eitaa logo
الحقنی بالصالحین«یرتجی»
2.7هزار دنبال‌کننده
18.2هزار عکس
8.2هزار ویدیو
231 فایل
انس با شهداء برای همنشینی با امام زمان«ع» ومرافقةالشهداء من خلصائک اَللّهُمَّ ارْزُقْنا تَوْفِیقَ الشَّهادَةِ فِی سَبِیلِکَ تَحْتَ رایَةِ وَلِیِّکَ الْمَهْدِیّ(عجل الله) السلام علیک یا من بزیارته ثواب زیارت سیدالشهداء یرتجی
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
~🕊 💌 با شهدا صحبت کنید ؛ آنها صدای شما را به خوبی می شوند وبراایتان دعا میکنند ! دوستی با شهدا دوطرفه است ❤️🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
VID_20210125_20-1611594485486.m4a
2.35M
در مکتب حاج قاسم مزد جهاد میشه شهادت🕊 🌿 حاج حسین یکتا
✅ بعداز اذان صبح 👈 تلاوت سوره فجر از طرف شهید آنروز هدیه به روح مطهر امام خمینی (رحمت الله علیه ) و صلوات خاصه حضرت زهرا سلام الله علیها ✅ بعداز اذان ظهر 👈خواندن دعای نور حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها ✅ بعداز اذان مغرب👈 تلاوت سوره حجرات از طرف ائمه روز هدیه به امام زمان عج و روز جمعه از طرف بقیه الله الاعظم عج هدیه شود به به روح مطهر پیامبر ختمی مرتبه ✅ مناجات مسجد کوفه امیرالمؤمنین علیه السلام در هر ساعت از شبانه روزکه می توانید. # مراقبت _ عملی👇 ✅ تبیین بخش هایی از توحید مفضل
شهید دکتر «حمیدرضا مهینی»، از شهدای سلامت و از بندگان خاصی بود که خداوند شهادت را رزق ایشان کرد. پزشک متعهدی که برای محافظت از حریم سلامت هم وطنان خود، با توسل به حضرت زهرا (س) در خط مقدم مبارزه با ویروس کرونا تا پای جان ایستاد و هفتم فروردین ماه به شهادت رسید. د
شهید «حمیدرضا مهینی»، متولد دهم تیرماه 1344 در تهران بود که در خانواده ای فرهنگی و مذهبی به دنیا آمد. مادر ایشان بسیار عاشق قرآن و اهل بیت (علیهم السلام) بود و ابتدای کودکی، ایشان را با قرآن آشنا می کرد. شهید تعریف می کرد: «زمانی که به مدرسه رفتم، چندین سوره قرآن را حفظ بودم و این موضوع باعث تعجب معلمان و هم کلاسی هایم شده بود.» مادر شهید خانه دار و دیپلم داشت. پدرشان نیز تحصیل کرده، کارمند دادگستری و به زبان فرانسوی مسلط بود. ایشان کلاس پنجم دبستان در امتحان ورودی مدرسه راهنمایی علامه حلی (تیزهوشان سابق) پذیرفته می شود و دبیرستان را هم در آنجا می گذراند. در کنکور ابتدا در رشته مهندسی «برق و الکترونیک» دانشگاه علم و صنعت پذیرفته می شود اما به دلیل علاقه مادر به پزشکی، به دانشکده مهندسی نمی رود و سال بعد در رشته پزشکی دانشگاه شهید بهشتی قبول می شود. می گفت: «همیشه دوست داشتم مهندس شوم اما به خاطر مادرم وارد رشته پزشکی شدم.» تمام کارهای الکتریکی خانه را انجام می داد و کم پیش می آمد تعمیرکاری به خانه مان بیاید.
ایشان سال 1363 وارد دانشگاه شهید بهشتی می شود و پزشک عمومی را به پایان می رساند. برای گذراندن طرح پزشکان عمومی به منطقه «لارستان» استان فارس می رود و در روستای «بنارویه» خدمت می کند. در همان دوران به فاصله یک ماه پدر و مادرش را از دست می دهد و زمانی که به خواستگاری بنده آمد، حدود هشت ماه از فوت مادرشان گذشته بود. از مادرشان همیشه به نیکی یاد می کرد و می گفت: «من بیشترین تاثیرات زندگی ام را از مادرم گرفتم.»
آن زمان دانشجوی پزشکی دانشگاه شهید بهشتی بودم اما او را ندیده بودم و نمی شناختم. یکی از سوال هایی که از ایشان پرسیدم این بود که «شما اهل نماز هستید؟» و جواب دادند: «یک نماز قضا هم ندارم.» خیلی خوشحال شدم. شرط دومم این بود که «دوست دارم همسرم اهل حلال و حرام باشد» و ایشان گفت: «به این مسائل پایبند هستم.» بعد از ازدواج، همراه ایشان به لارستان رفتم و من هم طرحم را آنجا گذراندم. بعد از پایان دوره طرحم که حدود 14 ماه طول کشید، برگشتیم و ابتدا ساکن کرج شدیم و بنده تخصص قلب و عروق قبول شدم. همیشه من را تشویق به درس خواندن می کرد و تاکید داشت که ادامه تحصیل بدهم. ایشان ادامه تحصیل نداد و می گفت: «من به شما برای امور زندگی کمک می کنم اما شما درس بخوان.» شهید مهینی مشوق اصلی ام برای درس خواندن بود به گونه ای که هم امور مالی و هم امور منزل را برعهده گرفت و کمک حالم بود. زمانی که رزیدنتی قبول شدم، باردار هم بودم و پسر اولم سال 1377 به دنیا آمد. ایشان در نگهداری فرزندمان هم خیلی کمکم می کرد.
ایشان همچنین بسیار خوش اخلاق، مهربان، خوش قلب و اهل نماز اول وقت بود. بعد از نماز هم همیشه به خصوص شب ها قرآن می خواند و بعد از نماز هم به سجده های طولانی می رفت. اهل ریا به هیچ عنوان نبود. ایشان بسیار به حق الناس اهمیت می داد و اگر کسی با دفترچه دیگری برای ویزیت نزدشان می آمد، قبول نمی کرد و معتقد بود کسی که حق بیمه می دهد باید از دفترچه اش استفاده کند. البته در مطبشان خیلی ها را رایگان ویزیت می کرد اما در درمانگاه حاضر به این کار نمی شد و می گفت از نظر شرعی حرام است. بسیار بچه دوست هم بود. پسر دوممان که سال 1395 به دنیا آمد، بغل ایشان می خوابید و غذا می خورد. دکتر همراه، دوست، رفیق و همراز من بود. حرف هایی را به هیچ کس نمی توانستم بگویم، با دکتر در میان می گذاشتم و حالا به چاه می گویم. سال 1380 بعد از آن که فارغ التحصیل شدم، در قرعه کشی دانشجویی، حج عمره نصیبمان شد و با هم به این سفر معنوی رفتیم. زمانی که مُحرم شدیم، سیزدهم ماه رجب بود و لطف خاصی بود که شامل حالمان شد. سفر عجیبی و معنوی بود.
آقای دکتر جزو خادمان امام حسین (ع) بود. بنده چهارده مرتبه به کربلا مشرف شده ام و دوازه مرتبه «خادم الحسین (ع) و خادم العباس (ع)» بوده ام و به عنوان تیم درمان به صورت داوطلب در ایام اربعین، عاشورا و نیمه شعبان به زائران خدمت کرده ام. در این مدت دکتر مهینی فرزند کوچکم را به تنهایی نگهداری می کرد تا من به خدمتم برسم. ایشان در درمانگاه تامین اجتماعی پاکدشت و مطب مشغول به کار بود و از بچه ها هم نگهداری می کرد. می گفت: «شما تخصص داری، برو و به زائران خدمت کن.» نتیجه اش هم شهادت در اول شعبان شد. ایشان روز پنج شنبه به شهادت رسید، ظهر جمعه به خاک سپرده شد و شب اول قبرشان شب ولادت امام حسین (ع) بود. این نوع مرگ، رزق است. همیشه به ایشان می گفتم: «دعا کنید شب جمعه فوت کنم» می خندید و می گفت: «دست خداست و رزق را خداوند می دهد.» ایشان در قسمت شهدای مسجد ارگ به خاک سپرده شد که خیلی عجیب بود.
در دو هفته ای که دکتر در بیمارستان بستری بود، تمام این مدت به ویژه قبل از آن که در بخش ICU بیمارستان «مسیح دانشوری» پذیرش شود، کنارش بودم. روز آخر، وقتی کنارشان رفتم، گفت «باید چیزهای مهمی به شما بگویم.» صدایش بریده بریده بود. پرسید «اینجا در اتاق آفتاب می تابد؟» گفتم: «نه عزیزم، اینجا پنجره آفتابگیر ندارد.» گفت: «هیچ ساعت از شبانه روز اینجا آفتاب نمی آید؟» گفتم: «اینجا آفتاب ندارد» و ایشان گفت: «پس درست فهمیدم.» پرسیدم: «چی فهمیدی؟» و ایشان تعریف کرد: «نور معنوی دیدم. بین الطلوعین بود که یک دفعه احساس کردم نور آفتاب چشمم را می زند. چشم باز کردم و دیدم بالای سرم، خانم حضرت زهرا (س) با چادر مشکی تشریف آوردند.» گفتم: «خواب بودی؟» گفت: «مطمئنم که خواب نبودم. حضرت چیزی نگفت. روی زمین نشست و به شدت گریه می کرد.» به دکتر گفتم: «خیلی خوب است. شفایت را گرفته ای! تمام شد. خانم حضرت زهرا (س) بالای سر هر کسی نمی رود. این موضوع را نه من و نه شما به هیچ کس نمی گوییم و تا زمانی که زنده هستیم مثل راز بین ما می ماند.» و شهید قبول کرد. از ایشان پرسیدم: «حضرت زهرا (س) چیزی به شما نگفت؟» ایشان جواب داد: «ندایی در آسمان می گفت با گریه می برد و با گریه می آورد.» حالمان دگرگون بود. این ماجرا را برای آن تعریف کردم که دکتر شهید شده است. فردای آن روز، در مسیر بیمارستان بودم که با من تماس گرفتند و گفتند دکتر را «سی پی آر» کرده اند اما ایشان برنگشته است.
خیلی آرام بود. در این مدت من هم کنار ایشان بودم و ترسی از مبتلا شدن نداشتم. دو روز قبل از شهادت ایشان، منشی مطبم که خادم افتخاری امام رضا (ع)است گفت که خواب دیده دکتر با لباسی نخودی در «باب الرضا» ایستاده است. به ایشان می گوید: «به علت بیماری حرم بسته است. شما تشریف ببرید و زمانی که حرم باز شد برای زیارت بیایید.» می گفت: «دکتر لبخندی زد و به سمت حرم رفت. درها باز شد و ایشان به سمت ضریح رفت.» حضرت زهرا (س) خادمانش را رد نمی کند و همسرم به اجرش به زیبایی رسید. کفنی که از کربلا خریده بود، بر پیکرش بسته شد. مهر و تسبیح تربتی که همیشه با آن نماز می خواند را داخل قبل گذاشتیم. آب زمزمی که در سفر حج تمتع در سال 1390 آورده بودیم را به همراه آب علقمه بر پیکرشان ریختم. انگشتری به خادمان امام حسین (ع) داده می شود که از سنگ قبر ایشان است که هفتاد سال آنجا بوده است. بعد از تعویض ضریح تکه های سنگ انگشتر شده که به خادمان می دهند و من نیز این هدیه متبرک را گرفته بودم. آن سنگ را کنار سرشان گذاشتم.
من 25 سال عاشقانه با ایشان زندگی کردم و تنها جایی که بدون ایشان تنها رفتم، کربلا بود. همیشه می گفت: «من به امام حسین (ع) حسودیم می شود. شما امام حسین (ع) را از من بیشتر دوست داری.» جواب می دادم: «من از همه دنیایی ها تو را بیشتر دوست دارم اما از آخرتی ها نه» خدا با شهادت ایشان می خواهد ما را امتحان کند. زمانی که خبر شهادت دکتر را شنیدم، گریه کردم و در همان حال دو رکعت نماز شکر خواندم و در راز و نیازم با خداوند گفتم: «خدایا! شیطان آمده تا ایمان ببرد و اکنون زمان امتحان است. بر داده و نداده ات شکرگزارم. الحمدلله علی کل نعمه ...» و من در شهادت ایشان جز زیبایی ندیدم و آنجا حضرت زهرا (س) حضور داشت و نشانه های آن غربت بالین هنگام بیماری، نداشتن ملاقات کننده، غربت تشییع، غربت تدفین، نداشتن مجلس ختم، آرام گریه کردن بود.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴دیدار فرماندهان نیروی هوایی ارتش با فرمانده کل قوا 🔹به‌مناسبت سالروز بیعت تاریخی همافران ارتش با حضرت امام خمینی رحمه‌الله‌ در نوزدهم بهمن‌ماه ۱۳۵۷، فرماندهان، خلبانان و جمعی از اعضای نیروی هوایی ارتش، صبح امروز . 🎥 پخش سرود ملي در ديدار فرماندهان نیروی هوایی ارتش با رهبر انقلاب
4_5834467030119483530.mp3
1.48M
🔰 بشنوید | حرف قطعی رهبر انقلاب درباره تحریم‌ها 🔺 رهبر انقلاب، صبح امروز: اگر می‌خواهند ایران به تعهدات برجامی برگردد باید آمریکا همه تحریم‌ها را در عمل لغو کند و ما بعد راستی‌آزمایی کنیم 🎐
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢*هشدار حجت الاسلام عالی به انقلابی‌ها*🍃🌸 ⭕️*روز های بحرانی در پیش است پشت رهبری رو خالی نکنیم*🍃🌸 ⛔️*از شیعیانی که هنگام شبهات پشت امامشان را خالی کردند، عبرت بگیریم.*🍃🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴 نامه تنظیم شده برای و توجه به و از تولید های و ⚠️امروزه شاهد پوشیدن و توسط بانوان کشورمان هستیم. چرا جلوی تولیدکنندگان متخلف گرفته نمی‌شود و فعالیت آنان متوقف نمی شود⁉️🤔 از سازمان تعزیرات حکومتی خواستاریم که بر فعالیت‌های تولیدکنندگان پوشاک بانوان نظارت کند و فعالیت متخلفین، متوقف شود. 🌹اگر حمایتها به تعداد پنجاه هزار ۵۰۰۰۰ برسد این مسئله در صحن علنی مطرح و بررسی خواهد شد ان شاءالله... 👈👈یاران لطفا روی لینک ذیل بزنید و کنید👇 https://www.farsnews.ir/my/c/28168
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این شعرخوانی زیبای مدافع تیپ فاطمیون در حضور حاج قاسم عجیب حال خاصی داشت...