eitaa logo
الحقنی بالصالحین«یرتجی»
2.7هزار دنبال‌کننده
18.7هزار عکس
8.8هزار ویدیو
238 فایل
انس با شهداء برای همنشینی با امام زمان«ع» ومرافقةالشهداء من خلصائک اَللّهُمَّ ارْزُقْنا تَوْفِیقَ الشَّهادَةِ فِی سَبِیلِکَ تَحْتَ رایَةِ وَلِیِّکَ الْمَهْدِیّ(عجل الله) السلام علیک یا من بزیارته ثواب زیارت سیدالشهداء یرتجی
مشاهده در ایتا
دانلود
وصیت نامه شهید فهمیده بسم الله الرحمن الرحیم مَن طَلَبَنی وَجَدَنی وَ مَن وَجَدَنی عَرَفَنی وَ مَن عَرَفَنی عَشَقَنی وَ مَن عَشَقَنی عَشَقتُهُ وَ مَن عَشَقتُهُ قَتَلتُهُ وَ مَن قَتَلتُهُ فَعَلی دِیَتُه وَ مَن عَلی دِیَتُه وَ اَنَا دِیَتُه هرکس من را طلب می کند می یابد مرا، و کسیکه مرا یافت می شناسد مرا، و کسیکه من را دوست داشت، عاشق من می شود و کسیکه عاشق من می شود، من عاشق او می شوم و کسیکه من عاشق او بشوم، او را می کشم و کسیکه من او را بکشم، خونبهایش بر من واجب است، پس خون بهای او من هستم. هدف من از رفتن به جبهه این است که، اولاً به ندای "هل من ناصر ینصرنی" لبیک گفته باشم و امام عزیز و اسلام را یاری کنم و آن وظیفه ای را که امام عزیزمان بارها در پیامها تکرار کرده، که هرکس که قدرت دارد واجب است که به جبهه برود، و من می روم که تا به پیام امام لبیک گفته باشم. آرزوی من پیروزی اسلام و ترویج آن در تمام جهان است و امیدوارم که روزی به یاری رزمندگان، تمام ملتهای زیر سلطه آزاد شوند و صدام بداند که اگر هزاران هزار کشور به او کمک کند او نمی تواند در مقابل نیروی اسلام مقاومت کند. من به جبهه می روم و امید آن دارم که پدر و مادرم ناراحت نباشند، حتی اگر شهید شدم، چون من هدف خود را و راه خود را تعیین کرده ام و امیدوارم که پیروز هم بشوم. پدر و مادر مهربان من! از زحمات چندین ساله شما متشکرم. من عاشق خدا و امام زمان گشته ام و این عشق هرگز با هیچ مانعی از قلب من بیرون نمی رود، تا اینکه به معشوق خود یعنی «الله» برسم. و بحق که ما می رویم که این حسین زمان و خمینی بت شکن را یاری کنیم و بحق که خداوند به کسانی که در راه او پیکار می کنند پاداش عظیم می بخشد. من برای خدا از مادیات گذشتم و به معنویات فکر کردم، از مال و اموال و پدر و مادر و برادر و خواهر چشم پوشیدم، فقط برای هدفم یعنی الله .....
"فرشته فهمیده" خواهر شهیدان فهمیده در خصوص زندگی محمد حسین فهمیده، گفت: محمد حسین سخنرانی های امام (ره) را در زمان انقلاب در کرج توزیع می کرد. اما در روز ورود امام نتوانست به دیدار ایشان برود زیرا تصادف کرده و در بیمارستان بستری بود. از این بابت اظهار ناراحتی می کرد.   وی ادامه داد: پس از مرخص شدنش از بیمارستان در تمامی مراسمهایی  که با حضور امام (ره) برگزار می شد حتی در شهرهای دیگر حضور داشت. "فهمیده" با اشاره به آغاز جنگ تحمیلی در سال 59، بیان کرد: اوایل مهرماه 59 بود که پس از آماده کردن ما برای مدرسه، گفت امروز می خواهم به فوتبال بروم و مدرسه نمی روم. ظهر که از مدرسه آمدم دیدم مادرم و برادر کوچکترم گریه می کنند. پرسیدم چه شده گفتند که محمد حسین به محمد حسن گفته که به جبهه می رود. وی گفت: ای بار دومی بود که محمد حسین به جبهه رفته بود. دفعه اول او را از کردستان به کرج آوردند. از مادرم تعهد گرفته بودند تا محمد حسین از کرج خارج نشود. ولی محمد حسین می گفت: «امام هرجا که بگوید می روم.»   "فهمیده" اظهار کرد: اوایل آبان ماه بود که در حال خوردن غذا بودیم. از رادیو شنیدیم که نوجوان 13 ساله ای زیر تانک رفته و خود نیز به شهادت رسیده است. مادرم گفت این محمد حسین است. داود برادرم گفت نه مادر او نیست من فردا می روم و او را پیدا می کنم و می آورم. 7 آبان ماه بود که ماموری به در خانه آمد و گفت محمد حسین در بیمارستان اهواز است و برویم ببنیم. اما در روز 8 آبان ما پیکر نیمه سوخته حسین را در بهشت زهرا تحویل گرفتیم.   وی ادامه داد: پس از 40 روز از خاکسپاری محمد حسین سنگ قبر او را انداختیم. مادرم به من گفت تا روی سنگ قبر را بخوانم. پس از خواندنم مادر گریه کرد. ازش پرسیدم چرا گریه می کنی. گفت یک روز محمد حسین به خانه آمد ازش پرسیدم کجا بودی گفت سر قبرم بهشت زهرا، قطعه 24 کنار قبر آقای طالقانی بودم. بهش گفتم من را ببر آنجا گفت آنقدر بیایی و بروی که خسته شوی.   "فهمیده" با اشاره به شهادت رسیدن داود بردار دیگرش، افزود: 3 سال پس از شهادت حسین داود در عملیاتی در منطقه حاج عمران به شهادت رسید.   وی گفت:  17 سال پس از شهادت محمد حسین از همرزمانش دعوت کردیم که به خانه ما بیایند. چند همرزم و یک مادر شهید به خانه ما آمدند. از لحظه ورود آنها به خانه بوی عطری در فضا پیچیده بود. مادر شهید بختیاری در حالی که گریه می کرد چفیه محمد حسین را به ما داد و گفت شب قبل از شهادت محمد حسین چفیه را روی دست شهید بختیاری باز می کند و گریه می کند و می گوید که دلش برای مادرش تنگ شده است. دوست دارد برگردد تا مادرش را ببیند و دوباره به جبهه بیاید. اما فردای آن روز به شهادت می رسد.  
هدیه به ارواح طیبه ی شهدا ی کربلا🌷 شهید محمد حسین فهمیده🌷 صلوات
الحقنی بالصالحین«یرتجی»
🔴نظر در مورد 🌹مقام شهیدان از اولیاء الله بالاتر هست 🌹عارف جان پرور است و شهدا از جان گذشتند
هدایت شده از آقا تنها نیست
🔴میگن سپاه بخور بخوابه... 🔸آره گلوله میخورن و آرام در آغوش خاک میخوابند... ✔️تا ما در امنیت بمانیم... #سپاه_پاسدار_انقلاب_است. 🆔👇👇👇 @agha_tanha_nist
هدایت شده از 🌷شهید نظرزاده 🌷
#اطلاع_رسانی_گردد.. دومین سالگرد مدافع حرم #شهید_سجاد_زبرجدی❤️ پنجشنبه 97/7/5 ساعت 3 تا 5 مکان: تهران،بهشت زهرا قطعه50 ردیف117 شماره 14 👈وعده شهید سجاد زبرجدی به #زائران مزارش👇👇 «سجاد زبرجدی»، شهید مدافع حرم در قسمتی از #وصیت‌نامه‌اش آورده است: اگر درد دل داشتید و یا خواستید مشورت بگیرید، بیایید سر مزارم؛ به لطف خداوند #حاضر هستم. #همه_می_آییم #همه_رسانه_باشیم 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اعمال مستحبی هفدهمین روز از چله ی شهدا ی حسینی را از طرف خردسال ترین شهید استان بوشهر🌷 🌷شهید حسین صافی🌷 تقدیم می کنیم به ساحت مقدس خانم حضرت زینب سلام الله علیها
خردسال ترین شهید استان بوشهر
نامش حسین بود؛ اهل شهرستان جَم؛ استان بوشهر. در دوازدهمین بهار عمرش دست پدر را می‌گیرد، به محل اعزام می‌برد تا رضایت دهد برای رفتن حسین؛ عملیات بیت المقدس حسین را به آرزویش رساند. شب عملیات گفتند حسین نیا. حسین گفت:«من برای سقایی شما می‌آیم.» حسین تیربارچی را به هلاکت رساند تا گردانِ در محاصره را نجات دهد. رزمنده‌ای آب خواست؛ حسین آب آورد؛ سر حسین بالا آمد. خمپاره‌ای... اینگونه بود که حسین، حسینی شد... 🔗