سید نور خدا به زاهدان اعزام و فرماندهی یگان تکاوری را به عهده میگیرد؛ مأموریت او در منطقه دوساله بود که حدود 1 سال و 7 ماه در زاهدان زندگی کرده و حدود پنج ماه به پایان مأموریتش باقیمانده بود که در 17 اسفندماه سال 87 در منطقه لار با گروهک تروریستی ریگی درگیر شده و مورد اصابت مستقیم تکتیرانداز دشمن قرار گرفت و یک گلوله دو زمانه به سرش اصابت کرد.
در عملیاتی که با گروهک تروریستی اشرار عبدالمالک ریگی ملعون انجام شد سید نور خدا موسوی به درجه رفیع جانبازی نائل شد، چند تن از محافظان این سرزمین مجروح شدند و چندین نفر از همکارانش نیز به شهادت رسیدند.
سید نور خدا موسوی مردانه در برابر دشمنان دین ایستاد و فداکاری کرد، این دلاورمرد لرستانی دوشادوش دیگر رشید مردان این سرزمین برای مقابله با گروه ملعون ریگی حضور داشت که پس از دلاوریهای بسیار از ناحیه سر مجروح شد؛ اولین نفری که در این عملیات خبر شهادتش اعلامشده بود سید نور خدا بود که بعداً متوجه شدند نبضش هنوز کار میکند و پس از طی کردن یک مسیر 85 کیلومتری جاده خاکی با ماشین حمل سربازان، آقا سید را به بیمارستان انتقال داده بودند که بنا بر تعریف دوستان سید، برای باز کردن مسیر در داخل شهر و در خیابانها دوستان وی تیر هوایی شلیک میکردند تا مردم راه را باز کنند و از داخل خیابانها کنار بروند.
سید نور خدا در سن 36 سالگی بهطور صد درصد جانباز شد که در آن زمان سیده زهرا 7 سال و محمد 5 ساله بود، وی حدود 10 سال در کما به سر برد و مقام معظم رهبری به وی لقب «شهید زنده وطن» داده بودند؛ او سالهاست ساکت و آرام بر روی تخت قرار گرفت تا آیتی بر آیات الهی، الگو و سرمشقی برای زمینیان باشد.
حکایتی از 10 سال فداکاری و مردانه ایستادن زنی که با عشق از همسرش پرستاری میکرد؛ بانویی صبور که بهتنهایی پرستاری از همسرش را به عهده گرفته و یار و همراه سیدی آسمانی بود.
کبری حافظی، همسر شهید سید نور خدا موسوی اظهار داشت: آقا سید از هر نظر انسان ویژهای بودند و ازدواج با ایشان یک سعادت برای من بود؛ من عاشق همسرم بودم حتی باور نمیکردم یک روز تحملکنم آقا سید مریض باشد، آقا سید در محل کار هم عزیز و برای همکارانش دوستداشتنی بود، او بسیار مؤمن و باشخصیت و برای همه قابلاحترام بود
در روزهای نخست مجروحیتش امیدی به زنده ماندن سید نبود که با دعای خیر مردم زنده ماندند و علائم حیاتی خود را به دست آوردند؛ مجروح شدن آقا سید برایم سخت بود ولی مجروحیتش را باجان و دل خریدم، باخدا معامله کردم و با توکل به خدا و ائمه اطهار(ع) این پرستاری برایم شیرین است.
به عقیده من دلیل زنده ماندن آقا سید میتواند پس دادن درس خداشناسی باشد و یا اینکه بعضی افراد با دیدن آقا سید از راه منحرف، بازگردند و افرادی که نیز به راه مستقیم هستند درراهشان مستحکم بایستند.
همه مردم از هر قشری برای دیدن آقا سید به منزلمان میآیند و افرادی برای گرفتن حاجت آبروی سید را واسطه قرار میدهند، بعضی از جوانان هم نزد سید خطبه عقد خود را میخوانند، برخیها دستهگل خواستگاری خود را قبل از رفتن به مراسم نزد آقا سید میآورند، افراد دیگری هم هستند که برای عاقبتبهخیری فرزندانشان نزد آقا سید دعا میکنند و مسئولان هم میگویند با آمدن کنار آقا سید در کارشان موفقتر هستند.
خانم حافظی تصریح کرد: آقا سید ارتباط کلامی با دنیا ندارد ولی دارای ارتباط روحی با دنیاست که هر وقت مشکلی برای ما پیش میآید به خواب خودم یا یکی از اقوام میآید و یکشب که فرزندانم هر دو تب کرده بودند و من مرتب آنها را پاشویه میکردم همان شب آقا سید به خواب یکی از اقوام آمده بودند و بعد از احوالپرسی گفته بود که حالم خوب است فقط پاهایم درد میکند که پاهایش همان فرزندانش بودند.
مقام معظم رهبری و همه مسئولان لرستان جویای احوال سید نور خدا هستند و مقام معظم رهبری همیشه بهصورت تلفنی از طریق نماینده ولیفقیه در لرستان از حال وی باخبر میشوند.
همسر سید نور خدا به دیدار با مقام معظم رهبری اشاره کرد و گفت: در مهرماه سال92 به دیدار مقام معظم رهبری رفتیم که این دیدار با پیگیریهای مصرانه خودم از طریق نامهنگاری با دفتر ایشان و پیگیریهای مسئولان انجام شد، وقتی نزد آقا بودیم محمد خیلی دستان ایشان را بوسید و من زیاد متوجه نبودم که بعد از خداحافظی و آمدن ما محمد گفت مادر میدانی من کدام دست آقا را بیشتر بوسیدم؟ گفتم نه گفت، همان دستی که مانند دست پدرم جان ندارد و من در آنجا متوجه شدم که محمد در این مورد یکقدم از من جلوتر است.
وی اظهار داشت: در چند دیدار خصوصی که من و بچهها با حضرت آقا داشتیم، ایشان ما را موردعنایت خودشان قراردادند، در این دیدارها حضرت آقا فرمودند که ان شاالله خودتان و بچههایتان عاقبتبهخیر شوید، برایتان دعا میکنم که در این راه ثابتقدم بمانید. ایشان فرمودند شما در پرستاری همسرتان کار بزرگی میکنید و کارتان بزرگ و عظیم است و سه بار مؤکدا به بزرگی این کار پرستاری اشاره کردند.
روایت فرمانده «نورخدا» از شهید زنده
سرگرد حمید نجفی فرمانده سید نور خدا موسوی در زمان درگیری با گروهک معاند ریگی، سال گذشته از نحوه مجروحیت سید نور خدا موسوی گفت: مدت سه سال در منطقه عملیاتی زاهدان بهعنوان فرمانده یگان تکاوری لار مشغول خدمت بودم و نزدیک دو ماه با سید نور خدا موسوی در یگان با یکدیگر خدمت میکردیم و سید بهعنوان جانشین بنده و مسئول یگان تکاوری لار بود.
وی افزود: شب قبل از درگیری با گروهک عبدالمالک ریگی برگه مرخصی آقا سید را امضا کرده بودم و بنا بود سید فردا صبح به شهر خود برود ولی چون مهلت 30 روزه اقامتش تمام نشده بود، سید نور خدا قبول نکرد به مرخصی برود و هر چه اصرار کردم گفت باید سه روز دیگر بمانم تا مدت اقامت 30 روزهام تکمیل شود.
فرمانده سید نور خدا موسوی عنوان کرد: حدود هشت نقطه در مرز را برای کمین در نظر گرفته بودیم و قاعدتاً هر صبح یگانهای کنار مرز را بهعنوان کمین میفرستادیم که یک نقطه از این کمینها سر اکیپش ستوان یکم محمدی بود که او را به کمین اعزام کرده بودیم اما وقتی میانه راه از مرکز اعلام کردند که برای بازدید میآیند ما هم اعلام کردیم ستوان یکم محمدی که مسئول آموزش بود از کمین برگردد و یک نفر دیگر که جایگزین او گذاشته بودیم بهجای او به کمین برود.
رفتن سید نور خدا به کمین لب مرز
وی بیان کرد: مسئولیت بازدیده کنندهها را به عهده داشتیم و در این گیرودار که با بیسیم اعلام کرده بودیم و ستوان یکم محمدی برگشته بودند، سید نور خدا موسوی خودش بهجای محمدی به کمین رفته بود؛ وقتی سید به کمین رفته بود بچههای دیگر هم به او گفته بودند که یک نفر دیگر بهعنوان کمین جایگزین شده. شما چرا آمدید، سید در پاسخ گفته بود به فرمانده اطلاعی ندهید چون اگر مطلع شود من میخواهم به کمین بروم اجازه نمیدهد. بعد از ساعت 12 ظهر که اعلام درگیری کردند تازه ما متوجه شدیم که سید نور خدا بهجای ستوان یکم محمدی به کمین لب مرز رفته است.
زخمی شدن سید نور خدا
فرمانده سید نور خدا موسوی اظهار داشت: به محل درگیری رسیدم و شاید دو یا سه دقیقه قبل از زخمی شدن سید نور خدا موسوی بود که با او صحبت کردم.
وی افزود: از تجهیزات سید سؤال کردم که گفت فشنگ تمام کردم. من سه خشاب داشتم یک خشاب زده بودم دو تا خشاب دیگر مانده بود که یکی را به سید دادم و یک خشاب دیگر را برای خود نگه داشتم شاید حدود 15 متر بیشتر از سید فاصله نگرفته بودم که یکی از بچهها که بهیار بود صدا زد آقا سید زخمی شده است.
وقتیکه رسیدیم بالای سر سید صورتش کاملاً خونی شده بود تیری که به سرش اصابت کرده بود، تیر دو زمانه بود یعنی یکزمانی که شلیکشده بود عمل کرده و یکزمان هم موقع اصابت به سر چاشنی عمل کرده بود که با این اوضاع شدت تخریب خیلی زیاد بود.
ناامیدی از زنده ماندن سید
بهیار با یک چفیه سر سید را محکم بست تا برای رسیدن به بیمارستان به عقب برگردد؛ وضعیت سید طوری بود که حتی 10 درصد هم امید نداشتیم زنده بماند چون یکذره از مغزش روی زمین افتاده بود و گودی سرش مشخصشده بود. با این اوصاف زنده ماندن سید دست خدا بود که با این وضعیت زخمی شدن، زنده بماند و میتوان گفت که تمام این اتفاقات انگار به سید الهام شده بود که میخواهد برایش اتفاق بیفتد.
نجفی اظهار داشت: سید نور خدا موسوی واقعاً یک انسان مؤمن بهتماممعنا، شجاع و خوشاخلاق بود بهطوری بود که تمام پرسنل یگان تکاوری لار همه از ویژگی اخلاقی آقا سید اطلاع کامل داشتند و او را با خاطر رفتار حسنهاش واقعاً دوست داشتند؛ من دو ماه بیشتر با سید خدمت نکردم اما ظرف همین دو ماه چنان غرق سجایای اخلاقی او شده بودم که واقعاً در طول مدت خدمت چنین شخصی با چنین روحیات و ویژگی اخلاقی ندیده بودم.
سرانجام پس از سالها جانبازی، بامداد شب رحلت پیامبر اکرم(ص) و شهادت امام حسن مجتبی(ع) این شهید زنده لرستانی به آسمان پر کشید و به همرزمان شهیدش پیوست، حال خانهای که نورِ خدا در آن پیچیده بود و نفسهای پدر دلگرمی زهرا و محمد شده بود بیفروغ شد و فرزندانش با پیکر بیجان پدر خداحافظی کردند.
هدایت شده از یا زهرا «س»
•°♡•°♡•°
🌷امام رضا(علیه السلام) فرمودند:
🔸«منتظرین گداخته می شوند، همان گونه که طلا در کوره گداخته می شود، و مانند طلای ناب از ناخالصی پاک می شوند»
☘بر مشکلات صبور باشید!
📚الارشاد ص۳۳۹
#وظایف_منتظران#