9.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#یاعلـــــی❤️
اگر تـــــو را نداشتـــــم....
اللَّهُمَّ إِنَّا نَشْكُو إِلَيْكَ فَقْدَ نَبِيِّنَا صَلَوَاتُكَ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ غَيْبَةَ وَلِيِّنَا [إِمَامِنَا] وَ كَثْرَةَ عَدُوِّنَا وَ قِلَّةَ عَدَدِنَا، وَ شِدَّةَ الْفِتَنِ بِنَا وَ تَظَاهُرَ الزَّمَانِ عَلَيْنَا فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ [آلِ مُحَمَّدٍ] وَ أَعِنَّا عَلَى ذَلِكَ بِفَتْحٍ مِنْكَ تُعَجِّلُهُ وَ بِضُرٍّ تَكْشِفُهُ وَ نَصْرٍ تُعِزُّهُ وَ سُلْطَانِ حَقٍّ تُظْهِرُهُ وَ رَحْمَةٍ مِنْكَ تُجَلِّلُنَاهَا وَ عَافِيَةٍ مِنْكَ تُلْبِسُنَاهَا بِرَحْمَتِكَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ.
📣📢📣📢📣📢
سلام علیکم عزاداری ها قبول و مورد تایید حضرت زهرا سلام الله علیها ان شاالله
الحمدلله رب العالمین ❤️
با یاری شما بزرگواران امروز توانستیم 👈 4 تا گوسفند برای سلامتی و فرج امام زمان علیه السلام و صدقه سر حضرت ، سلامتی رهبرمان، مومنین و مومنات. ... قربانی کنیم 👌
✅ قربانی ها در استان کرمان ( شهرستان بم ) انجام شد.
مناطق توزیع 👇 👇
شهر بم
محله های شهرک امام ، شهرک رزمندگان ، فخر آباد
خداوند شر و فتنه همه دشمنان اسلام و انقلاب را به خودشان برگرداند واین نظام همیشه سربلند باشد.👌
✅ عزیزان در روز شهادت آقا علی بن موسی الرضا علیه السلام
قلبهایی را شاد کردید ، به دعای حضرت قلبهامان با آمدن پسرش شاد شود ❤️
ان شاالله خود آقا امام رضا ع همین امشب نام همه شما خوبان را ثبت کنند برای یاری
بقیه الله الاعظم عج
#یا_سریع_الرضا_از_ما_راضی_باش
#گروه_الحقنی_بالصالحین
#گروه_جهادی_شهید_حمیدرضا_اسداللهی
⭐ ماه ربیع الاول، بهار زندگی است
🔺️ رهبر انقلاب: بعضی از اهل معرفت و سلوک معنوی معتقدند که ماه #ربیع_الاول، ربیع حیات و زندگی است؛ زیرا در این ماه، وجود مقدس پیامبر گرامی و همچنین فرزند بزرگوارش حضرت ابیعبدالله جعفربنمحمدالصّادق ولادت یافتهاند و ولادت پیغمبر سرآغاز همهی برکاتی است که خدای متعال برای بشریت مقدر فرموده است.
دومین روز از چله 🍃🌷سی و پنجم (#شهداء_بصیرت_ظهور_حجاب )🍃🌷
مهمان سفره
شهید امر به معروف و نهی از منکر🥀 هادی محبی 🥀هستیم.
در تاريخ 23/1/1354 در خانوادهاي مؤمن و متعهد چشم به جهان گشود. او دوران كودكي را در شهر تهران و صداي هلهله و شادي كودكان زادگاهش سپري كرد، و در سن 7 سالگي در جست و جوي علم به مدرسه رفت، عشق و علاقه او به ايثارگران و شهداء كشور عزيزمان باعث شد خيلي زود در انجمن اسلامي مدرسهاش ثبت نام نمايد. او پس از اخذ مدرك ديپلم حسابداري از هنرستان حمزه سيدالشهدا (ع) در دانشگاه پيام نور در رشته مديريت پذيرفته شد. هادي از همان ابتدا به دنبال گمشدهاي ميگشت، تا جان بيتابش را آرام نمايد. به همين علت گاهگاهي به مناطق جنوب ميرفت. تا نشانه اي او را به سر منزل مقصود برساند، وي مدتي بعد فرماندهي گروهان 118 گردان عاشورا را بر عهده گرفت
محبي بارها از خداوند متعال شهادت را آرزو نمود. سرانجام در روز دوم ماه مبارك رمضان درميدان امام حسين (ع) تهران با ضربات چاقو به ناحيه گردن به شهادت رسيد
هادي دوست داشت سرباز صاحبالزمان (عج) گردد، و اولين قدم را برداشت؛ آمر به معروف و نهي از منكر در ماه مبارك رمضان رهسپار نور شد.
دومین روز ماه رمضان سال 78 محله امام حسین(ع)تهران یک روز تلخ را تجربه کرد و نظارهگر شهادت جوانی بود که جان خود را در راه امر به معروف فدا کرد. سالها از آن حادثه میگذرد و «هادی محبی» نام ماندگار راه امر به معروف و نهی از منکر است که خون خود را در همان راهی داد که اباعبدالله(ع) برای آن به شهادت رسید.
پدر شهید 👇👇
دوم ماه رمضان بود، از مسجد به خانه آمدم که پسر بزرگم تلفنی به من خبر داد که به بیمارستان بوعلی بروم. به بیمارستان که رسیدم، دیدم همه فرزندانم به جز هادی آنجا هستند، چون هادی نزدیک بیمارستان بوعلی، مغازه الکتریکی داشت. سوال که پرسیدم، پسر بزرگم گفت هادی دعوا کرده و با چاقو او را زدهاند، گفتم هادی اهل دعوا نیست، همیشه کارهایش را با خنده و گفتوگو کردن پیش میبرد. چند ساعت بعد هم خبر شهادتش را به ما دادند.
به ما گفتند که هادی را دفن نکنیم تا مسائل حل شده و فضا آرام شود. خود ما هم فردای بعد از شهادت فهمیدیم که او «شهید امر به معروف و نهی از منکر» است. گویا هادی در حال رفتن به مسجد بوده که شخصی به نام حامد را میبیند که در ماه رمضان در حالی که سیگار میکشیده، مزاحم نوامیس مردم شده است. هادی به او تذکر میدهد که این کار را نکند، حامد هم هادی را تهدید میکند که شیشههای مغازهاش را خواهد شکست. پسرم توجه نمیکند و به مسجد میرود، در بازگشت حامد و 11 نفر از دوستانش جلو هادی را میگیرند و 11 ضربه چاقو به او میزنند که آخرین آن رگ شریان دست هادی را قطع میکند.
ماجرای شهادت
روز دوم ماه رمضان بود، هادي براي اقامه نماز به مسجد رفت، خسته به نظر ميرسيد، دو ماه تمام روزه بود به نزديك مغازه رسيد. شلوغي جمعيت را كنار زد، مقابل مغازهاش پسري ايستاده بود و فرياد ميكشيد، نگاهي به او انداخت، پسر دو ساعتي قبل از بازداشتگاه آزاد شده بود، حال عادي نداشت، هادي وارد مغازه شد، پسر نعره كشيد:«بيا بيرون» محبي آرام به خيابان رفت تا بلكه با صحبت او را آرام نمايد، در همين لحظه چاقويي به دستش خورد، خون لباسش را سرخ نمود. پسر چاقو را به گلوي هادي چسباند و در يك لحظه پيكر خونين سرباز سيد علي بر زمين افتاد، با مشاهده اين صحنه مردي به خيابان دويد با آهن به كمر پسر زد، او را به زمين انداخت پسر چاقو را به طرف او گرفت، اما دسته چاقو شكست، دو روز بعد هادي در ميان بغضهاي شكسته بسيجيان و نگاه غمگين پدر به خاك سپرده شد، جمعيت زيادي كنار مزار او جمع شده بودند، اما خاك هنوز به آب آغشته نشده بود تا روي جسد را بپوشاند. مردم زيارت عاشورا را قرائت كردند، دوباره تلقين خوانده شد، قبر را
پوشاندند. بسيجي ها به سختي از كنار مزار برخاستند، چند لحظه بعد بار ديگر خود را به او رساندند. اما هيچكس نمي دانست كه هادي دوست داشت اينگونه به خاك سپرده شود.
هادي شقايق پرپر باغ معرفت اسلام بود او دوست داشت جوانان ميهنش چون سروي آزاد باشند. اما تهاجم فرهنگي قامت رشيدش را به خون پاك خضاب كرد.