعد روی #-سیم برق مینشستند.
🔰یکی رفت توی اتاقی که #مادر نماز📿 میخواند رفت پشت پشتی و گیر افتاد. مادر گفت: « #اسیر شده؛ فریده بگیر و ببر #آزادش کن🕊.»
🔰من آن را گرفتم تا کنار ایوان بگذارم و آزادش کنم. آن #پرستو به من نگاه خاص👌 و مظلومانهای میکرد☺️. آزادش کردم. رفت پیش #دوستانش و پرواز کردند و رفتند.
🔰فردای همان روز اعلام کردند📢 که #حاج_احمد متوسلیان و #سه_دیپلمات همراهش به اسارت ♨️فالانژهای لبنانی درآمدند.
🔰من مطمئنم #یوسف_گمشده مادرم میان آنها بود.»
آن سفر کرده
که صد قافله دل
هــمرہ اوست
هــر کجا هــست
خدایا به سلامت دارش . .
👇👇👇👇👇
حاج_احمد_متوسلیان
برادر عباس برقی می گفت قبل از عزیمت حاجی به سوریه با او صحبت کردیم. حرف از لشگر و اعزام به سوریه و... بود. در لابه لای صحبتها حاج احمد مکثی کرد و گفت: "من که برم لبنان دیگه بر نمی گردم!" گفتیم: "حاجی این حرفا چیه که می زنی، ان شاءالله صحیح و سالم برمی گردی." حاجی در حالی که اشک توی چشاش حلقه زده بود گفت: "نه من دیگه برنمی گردم."
ما با تعجب از علت این حرف سوال کردیم. حاجی هم از ملاقات با مولای خود در یکی از شب های دوکوهه گفت. حاج احمد گفت: "عملیات فتح المبین یادتون هست؟ قرار بود قبل از عملیات صد دستگاه تویوتا و آمبولانس و همین تعداد نفربر و... به ما تحویل بدهند. اما در عمل امکانات خیلی جزیی به ما دادند. من آن زمان خیلی ناراحت بودم. با خودم گفتم: چطور ممکنه با این امکانات کم موفق شویم. میترسم با این امکانات، عملیات موفق نباشد.
در همان حال از ساختمان ستاد آمدم بیرون تا وضو بگیرم." توی تاریکی شب یک برادر با لباس سپاهی به سمت من آمد و گفت: "برادر احمد شما خدا و ائمه را فراموش کردید! چرا اینقدر به فکر آمبولانس و امکانات مادی هستید؟!" حاج احمد می گفت من تعجب کردم که این آقا افکار من را از کجا می داند؟! آن برادر ادامه داد: "توکل کن به خدا!! این امکانات مادی رو نادیده بگیر. به خدا قسم شما پیروزید. ان شاءالله بعد از این عملیات حمله دیگری در پیش دارید به نام بیت المقدس. شما بعد از آن عازم لبنان می شوید. برای نبرد با اسرائیل. پایان کار شما آنجاست. شما از آن سفر برنمی گردید!!
حاج احمد متوسلیان در صبح روز دوشنبه ۱۳۶۱/۴/۱۴ جهت ماموریتی راهی سفارت ایران در بیروت بود. در راه به کمین نیروهای فالانژ طرفدار اسراییل برخوردند و ... از آن زمان دیگه خبری ازش نشد.
کتاب وصال، صفحه ۱۰۶ الی ۱۰۷
جهت سلامتی و تعجیل در فرج آقا امام زمان عج
و شادی روح #امام_راحل و ارواح طیبه #شهدا
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
حاج احـــمد متوسلیان:
🌼ما پــــیروان سرمست ولایت فقیه
برخود می بالیم ڪه پروانه وار بر
گــردِ شـــمع فـــروزان ولایت فقیه
میسوزین و بر این سوختن افتخار
میڪنیم ڪه حیات ما #شـــهادت
ماست.
هدایت شده از مهندسی ذهن استاد نیلچی زاده
🔴هميشه خواب روزه دار عبادت نيست، گاهي خيانت است!
مثل وقتي كه پاي صهيونيست در ميان باشد...
✅وعده دیدار ما :
فردا #جمعه راهپیمایی باشکوه روز جهانی #قدس
مرگ بر اسرائیل👊👊
#روز_قدس_قیام_کنیم
🔴 دعایی ارزشمند در جمعه آخر رمضان:
🔵 در زادالمعاد از جابر بن عبدلله انصاری منقول است که گفت : در جمعه آخر ماه رمضان به خدمت رسول خدا صل الله علیه و آله رسیدم،چون نظر آن حضرت بر من افتاد فرمود: این آخرین جمعه است از ماه مبارك رمضان پس آن را وداع کن و بگو:
🌹 اللهمَّ لا تَجعَلهُ آخِرَ الْعَهدِ مِنْ صِیامِنا إِیّٰاهُ فَإِنْ جَعَلتَهُ فَاجْعلنی مَرحوماً و لا تَجعَلنی مَحرُوماً
🔷 زیرا هر کس این دعا را بخواند به یکی از دو خصلت نیکو ظفر می یابد یا به رسیدن به ماه رمضان آینده یا به آمرزش خدا و رحمت بی انتها
🍃🌸 #پیامکی_از_بهشت
سلام رفقا ✋
"کاری کنید که وقتی کسی شما را ملاقات میکند
احساس کند که یک شهید را ملاقات کرده است".
#شهید_احمد_کاظمی
#اللهم_ارزقنا_شهادة_فی_سبیلک
الحقنی بالصالحین«یرتجی»
سلام علیکم ان شاالله قرار است در 🌟 #چله_کرامت_قرآنی🌟 خادم القرآن باشیم بواسطه ی انس با قرآن👌 👈 م
دهمین روز از چله ی چهاردهم مهمان سفره ی ❣ شهید رضا کارگر برزی ❣ هستیم
👇👇👇
الحقنی بالصالحین«یرتجی»
آقا "رضا" روز بیست و چهارم ماه رمضان سال ۱۳۹۲ شهید شد، به گفته دوستان و همرزمانش، آقا "رضا" ایام ما
شهید رضا کارگربرزی در یکم مرداد سال 1358 شمسی در یک خانواده مذهبی و ولایتمدار در شهرستان نظرآباد دیده به جهان گشود. شهید تحصیلات ابتدایی ، راهنمایی و متوسطهی خود را در مـحـل زادگـاهش به پـایان رسانـد. رضا در دوران تحصیلات ابتدائی ، راهنمایی و دبیرستان همواره جزو دانش آموزان ممتاز بود . وی اولین اولویت زندگی اش حتی در ابتدایی ترین سالهای تحصیل ، درس بود.
ایشان در مقطع کارشناسی رشته مهندسی برق و الکترونیک از دانشگاه آزاد واحد کرج تحصیلات خود را ادامه داد به گونه ای که شهید رضا علاوه بر تلاشهای علمی و فنی در سطح دانشگاه ، بلکه به موازات ایام تحصیل دانشجویی انجام پروژه های علمی ، تدریس در هنرستان ها ، آموزش خصوصی، ساخت و ابداع دستگاه های الکترونیکی را نیز در برنامه های خود داشت. پشتکار ، همت و تلاش شهید آنقدر منظم و مثال زدنی بود که در حین تحصیل به هنر نیز عشق می ورزید و در عرصه های مختلف هنری منجمله در زمینه خوشنویسی و خطاطی توانایی بسیاری را داشت که زبان زد خاص و عام بود. ایشان بعنوان یک خطاط تراز اول در میان انجمن خوشنویسان شهرستان نظرآباد فعالیت می نمود. مسیر کسب علم ، سطح افزایش علم و دانش و حضور در فضای علمی برای رضا تمام شدنی نبود. او منظم و در یک برنامه هدفمند به کسب علم و مدارج علمی مشغول بود. به گونه ای که وی علاوه بر کارشناسی مهندسی برق و الکترونیک ، دارای مدرک کارشناسی زبان و ادبیات عرب ، مدرک کارشناسی زبان انگلیسی ، مدرک کارشناسی ارشد اطلاعات امنیت و فارغ التحصیل دانشگاه امام علی(ع) و نیز بعنوان استاد دانشگاه امام حسین (ع) حاکی از آن است که شهید رضا کارگربرزی در راه علم و دانش لحظه ای را غفلت نکرده است
آقا "رضا" با توجه به اینکه شب قبلش در منطقه کارهای مربوط به خودش رو انجام میداده و تا سحر مشغول کارش بوده، بعد از صرف سحری، نزدیکهای صبح خبر میدن که دوستانش در کمین گرفتار شده و تعدادی مجروح شدن و یکی از دوستانش هم شهید شده
ایشون برای کمک به همرزمانش و همچنین برگرداندن مجروحین و دوست شهیدش به همراه فرماندهاش به منطقه میره
در اونجا پس از درگیری از ناحیه سینه و پهلو با سه گلوله قناسه زخمی میشه
بچههای رزمنده رو سوار وانتی میکنن و به بیمارستانی که در اون نزدیکی بوده میرسونن
آقا "رضا" پشت وانت بوده و سر یکی از مجروحین را هم روی پاش گذاشته
بعد به به بیمارستان میرسن، مجروحین را با برانکارد به بیمارستان میبرن اما آقا "رضا" با پای خودش به بیمارستان میره که از شدت خونریزی داخلی که بخاطر از بین رفتن جگر، کبد و شکستن استخوان سینهاش بوده، به شهادت میرسه.
از لسان برادر شهید👇👇👇
ایمان، اخلاص، خوشاخلاقی از جمله خصوصیات برادرم بود. او به اقامه نماز اول وقت در هر شرایط و مکانی اهتمام میورزید و علاقه زیادی به یادگیری و علم داشت. از نکات برجسته و ممتاز رضا این بود که لحظهای از عمر خود را به بطالت نگذراند و اینگونه بود که خداوند شهادت را نصیب وی کرد.
وی افزود: برادرم با صبر و بردباری همه مراحل زندگی را طی کرد؛ گویا میدانست عمر طولانی ندارد. از تمام فرصتها بهره میبرد، زمانی که ادامه تحصیل میداد، فرزندان وی خردسال بودند، با گذاشتن گوشی جوشکاری بر روی گوشهای خود در حین درس خواندن با فرزندان خود نیز بازی میکرد.
برادر شهید مدافع حرم کارگر برزی ادامه داد: رضا تخصصهای زیادی داشت؛ رضا مدرک مترجمی زبان انگلیسی و زبان عرب و کارشناسی ارشد اطلاعات امنیت از دانشگاه امام حسین (ع) را داشت.
رضا مخترع بمبهای الکترونیکی و تلههای انفجاری بود. عماد مغنیه در مورد اختراعات رضا گفته بود «با این اختراعات جبهه مقاومت متحول میشود»؛ البته اینها نمونههایی از کارهای بینظیر و منحصر به فرد رضا بود
: رضا به دلیل مطالعات گسترده غیردرسی اطلاعات زیادی داشت، آنقدر در مورد احکام و مسایل دینی آگاهی داشت که به عنوان رساله ناطق وی را میشناختیم. به رعایت حلال و حرام، اقامه نماز اول وقت در هر شرایطی و مکانی بسیار دقت داشت، هیچ زمانی نماز شب وی ترک نشد. او بسیار با هوش، درسخوان و ورزشکار بود در رشتههای رزمی کونگفو و جودو بسیار مهارت داشت.
نوجوانی رضا و بیماری که باعث فلج شدن وی شده بود، گفت: در 15 سالگی در اثر بیماری پاهای رضا فلج شد و دکترها از بهبودی وی قطع امید کردند. پدرم برای شفای رضا متوسل به حضرت زینب (س) شد که مورد عنایت حضرت قرار گرفت، او بعد از چند روز شفا گرفت. برادرم که شفا یافته اهل بیت (ع) بود، در راه دفاع از حرم حضرت زینب (س) سر از پا نمیشناخت و سرانجام با حضور در میدان مبارزه و جهاد، جان خود را فدای بیبی کرد.
رضا بسيار با استعداد بود هم در علم دين و هم در علوم ديگر 👌رضا يك رساله ناطق بود، احكام دين را به خوبي در ذهن داشت🍃، يك دايره المعارف بود و نمونه يك فرزند و عصاي دست بود براي يك پدر👱. رضا نمونه بارز ولايتمدار بودن و سرباز ولايت بودن را معني كرد، رضا عاشق حضرت آقا بود☺️❤️، و اين جمله را چندين بار برايم خوانده بود كه «اگر از سرهايمان كوه بسازند، هيچ گاه فرزندانمان در تاريخ نخواهند خواند كه #خامنهاي تنها ماند☝️».
شهيد رضا متخصص داروهاي گياهي بود البته به صورت تجربي. خواص تمام گياهان را ميشناخت. رضا كارشناسي برق- الكترونيك بود كه وارد نيرو شد✌️ و كارشناسي ارشد اطلاعات امنيت را هم در همين سال گذشته اخذ كرده بود. به چند زبان زنده دنيا هم تسلط داشت😍👌. رضايم خيلي به اسلام خدمت كرد...
از لسان همسر شهید👇👇
برای ازدواجمان
من موافق استخاره بودم و گفتم هرچه که آمد عمل میکنیم، بسیار جالب بود حاج آقایی که برایمان استخاره کرد به رضا میگفت بسیار خوب و مبارک آمده این سخن را جایی بنویس و در زندگیت به آن عمل کن، رضا نیز چون خط خوبی داشت آن را با خط خوش نوشت و جالب این است که رضا در اکثر جزواتش این متن را مینوشت و همیشه در زندگیمان آنرا به یاد داشتیم.
الحقنی بالصالحین«یرتجی»
از لسان همسر شهید👇👇 برای ازدواجمان من موافق استخاره بودم و گفتم هرچه که آمد عمل میکنیم، بسیار جالب
عاشقی
با وجود سختی های زیادی که در زندگی داشتیم روز به روز عشق منو رضا به هم بیشتر میشد. این اواخر به شوخی میگفت عصمت من مطمئنم که تو مرا جادو کردی وگرنه مگه میشه آدم یک نفر رو اینقدر دوست داشته باشه..
هیچوقت کاری نکردم که رضا از من دلخور شود، با همه سختی ها ساختم، و به هیچ وجه دلم نمی خواست ناراحتش کنم.
برای اولین بار که به مشهد رفته بودیم هر دو ما تصمیم گرفتیم حلقه های ازدواجمان را به آستان مقدس امام رضا (ع) هدیه کنیم تا ضامن خوشبختی ما در زندگی گردند، و الحق که خود امام رضا ضامن زندگی ما شده بودند و هیچوقت از زندگی با رضا با تمام فراز و فرودهایی که داشت ناراضی نبودم