eitaa logo
الحقنی بالصالحین«یرتجی»
2.7هزار دنبال‌کننده
18.8هزار عکس
9هزار ویدیو
238 فایل
انس با شهداء برای همنشینی با امام زمان«ع» ومرافقةالشهداء من خلصائک اَللّهُمَّ ارْزُقْنا تَوْفِیقَ الشَّهادَةِ فِی سَبِیلِکَ تَحْتَ رایَةِ وَلِیِّکَ الْمَهْدِیّ(عجل الله) السلام علیک یا من بزیارته ثواب زیارت سیدالشهداء یرتجی
مشاهده در ایتا
دانلود
♦️تصویری از لباس آغشته به خون، شهید وطن، شهید درگیری مرزی با طالبان، شهید محمد مهدی احمدی 🖤
حضرت آیت‌الله بهجت قدس‌سره: 🌷 آنهایی که شهید شدند، آنهایی که شهید داده‌اند، در راه خدا رفته‌اند و در راه خدا بوده‌اند؛ 🌷 و خدا می‌داند چه تاجی بر سر اینها گذاشته شده، ولو بعضی‌ها نمی‌بینند مگر بعد از اینکه از این نشأت بروند. 🌷 بعضی‌ها هم که اهل کمالند، شاید در همین‌جا ببینند که «فلانی» بر سرش تاج است،[یا] «فلانی» بر سرش تاج نیست!! 💫 شهادتِ نزدیکان انسان، خودش یک کرامتی از سوی خداست! 📚 به‌سوی محبوب، ص ١١٢
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸🍃رهبر معظم انقلاب : 🌹همین الان ڪسانے در دنیا هستند ڪه با شهدا بیشترے دارند ، در مشڪلات زندگے متوسّل بہ شهدا مےشوند و شهدا جواب مےدهند . 🌹اُنس با شهدا را امروز تجربہ ڪن : با شهدا ڪه انس داشتہ باشے ، یڪ قدم بہ خدا نزدیڪ ترے ... 👇👇👇 ✅ خواندن دعای اللَّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّك‏ الْحُجَّةِ بْنُ الْحَسَن‏ در هنگام شنیدن سه اذان ✅ صلوات خاصه امام رضا علیه السلام ( ویژه از جانب خانم حضرت معصومه سلام الله علیها و سلام به حضرت معصومه از جانب آقا علی بن موسی الرضا علیه‌السلام ) ✅ خواندن نماز امام صادق علیه السلام حداقل 7 بار در طول چله بزرگواران تمام این مراقبت ها 👆👆 از طرف شهید روز هدیه می شود.
الحقنی بالصالحین«یرتجی»
🌸🍃رهبر معظم انقلاب : 🌹همین الان ڪسانے در دنیا هستند ڪه با شهدا #اُنــس بیشترے دارند ، در مشڪلات زن
سلام برشما خوبان، همراهان همیشگی کانال بیست و هشتمین روز از چله 💫✨ سی و هفتم ✨💫مهمان سفره شهید 🌷🍃 سید جعفر موسوی🍃🌷هستیم.
در عملیات مرصاد بدست منافقین اسیر شد بعد زنده زنده پوست صورتشو کندن و سوزوندن ولی خیانت نکرد... یادمون باشه در این آشفته بازار خیانت ، الگوی زندگی ، شهدا هستن نه برخی از مسئولین خائن
تاریخ تولد آقا جعفر به سال‌1344برمی‌گردد؛ 26دی ماه. زمان شهادتش هم 5مرداد سال‌1367و عملیات مرصاد. جعفر نورچشمی مادر بود و عصای دستش. انگار خدا او را خلق کرده بود فقط برای خوبی‌کردن به دیگران. اگر بین دوست و آشنا یا همسایه‌ها کسی نیاز به کمک داشت نخستین کسی که خودش را برای یاری کردن می‌رساند سیدجعفر بود. علاوه بر خیررسانی اخلاق خوشی داشت. هم شوخ‌طبع بود و هم سرزنده. وارد هر جمعی می‌شد امکان نداشت به کسی بد بگذرد. می‌گفت و می‌خندید و همه را به شاد‌بودن وامی داشت. اما یک وقت‌هایی هم جدی می‌شد. آن زمان بود که هیچ‌کس نمی‌توانست در چشم‌هایش نگاه کند.
مادر شهید موسوی می‌گوید: سید جعفر که از سلاله سادات بود، ۱۴ ساله بود که برای ادای دین و تکلیف به انقلاب و امام (ره) به عنوان نیروی بسیجی از مسجد باب‌الحوائج به جبهه رفت و در عملیات خیبر شرکت کرد. پس از اینکه به شدت از ناحیه کتف مجروح شد به تهران اعزام شد و با فاصله اندکی دو مرتبه به جبهه رفت. یک سال بعد با اینکه موج انفجار او را مجروح کرده بود این بار از ناحیه سر زخمی شد و در سال‌های پایانی جنگ، زمانی که قطعنامه ۵۹۸ امضا شده بود گریه می‌کرد که چرا شهید نشده و می‌گفت من لیاقت شهادت نداشتم. تمام طول جنگ پسرم در جبهه مشغول بود از چهارده سالگی وارد جبهه‌های نبرد شد و تا بیست وسه سالگی جنگید.
اخلاقش خیلی خوب بود. حوصله هیچکس با وجود و حضور جعفر سر نمی‌رفت بس که شوخ بود. از اسراف بیزار بود و می‌گفت هر دانه برنجی «قل هوالله» دارد باید جمع شود. در خوابم که می‌آید با طنز خاصی حضور پیدا می‌کند مثلاً یکبار آمد به خوابم گفت: مادر بس است برایم آنقدر شیرینی آوردی کمی تنقلات برایم بیاور. خیلی شوخ بود و به همین دلیل اوایل که زیاد گریه می‌کردم در خوابم ناراحت ظهور پیدا می‌کرد.هیچ وقت گریه نمی‌کنم گریه کنم فوری به خوابم می‌آید.
شهید جعفر نه بار مجروح شد در بیمارستان‌های مشهد، تبریز، بندرعباس بستری شده بود سالگردش پنجم مرداد بود و در عملیات مرصاد به شهادت رسید. مادرش در این خصوص تعریف کرد: همیشه می‌گفت صدام هیچ کاری نمی‌تواند بکند مگر اینکه خودی‌ها ما را شهید کنند. در آخر نیز بعد از شش سال جنگ در عملیات مرصاد که به دست منافقین طرح و برنامه ریزی شد به شهادت رسید. زخمی که می‌شد دوباره یواشکی به جبهه‌ها می‌رفت و در حالی ممنوعیت اعزام داشت از سمت ورامین به سمت جبهه‌ها اعزام می‌شد.
کسانی که شهید می‌شدند محسن برادر سید جعفر عکسشان را می‌کشید اما او عکس برادرش را نتوانست بکشد. سید علی موسوی برادر شهید نیز عنوان کرد: خرداد سال ۱۳۶۷ زمانی که منافقین قصد حمله به مناطق غربی کشور را داشتند برادرم دیگر تهران نمی‌ماند و از منطقه دوکوهه توسط هلی برد نیروهای پیاده به اسلام‌آباد غرب اعزام می‌شد و با انجام نبردی سخت و نزدیک زمانی که تک‌تک نیروهای گردان که فقط پنج نفر از آنان باقی مانده بود، قصد جابه‌جا شدن بین تپه‌ها را داشتند. گلوله‌ای به پهلوی سید جعفر اصابت کرد و این گونه از دوستانش شنیدیم که منافقان یک‌یک بچه‌ها را شکنجه داده بودند و نهایتاً تیر خلاص می‌زدند.